صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بیراهه نباید رفت

-

 بیراهه نباید رفت

تروریسم و انتحار را هرگز نمیتوان یک رفتارغیرمعقول وتصادفی تلقی کرد. پدیـدۀ تـروریسم از یـک منطق استراتژیک و عقلانی پیروی مـیکند. عمل تروریستی به مثابه اختلال رفتاری و برخاسته از عقدههای ایدئولوژیک و یا روانی، ذهن یک تحلیلگر را از واقعیت منحرف میسازد. این رهیافت انحرافی، ما را از حل مسئله دور و در انتخاب راهکار، معطل نگه میدارد. دلیل اینهمه سردرگمی موجود، اینستکه ما در برابر شوک برخاسته از رفتارهای تروریستی و انتحار، دچار سراسیمگی و سردرگمی شدهایم. این سردرگمی نیز به این سبب استکه حوادث تروریستی را با هنجارهای معمول و ذهنیتهای عاطفی تحلیل میکنیم. از آنجا که انتحار و رفتارهای بیرحمانه تروریستی هیچگاه با هنجارهای اجتماعی وعاطفه انسانی همخوانی ندارد، رفتارهای تروریستی برای افراد جامعه، بعنوان یک حادثه کور و بی معنا جلوه میکند و قابل هضم و فهم نیست.
اما برخلاف همه پندارها، تروریسم یک رفتار کاملا هدفمند و حساب شده است که برای دستیابی به یک هدف سیاسی تلاش می کند و ترور و انتحار را بعنوان مؤثرترین روش تشخیص داده و برگزیده است.
باید پذیرفت که تروریسم هرگز یک پدیده ی وارداتی نیست، فرافکنی های سیاسی ذهنها را از منشأ و خاستگاه تروریستان منحرف و آشیانههای رشد آنان را مستور نگهمیدارد. درست استکه ایدههای بنیادگرایی ممکنست از یک سرزمین دیگر وارد ودیکته شود اما هرگز امکان ندارد، یک انسان کاملا بیگانه با زبان وسرزمین یک کشور، آدرسهای مأموریت را به این دقت شناسایی و عملیات تروریستی را به سرانجام برساند. شواهد نشان میدهد که عملیات تروریستی و انتحاری کاملا هویت و شناسه خودی و سرزمینی دارد. تروریستان در هرکشوری فرزندان سرزمین خودش میباشند و خودشان را دلسوزان واقعی آن سرزمین میدانند و در صدد نهادینه ساختن حاکمیت و تطبیق آرمانهای رادیکالی خود در آن سرزمین هستند.
از این جاستکه رابطه تروریسم را هرگز نمیتوان با سیاست وقدرت سیاسی منتفی تلقی کرد. عقده گشایی مذهبی با کشتار سیستماتیک تروریستی کاملا متفاوت است. تروریستان با کشتار مخالفان عقیدتی خودش در جستجوی ایجاد حاکمیت ایدئولوژیک مطلق و واحد خود میباشد.
با آنچهکه گفته آمد به این حقیقت پی میبریم که تروریسم در فرآیند رسیدن به هدف خود، محاسبه گرایانه عمل مـیکند و سـعی میکند درعینحالیکه کمترین هزینه را متحمل شود ، بیشترین خسارت را بر مخالفان اجتماعی و حکومتیاش وارد سازد. در این دیدگاه، عملیات تروریستی را میتوان تـنبیه آگاهانه مردم و دولت به منظور ایجاد یک تغییر بنیادین مطرح کرد.
با این وصف، رفتارهای تروریستی وانتحار، ناشی از یـک تـحلیل کـاملا مبتنی بر محاسبه هزینه و فایده میباشد که بعنوان مؤثرترین روش از جانب تروریستان اعمال میگردد. تاکتیک ترور وانتحار بـرای وارد آوردن بـیشترین خسارت، همزمان با متحمل شدن کمترین هزینه به کار گرفته میشود. براساس این مـنطق ، سازمانهای همچون داعش و طالبان در به کارگیری حملات انتحاری، نه غـیرمعقول وساده انگارانه اند و نـه آنان انسانهای کاملا دیوانه هستند.
