صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مشکلات سیاسی و فرهنگ ناسالم اجتماعی

-

مشکلات سیاسی و  فرهنگ ناسالم اجتماعی

سرچشمه گل آلود کجاست؟
در کشور ما همیشه به اطفال ، نوجوانان حتی جوانان توصیه و سفارش می شود که وقتی از بزرگان حرفی می شنوند ، باید آنرا قبول کنند. هیچوقت به آنها اجازه و فرصت داده نشده و نمی شو د که با حرف بزرگان مخالفت ورزند  یا با تردید به حرف آنها بنگرند . آنها جرئت ندارند که پرسش های شانرا به خاطر روشن شدن یک موضوع بدون ترس و هراس به منظور کسب معلومات بیشتر مطرح کنند.
نتیجه این است که در اینجا به اطفال امروز و بزرگسالان فردا  نحوه فکر کردن و از فکر شان  بصورت موثر استفاده کردن ، آموزش داده نشده و هنوز هم نمی شود. سنتهای اجتماعی و نظام آموزشی کشور  به آنها ، پیروی بی سر وصدا و اطاعت مطلق  می آموزاند و آنها را با چشم ها و گوشهای بسته در دامان رواجها ، سنتها و فرهنگ عقبمانده قرون وسطایی رها می کند . در حقیقت شیوه نگرش ، تفکر و باور های فردی و اجتماعی ما از این منبع سرچشمه می گیرد.
هنوز غافلیم که آنچه ذهن اطفال را پرورش می دهد، وسعت می بخشد و عمیق و دقیق می سازد شکاک بودن ، بدون دلیل معقول و منطقی هیچ موضوعی را قبول نکردن است.  بهترین ابزار و موثرین وسیله درین مورد سوال کردن است .  به همین علت است که از سالها به این سو سوال کردن به مثابه یک  مهارت  آموزشی اساسی و بسیار مهم  برای اطفال، در کشور های متمدن به منظور تقویت مهارت « تفکر انتقادی» آموزش داده می شود. آنچه نسلهای ما در گذشته کاملأ از آن محروم بوده اند و هنوز هم اطفال ما در نظام آموزشی کشور بشمول مساجد و مدارس دینی کاملأ با آن بیگانه اند.
ازآنجایی که ما در دامان چنین فرهنگی پرورش یافته و در جامعه  ای که ذهنیت فردی و اجتماعی پرورده همان سنتها و نظام آموزشی است، بزرگ شده ایم به صورت خیلی طبیعی برای ما قابل قبول نیست که دیگران به نظر ما شک کنند،  خود  هم تمایل نداریم  که به دریافتها، نظریات و اندیشه خود مان شک  و تردید کنیم و یکیار از خود بپرسیم که آیا واقعأ آنچه من فکر می کنم درست است؟
بر اساس پرنسیپ های علمی قبول شده معاصر، اگر کسی بر دریافتها ، اندیشه ها و نظریاتش شک نکند و آنرا عین حقیقت  تصور کند ، بدون تردید به روند تحول و تعالی فکر و اندیشه خود  آسیب رسانده است.  این روش می تواند به نوعی یک مثال دگم اندیشی تلقی شود که ریشه در فرهنگ و سنتهای کهنه و عقب گرا در جامعه ما دارد. متاسفانه این رویکرد ، در مسیر زمان در جامعه ما ، به یک فرهنگ ریشه دار و سخت جان  مبدل شده ، تا ژرفای روان فردی و اجتماعی ما نفود کرده و همچون چتر بر فراز ذهنیت  و خرد فردی و اجتماعی دامن گسترانیده است .
پی آمدهای نا درست وزیانبار این شیوه تفکر، در بسا موارد با وضاحت در کنش و واکنش های فردی و اجتماعی ما تبارز می کند . بطور مثال وقتی که به مشکلاتی مانند : اختلافات قومی و یا فساد اداری و مانند اینها مواجه می شویم ،چون ذهن ما به مهارت تفکر منطقی و انتقادی شامل :تحلیل ، ریشه یابی ، جمعبندی و نتیجه گیری مسایل آشنا نیست به صورت طبیعی  راه حل  معقول و منطقی برای آنها نمی یابیم. در این حالت بهترین راه گریز آن است که به  این گفته معروف و از نظر اجتماعی پذیرفته شده پناه برده و بگوییم : از ما کاری ساخته نیست  زیرا «آب از سرچشمه گل آلود است».
