صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اهمیت و بهای صلح با طالبان

-

اهمیت و بهای  صلح با طالبان

پیچیدگیها در روند صلح طالبان با دولت افغانستان
پروسه صلح افغانستان مثل اختلاف و جنگهای داخلی به درازا کشید. صلح بر ذهن مردم تبدیل به رویایی شده است که غیرقابل تحقق مینماید. پرسش این است که چرا روند صلح در افغانستان چنین پیچیده و ناممکن شده است؟. هیچ کشوری بیشتر از نیم قرن جنگ جاری نداشته است. سرانجامِ تمامی جنگها و اختلافها صلح است. گروههای تروریستی در افغانستان نیز روزی نابود خواهد شد و آنانی که شهروند این خاک است و بنابر دلایلی ابزار دست بیگانگان شده اند متوجه اشتباه خود خواهند شد، آنگاه مجبور اند دست از جنگ بردارند. با آنکه امروز روند صلح در افغانستان مغلق شده است و وجود گروههای مختلف تروریستی تمرکز قوای دولت را به هم زده است؛ اما بازهم گفتوگوهای صلح و حرکتهای ملی برای حمایت از صلح جریان دارد. برای مخالفان و ناراضیان حکومت حق دو انتخاب داده اند که یا صلح را بپذیرند ویا شکست و نابودی در میدان نبرد را متقبل شوند. بدون شک نظامی بهغیر از نظام دموکراتیک در افغانستان جای ندارد و محکوم به سرنگونی است.
طالبان برعلاوهی انشقاق و تیپبندیهای متفاوت از نگاه نوعیت حضور شان نیز بر بخشهای مختلف دستهبندی میشوند که از جمله میتوان سربازان طالب را در سه صنف جداگانه مطالعه کرد؛
۱. بسیاری از اعضای گروه طالبان مزدور بیگانه اند و برای پیشبرد پالیسی بیگانگان میرزمند و جهاد را پوشالی برای جنگ اجیری خود میسازد. آگاهانه مردم را به خاک و خون میکشد. پس چه نیازی به صلح دارند؟ دولت نباید ملت قربانی این حرکت نابخردانه کند تا مبادا آنان فردا از موضع یک قدرت مشروع درون دولت اندیشههای تروریستی شان را بر مردم اعمال کنند و علیه ملت و دولت فتوای جهاد صادر کنند.
۲. آنانی که از روی جبر و اکراه گروههای مسلح به مصاف ملت و اردوی ملی میروند تا امنیت جان و مال خانواده اش را حفظ کرده باشد.
۳. تعدادی از اعضای گروه طالبان بنابر دلایلی از نظام رانده شده اند و به گروه طالبان پیوسته اند. این افراد یا از روی مخالفت با جناح خاص سیاسی و یا برای جبران تاوان مخالفتها و خصومتهای شخصی شان به طالبان پیوسته اند. در ولایتهای شرق و جنوب و اکنون در شمال کشور چنین قضیههایی بسیار مشهود است.
اگرچند امروز بازیگران در عرصه جنگ و خشونت در افغانستان یک گروه نیستند و خشونت نیز دارای یک عامل نیست؛ مراکز متعدد و عوامل پیچیدهای دخیل است. پیچیدگی خشونت و صلح در افغانستان دارای دامنههای منطقهیی و چند لایهی درونی است؛ اما مشکل دیگر وجود درک سطحی از مساله است که سیاست ناکارا بر اساس آن طرح میشود. آنچه دولت در امر راهکاریابی برای صلح در کنفرانس لندن(۲۰۱۰م) پیشنهاد کرده بود عبارت از جلب نیروهای طالبان در پستهای دولتی و ایجاد زمینههای اشتغال و تضمین امنیت آنان بود و ایجاد صندوق ویژه مالی برای حمایت از کسانی که دست از جنگ برمیدارند. در نشست کابل۱-۲ هم امتیازهای مهمی برای طالبان در نظر گرفته شد تا به پروسه صلح بپیوندند و در نشست مجمع جهانی برای صلح افغانستان در تاشکند نیز بر تحقق صلح تاکید شد. شورای عالی صلح افغانستان در اوایل سال ۱۳۹۷ه.ش اعلان کرد که تا هنوز بیش از ۴۸۰ نشست برای صلح افغانستان صورت گرفته است که  شامل نشستهای رسمی و مخفی از رسانهها، دوجانبه و چندجانبه میان دولت افغانستان و دولتهای همکار و نمایندگان طالبان است. اینکه چرا اینهمه نشست برایند قابل انتظار را ندارد؟ میشود اینگونه پنداشت که مشکلهای امنیتی و جنگ در افغانستان باوجود تلاشها برای گفتوگو با برخی از گروههای درگیر، همچنان ادامه خواهد یافت و مبارزهی مصمم نظامی با جنگویان برای تحکیم پایههای دولت در افغانستان به مدت طولانی نیاز خواهد بود. آنچه روند صلح دولت افغانستان با طالبان را پیچیده کرده است؛ پیشینهی پرنزاع صلح افغانستان، تفاوت دیدگاههای دوطرف در روند صلح، وجود عوامل بازدارندهی پیوستن طالبان به روند صلح و انشقاق و وجود تیپهای مختلف در میان سنگرداران طالب  است.
