صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

برگشت به نقطه صفر

-

 برگشت به نقطه صفر

با دستگيري بن لادن در پاکستان اختلافات استراتژيک ميان آمريکا وپاکستان براي همه نخ نماشد و رابطه اين دو متعهد دچار تنش گرديد. بدين سبب طالبان هر روز قوي تر از ديروز تبارز کردند. تا آنجا که ديگر گزينه حذف طالبان از روي ميز آمريکا و دولت افغانستان برداشته شد. بدينسان، طالبان پاکستاني در دامن پاکستان آرامش دوباره يافت و پاکستان از ايجاد هر نوع مشکل براي گروه حقاني به آمريکا شديدا هشدار داد. در نتيجه آمريکا و افغانستان نيز برآن شد که طالبان افغاني را در دامن خويش برگيرند. سخن جوبايدن معاون رييس جمهور وقت آمريکا، مبني بر دشمن ندانستن طالبان براي آمريکا، بر همين مبني قابل تفسير بود.
بر همين اساس آمريکا، طالبان را به راديکال وميانه رو تقسيم کرد. آمريکا با حمايت آشکار پاکستان از طالبان پاکستاني وشبکه حقاني، طالبان را به افغاني وپاکستاني تقسيم بندي نمود و بر آن شد که طالبان افغاني را به ميز مذاکره بکشاند.  به مرور زمان حس بي اعتمادي آمريکا از پاکستان افزايش يافت. لذا آمريکا در موازات دولت افغانستان باب گفتگو را مستقيما با طالبان گشود. تلاش آمريکا براي تشکيل نمايندگي طالبان در کشور قطر به همین رویکرد صورت گرفت.گويا آمريکا به دنبال سهيم ساختن عنصر جديد و ميانه رو طالبان در دولت افغانستان بود.
دقيقا بعد از اين بود که سياست آمريکا در افغانستان روند برعکس گرفت ومبارزه آمريکا با طالبان از حالت جنگ مسلحانه به گفتمان ديپلماتيک تغييريافت. اين فرايند تا حد گشايش نمايندگي رسمي طالبان در قطر توسعه پيداکرد. بدين ترتيب آمريکا باب گفتگو را مستقيما با طالبان گشود. آمريکا با اين تاکتيک، سياست سهيم ساختن عنصر جديد را در دولت افغانستان به تجربه گذاشت. دولت افغانستان وقتي متوجه قضيه شد که آمريکا، طالبان و قطر به توافق کامل رسيده بود. لذا دولت افغانستان عملا در اين اضلاع مثلث  جايي بالاي نداشت و حضورش را در اين هندسه سياسي خلاف قاعده به نظر مي پنداشت. حکومت افغانستان، لاجرم بر آنچه رفته بود موافقت کرد. سوال اساسي که در آن وقت ذهن تحليلگران را تصرف کرده بود اين بودکه هدف اصلي واستراتژيک آمريکا از اين تصميم چه ميباشد و چرا آمريکا به يکبارگي سياست خود را با طالبان و دولت افغانستان و پاکستان عوض کرد؟
اين استراتژي آمريکا وقتي طرح بست يافت، که  لويه جرگه عنعنوي براي امضاي معاهده استراتژيک افغانستان با آمريکا در کابل پايان گرفت. هرچند که سرانجام در آن لويه جرگه بر انعقاد اين پيمان توافق شد ولي شرايط سنگيني براي انجام اين پيمان در برابر آمريکا نهاده شد. به علاوه، واکنش رسانه هاي جمعي و افکار عمومي نخبگان مدني و سياسي و علمي افغانستان، باعث خاطر رنجي آمريکا گرديد. در ادامه اين اصطکاکها، جهت گيريهاي حامد کرزي دربرابر عملياتهاي شبانه و انعقاد پيمان استراتژيک، آمريکا را نسبت به هميارانش در افغانستان دچار ترديد کرد. واکنش دولتهاي عضو شانگهاي و تبعيت آسياي مرکزي ازآن، در برابر انعقاد پيمان استراتژيک افغانستان با آمريکا، نيز نگرش تجديد سياست ايالات متحده را تقويت کرد.
از ديگر جانب، پاليسي سياسي دولت افغانستان به رهبری حامد کرزی، نيز آمريکا را برآن داشت تا براي حضور دايمي اش در افغانستان، طوري ديگر زمينه سازي کند و براي اجراي سياستهاي کلانش عنصر ديگر را جستجو نمايد.
