صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بلاهت فحش‌نامه نگاری در غیبت اندرزنامه نویسی

-

 بلاهت فحش‌نامه نگاری در غیبت اندرزنامه نویسی

فضای سیاسی- فرهنگی افغانستان در دو دهه نخست هزاره سوم، به رغم تداوم جنگ و ناامنی، چالشهای حکومت داری و اقتصادی، بستر بی پیشینه برای طرح دیدگاه و ابراز نظر نویسندگان بوده است. اما در چگونگی استفاده نویسندگان از این فضا با یک بلاهت بزرگ مواجهیم و آن رونق فحشنامه نویسی در نبود فرهنگ اندرزنامه نویسی سیاسی و یا نظریه پردازی برای حل مشکلات کشور است.
هم اندرزنامه نگاری و هم فحش‌‌نامه نویسی، در واکنش به مشاهده بحران در جامعه صورت میگیرد. بحران-های اجتماعی و سیاسی از هر نوعی که باشد، به منزله دردی است که حکایت از وجود بیماری در جامعه دارد. خرد ایجاب می کند که آگاهان و متفکران جامعه به منزله طبیبان حاذق، به تکاپو برای درمان بیماری بپردازند. دست یابی به چنین هدفی از مجرای اندرزنامه نویسی و نظریه پردازی میسر است و نه فحشنامه نویسی. افغانستان در بیش از دو صد سال اخیر یکی از جوامع  بیمار بوده و به رغم تلاشهایی که اخیرا صورت گرفته است، هنوز از مشکلات جدی مخصوصا در عرصه دولت- ملت سازی رنج میبرد. ازاین رو مجال برای نقد و آسیب شناسی فراهم است. منتهی نگارنده معتقد است که ما در خلاء آشکار نقد سازنده، آسیب شناسی، اندرزنامه نگاری و نظریه پردازی، شاهد رونق رویکردی هستیم که می توان اسم آن را فحش-نامه نویسی گذاشت. فحش نامهنگاری بلاهتی است که نه تنها به درمان بیماریهای موجود کمکی نمیکند بلکه خود نوعی بیماری جدید است که بر بیماریهای قبلی افزدوه میشود. در این متن کوتاه میخواهم با نگاه مقایسهای به این دو رویکرد، توجه پژوهشگران و اصحاب اندیشه را به وضعیت رقتبار حاکم در این عرصه جلب کنم.
ویژگیهای اندرزنامه نگاری
مشاهده بحران، تشخیص علت بحران، تصور وضعیت مطلوب، اشراف بر نسخههای پیشین و ارائه نسخه جدید از ویژگیهای بارز نظریه پردازی و یا اندرزنامه نگاری به شمار میرود. با این‌‌که بین اندرزنامه نگاری و نظریهپردازی تفاوتهای ظریف و قابل توجه وجود دارد، اما در اینجا هردو اصطلاح به معنای نسخه-نگاری برای درمان بیماری و بحران حاکم بر جامعه به کار برده میشود. توماس آرتور اسپریگنز در” نظریه بحران» که نوعی روششناسی برای فهم نظریههای سیاسی است، چهار مرحله را در اندرزنامه نویسی و نظریه پردازی سیاسی شناسایی و تبیین کرده است. مراحل چهارگانه عبارتند از مشاهده و درک بحران، جستجو برای شناسایی علل بحران، تصور و بازسازی وضعیت آرمانی جامعه و نهایتا ارائه راهکار در قالب نسخه برای حل بحران. اسپریگنز در مطالعه خود نظریه پردازی طیف وسیعی از تئوری پردازان سیاسی کلاسیک را مورد توجه قرارداده است. بر اساس این مطالعه نسخهنگاری چهرههای مطرح فلسفه سیاسی عصر کلاسیک، در واکنش به یک بحران حاکم در جامعه تئوری پرداز بوده است. به عنوان مثال بحران عدالت در آتن برای افلاطون، بحران ثبات در فلورانس برای ماکیاولی، بحران اقتدار در انگلستان برای توماس هابز، بحران مشروعیت در بریتانیا برای جان لاک، بحران مدنیت در اروپای غربی برای ادموند برک، بحران نظام سرمایه داری برای مارکس و بحران برابری اخلاقی برای روسو، مشکلاتی بوده است که هر یک از این تئوری پردازان در واکنش به آن نسخه خود را به رشته تحریر در آوردهاند. تأمل در آثار و نظریات دانشمندان فوق نشان میدهد که هریک از آنها مراحل پیش گفته را پیموده و نهایتا نخسه‌‌ای راهگشا برای حل معضل عصر خود تهیه  و تدوین کرده اند. اغلب این نسخهنگاریها آبشخور تحولات بزرگ تمدنی، اقتصادی و سیاسی شده است.