پیشینهی پر نزاع صلح افغانستان
کشته شدن برهانالدین ربانی رییس پیشین شورای عالی صلح افغانستان اولین جرقهای بیاعتمادی بر پروسه صلح افغانستان بود که تا هنوز دلیل اصلی آن برای مردم فاش نشده است. عدم پابندی طالبان به اصول جنگی، دیگر لکهی ننگین بر جبین طالبان است که صلح افغانستان را به چالش میکشد و جنایتهای جنگی طالبان، در سراسر مناطق افغانستان، چه در دوران حاکمیت شان و چه در سالهای پسین که به عنوان یک گروه تروریستی فعالیت داشته اند تصویر خوفناکی از آنان به دست میدهد که بر پیچیدگی صلح افزوده و مصالحهی فوری را سخت مینماید. نقض آتشبس توسط طالبان در غزنی در روزهای عید گواه این مدعا است که طالبان اکنون قصد دارند تصویر خالص تروریستی را از خود بهنمایش بگذارند و بس.
انشقاق و تیپهای مختلف سنگرداران طالب
یکی از عوامل مهم پیچیدگی و ناکامی پروسه صلح در افغانستان وجود تیپهای مختلف طالب در سنگر جنگ است که این کار برای شناسایی اصل و بنیاد طالبان اهل مصالحه سد ایجاد میکند. پس از مرگ رهبر پیشین طالبان ملا محمدعمر، طالبان به چندین گروه خورد و بزرگ تقسیم شد، حتا در ولایتهای مختلف باهم سنگر گرفتند وجنگیدند. این اختلاف و چندپارچگی طالبان مشکلی دیگری است که در جریان گفتوگوهای صلح نیز مشکل ایجاد میکند و دولت مجبور است امتیازی که برای یک گروه در نظر میگرفت برای چندین گروه مختلف عین امتیاز را قایل شود. این امر بدیهی است ولو صلحی که حکومت بر پیروزی و امکان آن باورمند است فقط با یک گروه طالبان – ملا آخندزاده جانشین ملا منصور ولیعهد ملاعمر – صورت بگیرد ولی دیگر تیپهای طالبان نیز خواهان طی کردن همین روند صلح و همان امتیازهایی است که به دیگر گروه های مسلح داده شد و اکنون به جانشین ملامنصور پیشنهاد شده است.
عوامل بازدارندگی طالبان در پیوستن به پروسهی صلح
۱. مداخلات بیرونی: مداخلات آشکارای پاکستان و دیگر کشورهای حامی طالبان را نمیشود انکار کرد. همین دخالتها و ابزارسازی طالبان برای منفعتجویی شخصی دولتها از گروههای تروریستی بهخصوص طالبان یکی از عوامل مهم بازدارندگی طالبان از پیوستن شان به پروسه صلح است.
۲. داشتن بستر مناسب در جوامع سنتی(استفاده از عقاید سنتی مردم): تا زمانی که سطح سواد جامعه پایین باشد و عقاید سنتی مردم افغانستان نسبت به دین و جهاد بستر پذیرش اندیشههای افراطگرایی باشد، پروسه صلح افغانستان به آسانی به سرمنزل مقصود نخواهد رسید و زمانبر خواهد شد؛ زیرا داشتن پایگاه اجتماعی برای طالبان افراطی خود یک نقطهی قوت است که برای تداوم جنگ بر سنگرنشینان آنان که قربانی مافیاهای تروریستی و توطیههای نابودی افغانستان هستند، انگیزه می‌‌بخشد.
