صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جنبش‌های مدنی و حرکت‌های اعتراضی در افغانستان

-

 جنبش‌های مدنی و حرکت‌های اعتراضی در افغانستان

هر جنبش مدنی و حرکت اعتراضی مسالمتآمیز، یک مبارزه است؛ مبارزه از نوع مدرن و عقلانی آن که منجر به تغییر و تحول اندیشههای خشونتگرایی میشود. عصر نوین و نظام دموکراسی زمینه‌‌ای را فراهم ساخت تا مردم افغانستان برای حل مسایل از طریق راهاندازی حرکتها و اعتراضهای مدنی مایل شود. این تغییر ذهنیت از خشونتگرایی به مدنیتگرایی همزمان با گسترش جهانبینی و ارتقای نسبی سطح آگاهی ملت افغانستان صورت گرفت. اما بخش بیشتر این تحول در رفتار اجتماعی از خستگیها و پیامدهای ناگوار جنگ ناشی میشد. هرچند دستاورد حرکتهای اعتراضی و جنبشهای مدنی در افغانستان پاسخ مثبتی برای خواست و هدف شکلگیری شان نداشته، اما عامل بنیادگذاری یک روند گذار از خشونتگرایی به مدنیتگرایی بوده است.
جنبشهای مدنی و حرکتهای اعتراضی در هر جغرافیایی که صورت میگیرد در مواجهه با حکومت ویا ساختار نظاممندی است که صلاحیت تآمین خواست و مسئولیت پاسخگویی داشته باشد. در طی بیش از یکونیم دهه اخیر، حرکتهای زیادی با عنوانهای متفاوت در سطح افغانستان برای دادخواهی از حق و عدالت، صلح و امنیت و خواستهای ملی، جریانی و قومی شکل گرفته است. این حرکتها در سرعت شکلگیری بی‌‌نظیر بوده؛ اما تمامی جنبشهای مدنی و حرکتهای اعتراضی در افغانستان یک سرنوشت مشترک داشته که آنهم قرار گرفتن در سراشیبی سقوط است. بههمین خاطر حرکتهای اجتماعی بیشتر بهصورت مقطعی میباشد.
شکلگیری بیشتر حرکتها در افغانستان بربنیاد یک آگاهی فراگیر نسبت به مساله نبوده، بلکه حرکتهای بزرگ مدنی و جنبشهای مردمی بیشتر بر بنیاد احساسات قومی و سازماندهی جریانی شکل گرفته است. درصورت بررسی چند جنبش مهم و مطرح شده در دورهی جدید، به این نتیجه میرسیم که از خلق رویداد یا ایدهی اعتراض برانگیز تا زمان شکلگیری حرکتها و جنبشهای مدنی مردم بسیار فاصله اندک است. این امر بیانگر این مساله بوده میتواند که تصمیمگیری فوری در اثر یک آگاهی کامل نه بلکه در اثر جهش احساسات مردمی است. با درنظرداشت این نکته میتوان گفت، بسیاری از جنبشهای مدنی مردم افغانستان از نگاه نحوهی شکلگیری سازمانیافته نبوده و قرار گرفتن شان در سراشیبی سقوط - بدون رسیدن به خواست و تآمین مطالبات شان - نیز ازهمین ناحیه ناشی میشود. چون مدیریت درست اینگونه حرکتهای خودجوش و بدون سازماندهی، سخت و ناممکن مینماید.
موفقیت یک حرکت مدنی وابسته به فراگیری و مدیریت سالم آن میباشد. بعضی حرکتها که بهصورت فراگیر توسط جریان واحد و یا بهصورت فراگیر با خواست سراسری و ملی شکل میگیرد. حرکتهای اینچنینی به فرجام میرسد و احتمال موفقیت آنها بیشتر است. اما تعدادی از حرکتهای مدنی از نگاه سازماندهی ممکن است متعلق به جریان خاصی ویا در ساحهی محدود برای یک خواست فراگیر شکل بگیرد؛ اما این‌‌گونه حرکتها احتمال موفقیت ندارد.
تداخل رنگ قومی در ماهیت جنبشهای مدنی در یک جامعهی ترکیبی، مضر است. بعضی از جنبشهای مدنی و حرکتهای اعتراضی با احساسات و رنگ قومی صورت میگیرد. اینگونه حرکتها ممکن است در ابتدا با درخشش عالی برای دادخواهی از خواستهای کوتاه مدت ویا برمبنای ایدیولوژی مشخصی شکل بگیرد. موفقیت اینگونه حرکتها در پایداری و انسجام شان است که بازهم بحث مدیریت سالم و اهمیت ایدهی تشکیل آن مطرح میشود. هر تحرک اجتماعی که بهشکل مدنی صورت بگیرد به نفع کل جامعه، بهویژه سود جریان متشکله است. حفظ این جریانها و انسجام افراد آن و وفاداری اعضای این جنبشهای مدنی در خط اعتراض نیازمند برنامهریزی و رهبری درست است؛ وگرنه پس از مواجهه با مشکلهای تشخیص اهداف استراتیژیک، تعیین رهبری مشخص و توزیع منابع و تقسیم منافع ازهم میپاشد و نابود میشود.