آیا واقعأ تشبیه این مشکلات با آن ضرب المثل درست است؟ آیا یک ذهن فعال ، جستجوگر، پویا و شکاک وجود همچو رابطه را بدون موجودیت دلایل و شواهد معقول وتحلیل منطقی می پذیرد؟ دراینجا اگر منظور آب رود خانه و یا جویبار باشد ، درین صورت باید با صراحت گفته شود که  آب همواره در سرچشمه ها پاک و زلال است  گل آلود نیست . در عمل همواره آب در مسیرجریانش از سرچشمه به طرف کشتزاران و محل زنده گی مردم ، توسط عوامل متعدد دیگر با  خس و خاشاک و گل ، آلوده و کثیف می شود .
اگر منظور در عرصه امور اجتماعی و سیاسی باشد . مثلأ:  اگر بگوییم که فساد اداری و مشکلات قومی بخاطری حل شده نمی توانند که  از همان سرچشمه اش یعنی ( نهادهای دولتی)  به آن دامن زده می شود . در این صورت به این نتیجه منطقی می رسیم که راه حل درست آن خواهد بود که تلاش صورت بگیرد تا  اصلاحات اساسی در ساختار قدرت به وجود بیاید و  مدیران فاسد و قومگرا از مراکز قدرت و تصمیم گیری  بیرون رانده شوند.
حالا سوال این است : اگر این مدیران رده بالای حکومت که بر اریکه قدرت تکیه زده و تغییرات قابل لمسی هم نتوانسته اند بوجود بیاورند  کنار گذشته شوند ، مشکلات کشور حل خواهد شد؟ آیا ضمانتی در این مورد وجود دارد؟
ما  در چند دهه پسین ،  شاهد نمونه های برجسته تغییرات بزرگ شکلی در مراکز قدرت در کشور خود بوده ایم، مثلن : با سقوط نظام شاهی و تاسیس نظام جمهوری ، عده ای کثیری باور مند شدند که کشور در مسیر درست قرار گرفته و بزودی مردم شاهد تحولات بزرگ سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی خواهند بود. اما دیدیم که چنین نشد. 
با کودتای هفتم ثور و سرنگونی نظام جمهوری محمد داوود خان ، باز هم بخش دیگری ازمردم امید وار شدند که گویا دوران مشکلات و نا بسامانی ها بزودی سپری خواهد شد. لیکن ، وضعیت وحشتناک پیش آمد و روز گار ما   خیلی ها بد تر شد.  در مرحله سوم ، بعد از یک جنگ  خونین ، ویرانگر وطولانی چهار ده ساله زیر نام اسلام با حمایت بی نظیر مردم کشور،  با شعار های اسلامی،  پیش آهنگی رهبران روحانی و جهادی،  با سقوط رژیم کودتای ثور و برقراری نظام اسلامی ، همه شاهد هستیم که روزگار مردم ما  تیره  و تار شد.
سقوط نظام تروریستی طالبان توسط نیروهای امریکایی، با حمایت گسترده نظامی ، اقتصادی و سیا سی بینظیر جهان از دولت و مردم کشور ما ، خوشبینی ها و امید واریهای فراوان در راستای تأمین امنیت، بهروزی ، وحدت، همدلی و ایجاد یک نظام مردم سالار در کشور  بوجود آورد. اما همه شاهد هستیم که باز هم نه تنها مشکلات اساسی ما حل نشد ، بلکه مشکلات مزمن و ویرانگر جدیدی بر آنها افزوده شد که  هنوز هم ادامه دارد.