۳. داشتن نیروی انسانی: با فراهم بودن فضای مناسب برای سربازگیری طالبان از میان جوانان افغانستان، این گروه هر روز قدرتمندتر خواهد شد؛ زیرا با نیروی انسانی فعالی که از مناطق جنوب، شرق و شمال کشور جذب میکنند احتمال دوام شان در سنگرهای جنگ بیشتر میشود. وقتی آنان نیروی انسانی شان با وجود تلفات سنگین در جبهههای جنگ افزایش مییابد به این معنا است که در حال قدرتمند شدن هستند و موضع تهاجمی شان در برابر حالت تدافعی نیروهای امنیتی بر این قدرتمندی افزوده است.
۴. داشتن منبع مالی مطمئن: کمکهای مالی طالبان از طرف دولتهای بیرونی یک امر پنهانی نیست؛ مقر فرماندهی و مخفیگاه طالبان در بیرون از افغانستان است. طالبان با سلاح خارجی میرزمند و با گلولههای ساخت خارجی قلب جوانان، کودکان و مادران این وطن را میدرند. قسمت اعظم منابع مالی طالبان را مواد مخدر تشکیل میدهد؛ قاچاق مواد مخدر هر سال رو به افزایش است و زمینهای مناطق تحت کنترول طالبان را همه تریاک میکارند. تا زمانی که مواد مخدر و کمک مالی-تسلیحاتی دولتهای خارجی به حساب طالبان واریز شود آنان تمایلی برای صلح نخواهند داشت.
تفاوت دیدگاههای دوطرف و بهای صلح
تفاوت دیدگاه دو طرف در روند صلح افغانستان یکی از بارزترین عامل بیتحرکی پروسه صلح در افغانستان است؛ زیرا ساختار موجود دولت و حکومت بر اساس قانون اساسی ج.ا.افغانستان مبتنی بر اصول دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک است؛ اما طالبان امارت اسلامی میخواهند. دولت و ملت افغانستان برای روی پا ایستادن نظام جمهوری مبتنی بر ارادهی ملت و بر اساس اصل شایستهسالاری و انتخابات، یک و نیم دهه کار کرده اند و در این راه قربانیهای بیشمار جبرانناپذیری داده اند. اکنون ملت افغانستان بهخاطر شریک شدن یک گروه تروریستی در ساختار دولت، هرگز با نقض مواد قانون اساسی موافق نیستند – اصول دموکراتیک نظام نباید صدمه ببیند. با آنکه در نشست دوم کابل، رییسجمهور غنی بیشترین امتیاز ممکن را برای طالبان پیشنهاد کرد، اما بازهم طالبان نپذیرفتند؛ به این معنا که جدل بر سر امتیازطلبی بیشتر، نیز یک عامل مهم است. تفاوت دیدگاهها در مورد ساختار و نحوهی نظام و تفاوت دیدگاهها در مورد دستاوردها و ارزشهای انسانی -حقوقبشری مانند آزادی بیان و آزادی زنان هم است که این ارزشها یکی از مهمترین دستاوردهای قرن بیست و یک در افغانستان به شمار میرود که هرگز قابل معامله با طالبان و کوتاهی در برابر هیچ گروهی نیست. صدهاهزار قربانی، میلیونها آواره و مهاجر، بیش از پنجاه درصد مردم اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ بیکاری به آخرین حد ممکن رسیده است؛ در این میان مردم از نظام موجود بهخاطر همین مقولههای ارزشی مدرن حمایت میکنند و تمام سختیهای روزگار فلاکتبار در افغانستان را متقبل میشوند تا انتخابات برگزار شود، حقوق بشر رعایت شود، زنان آزاد باشند، اعدام و سنگسار نباشد، رسانههای آزاد فعالیت کنند و آزادی بیان جرم نباشد.
اما طالبان هیچکدام از این ارزشها و مقولههای مدرن را نمیپذیرند، خط قرمز شان امارت اسلامی است که بههیچ وجه ملت حاضر به پرداخت چنین بهایی نیست و نباید حکومت در گفتوگوهای صلح از این موضع عقبنشینی کند.

دیدگاه شما