بنابراین چه اندرزنامه نویسی به سبک ماکیاولی در شهریار و چه نظریه پردازی به شیوه مارکس در کپیتال، ایجاب می‌‌کند که نویسنده فرایند لمس درد، ریشهیابی علل درد، بازسازی آرمانی جامعه و تجویز نسخه درمانی را بر اساس منطق درونی جامعه خود طی کرده باشد در آن صورت است که نسخه تجویز شده می-تواند ظرفیت حل بحران و درمان درد را داشته باشد. علاوه بر آن از نظر کوئنتین اسکینر که وی نیز در حوزه روششناسی مطالعات سیاسی صاحب نظر است، یکی از خصوصیات نظریه پردازی، اشراف بر نظریات پیشین، نقد و ارائه دیدگاه جدید است. با توجه به ویژگیهای فوق باید اعتراف کرد که جامعه ما فاقد رویکرد اندرزنامه نویسی با این خصوصیات است و در فقدان چنین رویکردی، فحشنامه نگاری رونق یافته است.
ویژگیهای فحشنامه نگاری
تنها وجه مشترک فحشنامه نویسی سیاسی با اندرزنامه نگاری در مشاهده بحران و لمس درد است. اما سایر خصوصیات فوق در اینجا دیده نمیشود. فحشنامه نگار سیاسی اساسا در پی درمان درد و حل بحران نیست، به همین خاطر کاوشی ژرف برای شناسایی علل بحران نیز به خرج نمیدهد. و از آنجایی که از درک علت بحران عاجز است هیچ انگیزه و ظرفیتی برای درمان درد در متن فحشنامهها دیده نمی‌‌شود. طبعا فحشنامهنگار سیاسی اشراف بر متون موجود در راستای عبور از بحران را ندارد؛ زیرا محتوای تولید دو رویکرد کاملا متفاوت است.
فحش‌‌نامه نگار سیاسی با نوعی روانشناسی از آثار بحران در بدنه جامعه تلاش می‌‌کند با احساسات و عواطف جامعه دردمند تماس برقرار کند. یک فحش‌‌نامه نگار سیاسی با هدف قرار دادن کارگزاران مشهور ساختار معلول سیاسی – اجتماعی، از یک طرف احساسات تودههای جامعه را برای تمجید از خود تحریک میکند و از جانب دیگر کارگزاران بزرگ را برای مواجه با به مبارزه و مشاجره میطلبد. واکنش و عدم واکنش کارگزاران برای فحشنامه نگار پیروزی محسوب میشود. فحشنامه نگار سیاسی از پاسخ کارگزاران و نخبگان سیاسی  مطرح، احساس برابری و بزرگی میکند و از سکوتشان احساس غلبه و پیروزی. البته این امر به معنای تبرئه کارگزاران نیست اما هدف این است که رویکرد فحشنامه نگاری کمکی به اصلاح و بهبود وضعیت نمیکند.
یکی از خصوصیات بارز فحش نامه نگاری سیاسی، ناپایداری، نوسان و اتخاذ مواضع ضد و نقیض است. معمولا فحشنامه نگار سیاسی بیش از همه تابع احساسات است و به همین خاطر به سرعت چرخشهای متناقض را به نمایش میگذارد. از این رو میتوان گفت که فحش‌‌نامه نگار سیاسی خود مرحله پیشرفتهای از بیماری است که جامعه از آن رنج میبرد. تولید فحشنامه به مثابه مسکن عمل میکند که  صرفا فحشنامه نگار به صورت مقطعی از آن احساس آرامش میکند و حتی لذت میبرد. ولی فحشنامه نگاری از این جهت برای جامعه نیازمند مداوا، بلاهتی است که  تقریبا جای تکاپوی درمانگرایانه در قالب اندرز نامه نویسی و نظریه پردازی را پر کرده است. 
در نتیجه رونق فحشنامه نگاری از چند جهت بلاهت است برای جامعه:
یک؛ دال بر استقبال افکار عمومی و خوانندگان از این رویکرد و تقاضا برای مصرف چنین متون است. تداوم و گسترش حمایت از فحشنامه نگاری در جای خود، خرد جمعی جامعه را زیر سوال میبرد و مأیوس کننده است.
دو؛ موجب هدر رفتن ظرفیت بالقوه و توانایی فحشنامه نگاران مستعد میگردد. آنها را از کارهای بنیادی و اساسی باز  داشته نفله میسازد.
سوم؛ هیاهوی فحشنامه نگاری فضای مسمومی را رقم میزند که حتی صدای اندک اندرزنامه نگاران نیز شنیده نشود.

دیدگاه شما