حالا اگر قدری دقت کنیم ، آن سر چشمه ای که گفته می شود منشأ همه دردها، رنجها ، نا رسایی ها، تبعیضات ، تعصباب و بیعدالتی ها در کشور بوده و هنوز هم هست ( بدون شک در همه مصیبت ها نقش فعال داشته و دارد) یعنی  مرکز قدرت؛ (سلطنت و ریاست جمهوری) در چند دهه پسین چندین بار تغییر کرد؛ ولی چرا گشایش مثبت در کار کشور و مردم رو نما نشد؟      
با نظر داشت نکات فوق ، من باور ندارم که مشکلات کشور ما تنها  با کنار گذاشتن و تعویض اشخاص و گروه ها  راه حل اساسی ، سازنده و پایا پیداکند .( هدف دفاع از قدرتمداران نیست، من مجدانه امید وارم که تمام مهره ها و تیمهای فاسد هر چه زود تر با رای مردم کنار گذاشته شوند ) زیرا ، مشکل خیلی عمیقتر و فراگیر تر از این است . مشکل تنها در وجود فلان فرد ، یا فلان گروپ یا حزب و تنظیم نیست. البته حتمأ افرادیکه در مراکز قدرت هستند می توانند  در تشدید و یا کاهش مشکلات نقش های موثر داشته باشند ، اما مشکل اساسی در ذهنیت فردی و اجتماعی و در فرهنگ  سنتی ، عقب گرا و قبیله ای ریشه دار و مسلط بر جامعه است.
بدون تردید سنتها و فرهنگ کهنه و عقبگرا ، همچو مردابی است که ذهن و تفکر افرادی را  که در بستر آن زاده شده و پرورش می یایند، با ویروس ساری مصاب می سازد که مغز و ذهن را از تحرک ، پویایی ، روشن نگری و جستجو باز می دارد ، با دفاع از جهالت، ایستایی ، خشونت و خرافات، جلو هرگونه تحرک  را می گیرد . با هرگونه تغییر خصومت می ورزد و آنرا خفه می کند. 
به باور من مبارزه بخاطر تامین امنیت ، بهروزی ، عدالت ، وحدت اجتماعی ، ایجاد یک نظام مردم سالار و پی ریزی یک جامعه شهروند محور بر مبنای حاکمیت بلا منازع قانون ، با یست در دو محور متمرکز شود:
اول : بسیج مردم از طریق تقویت جنبش مدنی ، تنویر ذهنیت اجتماعی به خاطر نظارت و کنترول دولت (شفافیت ، حسابدهی ومسئولیت پذیری )تامین امنیت ، گسترش عدالت ، حاکمیت قانون و رشد و ارتقای اقتصادی و اجتماعی در کشور، بصورت یک برنامه جاری و دوامدار.
دوم : طرح برنامه جامع  فراگیر و دراز مدت به منظور رقیق ساختن و زدودن سنت ها، رواجها و باور های کهنه  ، تاریک ، خرا فی ، منجمد  و عقب گرا  در میان همه اقوام  کشور.  پی ریزی ، پرورش ، گسترش و ایجاد فرهنگ پویا ، تحول پذیر و شهروند گرا در جامعه ، از طریق بسیج رسانه ها ی صوتی ، تصویری و نوشتاری  . تمرکز جدی  بر تدوین و تنظیم یک نصاب آموزشی نوین و مدرن تعلیمی  تحول پذیر برای مکاتب و موسسات تحصیلات عالی . علاوه برآن، تربیه معلمان ورزیده ، آگاه و آشنا با شیوه های آموزشی مدرن.
اینها شیوه های هستند که می توانند ما را در راستای فرهنگسازی و ایجاد پایه های مستحکم برای استوار ساختن یک فرهنگ فراگیر شهر وند محور در کشور مساعدت کنند.
بعنوان فرجامین سخن باید علاوه کنم که بدون پاک شدن «سر چشمه ها» تحولات کمی و کیفی عمیق اجتماعی و سیاسی تصور شده نمی تواند؛ ولی  سرچشمه کجاست؟ سرچشمه را نباید اشتباه گرفت . بدون تردید ، سر چشمه های آلوده کننده  همان فرهنگ عقب مانده  سنتی ، متحجر و نظام آموزشی کهنه ، پوسیده و غیر کار آمد است که متأسفانه هنوز هم بر جامعه و کشور مسلط است. ذهنیت فردی و اجتماعی را آلوده و تخدیر می کند و جلو هرگونه پیشرفت و تحول فکری را سد می نماید.
اگر به فرهنگ سازی در عرصه کشور توجه دقیق ، جدی و دوامدار بعمل نیاید ، تنها  با کنار گذاشتن افراد بر سر قدرت اکتفا شود ، هیچ ضمانتی و جود ندارد که افراد و جنگسالاران و تمامیت خواهان دیگر با چهره ها ،  زنگها ، نامها و اکتهای جدید ظهور نکنند و زنده گی را بیش از پیش برای مردم رنجدیده ما تیره و تار نسازند.

دیدگاه شما