از نگاه عمر جنبشها متعلق به خواست و هدف شان است که در چهمدتی ممکن برآورده شود. تعدادی از جریانها وجنبشها به صورت مقطعی با خواست کوتاه مدت و موضوع مهم روزمرگی جامعه شکل میگیرد، ممکن است با تامین خواستهها فروکش کند که این امر مستلزم ستایش است. اما تعدادی از جنبشها نیازمند تداوم است. گاهی نظر به ضرورت، جنبشهایی شکل میگیرد که باید برای تامین خواستهای شان تداوم یابد. خاموشی چنین حرکتها باعث ادامهی جریان و تطبیق برنامههای اعتراضبرانگیز در جامعه است. این یک امر مسلم است که جنبشها و حرکتهای اعتراضی به هدف ایجاد تغییر ویا مقابله با ایجاد تغییر، شکل میگیرد تا به هدف مشخصی برسد.
برای ایجاد این تغییر گاهی منافغ براساس خواستهای قومی تعریف میشود و دراین میان گاهی شکلگیری جنبشها نهتنها به هدف خود نمیرسد، بلکه باعث ایجاد موضع متقابل در برابر خود نیز میشود. جنبشها زمانی منجر به ایجاد نیروی متقابل میشود که تحرک شان بنیاد قومگرایانه داشته باشد ویا نظام مستبد آنرا قومگرایانه خوانده، افکار عمومی را برای مقابله با آنها جهتدهی کند. دراین صورت، شهروندان باهم متقابل میِشوند و این تقابل هم برای نظام و هم برای کل جامعه خطرناک و بهدور از اصول مدنیتگرایی است. زمانیکه قطار این جنبشهای مدنی از خط اصلی آن - مدنیتگرایی - خارج شود مسلم است که به بیراهه میرود و این بیراهه همان سراشیبی سقوط و فروپاشی است.
از جمله جنبشهای مدنی و حرکتهای اعتراضی در افغانستان، «جنبش روشنایی» سال ۱۳۹۵، یک حرکت بزرگ مردمی بود که در اعتراض به بیعدالتی شکل گرفته بود. جنبش روشنایی در ابتدا بدون سازماندهی و مدیریت از جانب فرد و جریان خاصی – در اثر بسیج افکار عمومی – تشکیل شده بود. این حرکت بازتاب جهانی یافت، در شهرهای مختلف دنیا این اعتراض تکرار شد و در نوع خودش از نگاه نظم، نفوس و خودجوش بودن معترضان، در افغانستان بیپیشینه بود. اما این حرکت جز بازتاب چهرهی مدنیتگرایی مردم، فرجامی نداشت؛ بلکه توسط کوردلان تاریخ و گروه تروریستی داعش در دهمزنگ کابل به خاکوخون کشیده شد. این رویداد هولناک ۲ اسد ۱۳۹۵ ه.ش حدود ۵۰۰ کشته و زخمی در پی داشت.
امسال نیز حرکت دیگری در شمال کشور شکل گرفت و حدود ۲۰ روز ادامه یافت. اما این حرکت، گرچند شکل مدنی نداشت ولی به خواستهاش رسید. این جنبش اعتراضی برای آزادی یک نمایندهی نظامی جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری و برگشت جنرال دوستم معاون رییس جمهور از ترکیه، راهاندازی شد. اعضای این جنبش در زمان اعتراض شان شاهراهها، بندرهای تجارتی، دفترهای کمیسیون انتخابات در شمال را بستند. این حرکت هواداران حزب جنبش ملی پس از بیست روز به خواسته شان رسید و با برگشت جنرال دوستم، فرونشست.
زمانی که جنبشها و حرکتهای اعتراضی با خواست مشخص و برنامه سیاسی قومی به جریان میافتد و جهت کسب مقام و سمت برای جریان‌‌های سیاسی با احساسات قومی شکل میگیرد، تینت مدنیت آن نابود میشود. اما عملکرد حکومتها در همین دورهی جدید افغانستان در قبال مدنیتگرایی و جنبشهای مدنی بهگونهای است که حرکتها هرقدر مدنی و اعتراضها هرقدر مسالمتآمیز باشد، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. توجه به حرکتهای خشن بهخاطر ترس از خارج شدن مدیریت اوضاع از دست حکومت، باعث میشود که به خشونتگرایی بیشتر اهمیت داده شود و حرکتهای اعتراضی خشن پاسخ مثبت بگیرد تا حرکتهای مدنی و مسالمتآمیز.
یکی از علتهای بقای خشونت همین ارج ننهادن حکومتها به جنبشهای مدنی و حرکت‌‌های اعتراضی مسالمتآمیز است؛ زمانیکه مدنیتگرایی در حاشیه بماند و خشونتگرایی در محور قرار بگیرد، شهروندان به خشونتگرایی متوسل میشوند. این گرایش، نه از روی اندیشه و ذهنیت خشونتگرایی ملت، بلکه از روی سوء مدیریت دولت و حکومت برای تامین خواست مردم است که این عقدهها را از طریق پاسخدهی منفی به جنبشهای مدنی و اعتراضهای مسالمتآمیز بهوجود میآورد و پرورش میدهد. حکومت میتواند با عکس این رفتار، جامعه را بهتر مدیریت کند.

دیدگاه شما