صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تاثیر فتوای دینی بر تروریزم جهانی

-

 تاثیر فتوای دینی بر تروریزم جهانی

جنگ کنونی در افغانستان، جنگ قدرتهای هژمون بر سر مسایل چون تسلط بر ریملند و هارتلند و دستیافتن بر قلب بیض انرژی است و بحث تقویت پایگاههای نظامی قدرتهای بزرگ جهان مطرح است، همچنان سالانه میلیاردها دالر درامد از قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان و منابع گرانبهایی مثل اورانیوم و سنگهای قیمتی در میان است که فتوای دینی علمای جهان اسلام به رویکرد عاملان آن هیچ تاثیری ندارد.
در این روزها که دو نشست – بهاصطلاح – سرنوشتساز  برای افغانستان در عربستان و بروکسل تشکیل شده است، – در ظاهر – تمام دنیا مصمم شده تا برای تامین صلح در افغانستان برنامه بریزند و هردو راه ممکن برای اعمال فشار بر طالبان را بار دیگر بر ترازوی سنجش ببرند که اینبار بر شدت جنگ طالبان تاثیر گذاشته و آتش خشم غربستیزی آنان فروکش خواهد کرد ویا همچنان رهسپار خط بطلان و جهاد دروغین شان باقی خواهد ماند.
اعضای اصلی تحریک طالبان افغانستانی که بربنیاد عقیدهی غربستیزی و جهاد اسلامی به میدان جنگ میروند و از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال کشور برای تحقق رویای امارت اسلامی میرزمند، هیچ فتوایی برای صلح با حکومت افغانستان، بر ایمان سنتی شان تزلزلی وارد نخواهد کرد و آنان تا پای جان بر حقانیت ایدیولوژی تمدنستیز شان تاکید میورزند و تا نابودی ساختارهای مدرن و ارزشهای دموکراتیک مقابله خواهند کرد. اما این تیپ افراد دست تاثیرگذاری بر پذیرش و رد پروسه صلح هم نخواهند داشت؛ زیرا آنچه که امروز از رویکرد رهبری چند پارچه شده‌‌ی طالبان برمیآید ایناست که آنان نه به استقلال باور دارند و نه چندان با حضور غرب در کشور حسد میورزند، بلکه آنان از یک الگوی مشخص جنگ تروریستی فرمانبرداری میکنند و برای تطبیق این پروژه از جانب کمیتههای مافیای تروریستی و اکواریوم توطیه به یک پاداش تهی هم چشم رضایت میبندند.
بههمین دلیل تاثیر فتوای صادر شده از جانب سازمان همکاری اسلامی بر خط فکری گروه طالبان و اندیشهی سربازان بیسواد و دینگرای افراطی آنان، تاثیر قابل انتظار را ندارد و پایه تفکر جهادی-دینی شان با فتوای علمای جهان اسلام هم متزلزل نخواهد شد. عدم تاثیر فتوای نشست جده مبنی بر ناروایی جنگ گروههای تروریستی در افغانستان و تشویق طالبان برای صلح با حکومت را میشود از دو منظر بررسی کرد.
الف) طالبان بر استقلال نشستهای علمای دینی باور ندارند؛
طالبان همچنان که تمامی نشستهای سیاسی دولتهای همکار صلح افغانستان را پیشاپیش بدون تامل رد میکنند و اعلام میدارند که نتیجهی این نشست هرچه که باشد غیرقابلپذیرش است زیرا دولتهای غربی درآن دخیل اند؛ در مورد نشست جده هم همین نظر را داشتند و مانند نشست علمای افغانستان در کابل، پیشاپیش از شرکت در نشست علمای جهان اسلام در جده، ابا ورزیدند و اعلام کردند که این دسیسهی غرب برای نابودی تحریک طالبان است تا از طریق فتوای کشورهای اسلامی بنیاد ایدولوژی اسلامی طالبان را ناروا جلوه دهند و بر جهاد اسلامی این گروه نقطهی پایان گذاشته شود. بههمین خاطر آنان بر استقلال نشستهای علمای دینی-اسلام باور ندارند و همه سازوکارهای صلح افغانستان را نیز سازمانیافته و ناشی از سیاستهای – بهاصطلاح آنان – شوم آمریکا در قبال خود شان میپندارند.
ب) از آيندهی سیاسی شان نگران اند؛
گروهی که به باور خودشان وارث برحق نظام اسلامی در افغانستان است و ادعای حکمروایی براین مملکت را دارد و از سویی هم مدت پنج سال پرچم سفید شان را بر بامهای این سرزمین به اهتزاز درآورده بود که این دورهی سیاه حکومت طالبان تاریخ افغانستان را خونین و دردناک کرده است، به سادگی از سنگر جنگ پایین نمیشود و همانگونه که در این یکونیم دههی اخیر به حیث یک حکومت سایه در جایجای این خاک جنگ را بر مردم تحمیل کرد و از نیروهای امنیتی و افراد ملکی قربانیهای بیِشمار گرفت، اکنون هم حاضر نیست با فتوای دینی ویا قطعنامهی سیاسی از این مبارزهی ویرانگر دست بکشد و سربازان شان مانند دیگر شهروندان کشور برای رشد تکنولوژی و مدنیت تلاش نمایند و در چارچوب نظام دموکراتیک زندگی کنند. از سویی هم آنان به فردای صلح نیز فکر کردهاند که در صورت قبولی پروسه‌‌ی صلح چه امتیازهایی را نصیب میشوند و از کدام کرسیهای دیگر باز خواهند ماند. در صورت اجرای عدالت انتقالی، تمام مجرمان شامل کدهای جرم و جزا و جنایت به محکمه کشانده خواند شد و گروه طالبان با پیشینهی جنایتهای جنگی شان در جامعهی سیاسی و خارج از مناطق تحت تسلط شان پایگاه و جایگاهی هم ندارند. بازماندن از ادارات دولتی، طرد شدن از دیدگاه مردم و محرومیت از معاش تروریستی برای آنان محتمل است.