تروریسم انـتحاری بـدنبال دسـتیابی به اهداف خاص سیاسی‌‌اش، بسته به میزان دستیابی به اهداف خود، شدت حملات تـروریستی را کـم یـا زیاد میکند. به همین روش، عملیات تروریستی در افغانستان در سال های پسین، با شیوه موجی و موج آفرین ادامه یافته است. تروریستان با ایجاد یک موج عظیم از رعب و قتل عام فجیع، تا مدتی زیادی روان جامعه را گرفتار میسازد و سپس غایب میگردد و جامعه را در معرض یک تهدید بالقوه دیگر قرار میدهد. حتی در برخی موارد جامعه و حکومت را در غفلت برآمده از یک غیبت طولانی قرار میدهد تا اهدف خاصیشان را به درستی شناسایی و مورد عمل قرار دهد. بدین صورت است که تروریسم تـنبیه بـکار برده شده را علیه حکومت ، بصورت تـدریجی بـکار مـیبرد تا حکومت را بیشتر به تسلیم وادارد و در عـین حـال با تهدید غیرنظامیان، هزینههای امنیتی حکومت را افزایش داده و از این طـریق بـه امتیارات بیشتر دست پیدا کند.
شبکههای تروریستی در افغانستان تاکنون این شیوه را کارآمد ارزیابی کرده و با گرفتن امتیازهای پیاپی، به دست آوردهای شان مطمئن شدهاند. از سالیانی مدید است که برخی از مناطق معین کشور بعنوان قلمروجغرافیایی طالبان به آنان عملا واگذار شده وتبدیل به آشیانههای امن طالبان و دیگرتروریستان شده است.
بنا براین میتوان گفت که روشهای دموکراتیک و مداراجویانه با تروریستان کاملا اشتباه است و زمینه را برای تقویت و اعتماد به نفس تروریستان مساعد میسازد. در سالهای گذشته به همان اندازه که حکومت افغانستان از طریق راههای صلح آمیز به هدف کشانیدن طالبان به میزگفتگو و مصالحه تلاش کرده اند، به همان میزان برای طالبان و دیگر گروههای تروریستی خلق فرصت کرده و آنان را برای پیروزی امیدوار کرده است. حال آنکه امیدوارانه ترین روش برای مـهار تـروریسم انتحاری، کاستن از اطمینان در تـوانایی انجام حملاتی تروریستی میباشد. دلیل شکست گروههای تروریستی درعراق و سوریه دقیقا همین است. تروریستان در کشورعراق با استراتژی نظامی دقیق و منسجم سرانجام تروریستان را به مرز ناامیدی کشانیده و شیوههای عملیات تروریستی آنان را کاملا نا کارآمد کرده است. عراق با پرتگاه نابودی فاصله اندک داشت. عراق سرزمین پدری داعش بود. دولت عراق هیچگاه از در تواضع و تعارف با داعش وارد نشد. با ضربه آهنین داعش را آن چنان در سراسیمگی مطلق پرتاب کرد که داعش تمام شیوههای تروریستی خود را از یاد برد و در یک ترس و وحشت فراگیر قرار گرفت. دولت عراق توانست با این ضربات سهمگین، ترس و وحشت فراگیر را از مردم عراق برچیند و ترس مضاعف را بر تروریستان تحمیل کند.
در افغانستان اما، قضیه کاملا برعکس و شکست خورده است. در افغانستان هم اکنون دشمن توانسته است با قتل عامهای بی رحمانه، فضای زندگی مردم را پر از ترس و ناامیدی نماید. بدین لحاظ است که در این سرزمین چیزی به نام امید به زندگی کاملا از بین رفته است. تروریستان هر طور که بخواهند جولان میدهند. هیچ نقطه امنی در کابل یافت نمیشود. اعتماد به نفس از مردم گرفته شده و برعکس دشمنان اعتماد اش به پیروزی بیشتر شده است. دلیلش هم اینست که اقدام حکومت در برابر تروریستان و همکاران شان در حد صفر است. تاکنون کسی به خاطر نمیآورد که حکومت یک نفر تروریست و یا حامی تروریست را جزا داده باشد و از ملت تشفی خاطر کرده باشد. بلکه برعکس تاکنون چندین بار از جانب حکومت و نهادهای اجراکننده صلح، از طالبان تشفی خاطر شده و با زبان دلجوی گفتمان صلح ادامه یافته است.
بیهوده نیست که تروریستان از هرجا به افغانستان سرازیر میشوند، لانه میگزینند و ایجاد هراس و وحشت را بعنوان بهترین و مؤثرترین شیوه در افغانستان به تجربه میگیرند.
سوریه نیز با استفاده ازشیوه تجربه شده در عراق، در صدد نابودی مطلق تروریستان تلاش میکند و اگر بتواند از سیاست داخلی و خارجی دولت عراق الگو گیری نماید، موفقیت اش حتمی خواهد بود. ولی در افغانستان به نظر میرسد که اولیایی امور کاملا به بیراهه قدم می گذارد.

دیدگاه شما