از ديگر جانب، انتخاب قطر به عنوان مقر نمايندگي طالبان نيز يک واقعيت ديگر را عيان ساخت وآن اين بود که آمريکا از تمام همبازيهاي سابقش بي اعتماد گرديده بود و بر آن بود که اين بازي را با همکاري يک کشور جديد ادامه بدهد. کشور قطر از ميان تمام کشورهاي عربي و اسلامي براي آمريکا با لطافت تر به نظر ميرسيد.
هر چند که کشورهاي ثروتمند عرب از جمله عربستان سعودي، کويت، قطر، امارت متحدة عربي و بحرين از شروع فاجعة افغانستان تا کنون در تمام رويدادهاي سياسي افغانستان نقش تعيين کننده داشته اند. قطر اما، از آنجا که در سرو سامان دادن جنگ ايالات متحدة آمريکا و شرکاي نظامي اش برافغانستان، عراق و ليبي نقش به سزا داشته است، به نظر ميرسيد که نقش ارزشمندي درآغاز و پيشرفت مذاکرات طالبان وآمريکا ايفاء نمايد.
انتخاب قطر به حيث مرکز مذاکرات ميان طالبان و آمريکا از زوايه ي وضعيت حاکم برخاورميانه، نيز مورد تحليل و ارزيابي تحليل گران قرار داشت که بي مورد هم نبود. قطر، ترکيه و مصر سه مثلث مهم و اساسي باگرايش اسلام اخواني در برابر اسلام سلفي و شيعي، مهندسي سياسي شده بود که با شکست مرسي، سرانجام قاعده بازي به سمت عربستان و امارات متحده رو آورد و پاکستان نيز هميشه از جويبار معنوي همين دو کشور بهره برده اند.
سرانجام اما، دفتر سياسي طالبان در قطر و تمام مانورها و سياستهاي آن روز، در پروسه صلح افغانستان با تمام اميدواريها بي نتيجه ماند و آمريکا در این بازي سياسي خودش به هيچ وجه به پيروزي نرسيد. البته سوء تفاهمها و موج بي اعتمادي ميان حکومت حامد کرزي و عدم همکاري پاکستان و عربستان اين تلاش هاي آمريکا را نقش بر آب کرد.
در تمام فرایند دیپلماتیک آمریکا و طالبان در قطر، پاکستان و حکومت حامدکرزی به عنوان دو عنصر ناراضی همچنان بدون این که صریحا ابراز کنند، ناخشنود باقی ماندند. پاکستان به هیچ وجه نمی خواست که فرایند مدیریت پروسه مذاکره طالبان از کنترل و قلمرو پاکستان خارج شود. اما برعکس، آمریکا به دنبال آن بود که زمینه ی فراهم گردد تا طالبان میانه رو، خارج از کنترل و اعمال محدویت پاکستان در  پروسه مذاکرات صلح افغانستان نقش بازی کنند. حامد کرزی از آن جهت ناخشنود بود که ممکن است در مذاکره مستقیم طالبان و آمریکا، دولت افغانستان به عنوان یک مرجع فرعی از دایره بیرون بماند. حامدکرزی در تلاش بود که جایگاه حکومت افغانستان باید به عنوان مرجع اصلی در مذاکرات با طالبان حفظ و اقتدار آن همچنان محترم شمرده شود.
حکومت وحدت ملی نیز تا همین اواخر برآن بود که طالبان باید مستقیما با حکومت افغانستان به عنوان یک حاکمیت مشروع و قابل قبول جامعه بین المللی مذاکره کنند و کشورهای دیگر به شمول آمریکا تنها نقش میانجیگری را داشته باشند. ولی به نظر میرسد که سرانجام هم حکومت افغانستان و هم دولت آمریکامتقاعد شده است که برای شکستاندن بن بست به وجود آمده در پروسه صلح افغانستان، آمریکا دوباره باب مذاکره را به صورت مستقیم به روی طالبان بگشاید. بر همین رویکرد، در روزهای گذشته نخستین دیدار مقامات آمریکا با طالبان در قطر صورت گرفته است.
این میرساند که پس از چندین سال هزینه، دوباره افغانستان و شرکای بین المللی افغانستان به همان نقطه ی اول برگشته است. دیده شود که این بار چه شود.

دیدگاه شما