از همه مهمتر، جنگ امروزی افغانستان دیگر جنگی با رویکرد ایدیولوژیک نیست، بهویژه جنگ طالبان؛ زیرا طالبان با شعار اسلامی در مقابل یک حکومت اسلامی میجنگد و خودشان به کمک کشورهای خارجی شعار مخالفت با حضور خارجیها را سر میدهند. اینکه شورای کویته چگونه توانسته است از اندیشههای کور و بیسوادی مردان مناطق تحت تسلط طالبان یک جامعهی سردرگم و بیسواد بدون تفکر بسازد، یک امر آشکار است که بااستفاده از احساسات دینی و مجبوریتهای زیستی، آنان را به میدان نبرد کشانده است تا راه استراتیژیک جنگ تروریستی آنان را برای تداوم یک شبکهی بی‌‌سواد اجتماعی که مدام حاضر به تربیهی عسکر جنگی باشد، زمینهسازی کنند.
آنگونه که دو دهه قبل، طالبان فتوای آغاز جنگ شانرا از منبع دینی با حمایت و فتوای چندین نهاد اسلامی آغاز کرد و به این باور رسیدند که آنان مامور برپایی حکومت اسلامی در افغانستان هستند؛ امروز با فتوای دینی از آن دست نخواهند کشید. مهمترین دلیل این مدعا ایناست که اکنون طالبان نه در خدمت ایدیولوژی اسلامی، بلکه در خدمت سازمانهای استخباراتی-تروریستی سر میدهند که دین تنها ابزار بازی سیاسی شان بوده میتواند و بس. در این بازی بر مناطق تحت کنترول شان چنان ظلم کرده اند و مردم را در محرومیت نگه داشته اند که اندیشههای افراطی و ضدیت با سواد مدرن را بر جوانان و کودکان این مناطق به اجبار تحمیل کرده اند و آنان قربانی معاملههای تروریزم جهانی و تروریستپروری در کشور شده است که تا نابودی کامل حاکمیت طالبان ازاین مناطق، آنان به دوش آویختن سلاح را بر سواد مدرن و استفاده از ابزار تکنولوژیک جدید، ترجیح میدهند. این نسل که ناخودآگاه عسکر بیامتیاز تروریزم جهانی میشوند، باور کردهاند که در صورت پیوستن به کاروان دوکراسی از معیشتهای رسیدن به تعالی اخروی باز خواهند ماند.
جنگ فعلی در افغانستان یک بخشی از جنگهای تروریستی در جهان است و بیشتر به پشتوانهی اجماع سیاسی قدرتهای بزرگ جهانی و رضایت نهادهای دخیل در سازماندهی چنین جنگها، نیازمند است تا تشکیل جریانهای بیدستاورد صلح از مجرای ایدیولوژی دینی و تلاش برای دریافت فتوا از علمای جهان. دراین روزها بهخاطر اقناع طالبان برای پیوستن به پروسه صلح، همزمان از هردو مجرا تلاش می‌‌شود؛ علمای افغانستان با هیات شورای عالی صلح به جده رفته اند تا از علمای جهان اسلام فتوا بگیرند و سران حکومت وحدت ملی به بروکسیل رفته اند تا از دولتهای همکار برای تداوم همکاری و اعمال فشار سیاسی بر طالبان تعهد بگیرند. اما نتیجهی این تجمع دولتها برای تعیین سرنوشت همکاری شان با افغانستان – کشوری که تمام عاید دولتش نصف مصرف سالانهی ارتش آنرا تامین نمیتواند – در قبال صلح با طالبان و جنگ با دهها گروه تروریستی دیگر، یک نویدی برای تغییر رویکرد دنیا در قبال افغانستان است که ناشی از تدبیر حکومت وحدت ملی در سیاست خارجی کشور است ولی تحقق تغییر زودهنگام در کشور یک امر محال است؛ زیرا هنوز چندین گروه تروریستی دیگر به صورت فعال باقی میماند و شبکه حقانی پاکستان همچنان به سازماندهی و اجرای حملههای تروریستیاش در افغانستان ادامه میدهد و گروه تروریستی فرامرزی داعش که بربنیاد گزارشها در ۱۸ کشور دنیا ۵۵هزار سرباز تروریست دارد، همچنان در شمال، جنوب و شرق افغانستان فعالیت دارد و حتا قادر است امنیت پایتخت کشور را گاهی با  حملات انتحاری شان به چالش مواجه کند. بنابراین تاثیر فتوای دینی بر جنگ تروریستی در افغانستان که یک بخشی از تروریزم جهانی است، به اندازهی اندک و ناچیز به نظر میرسد که راهاندازی این همه ولوله برای صلح یک امر بیهوده مینماید و بهتر آناست که صفوف مقدم نبرد تقویت شود تاثیر زودهنگام و به مراتب موثر خواهد داشت.

دیدگاه شما