صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

8 ثور پیروزی یا فاجعه؟

-

8 ثور  پیروزی یا فاجعه؟

هرسال با آمدن هشت ثور، تجلیل و گرامی داشت از این روز در مکانهای متخلف با شور و هلهله و هیاهوی زیاد برگزار میگردد. روز پیروزی مجاهدین، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر افغانستان؛ اما در کنار این تجلیلها و توصیفها از این روز، جای نگاه انتقادی، تحلیل و یا برخورد واقعبینانه خیلی خالی است. بسیاری از این نگاههای انتقادی و پرسشهای انتقادی که مطرح است، هنوز هم پاسخ گفته نشده و کسی هم ـ مجاهد و غیر مجاهد ـ خودش را با آن درگیر نمیکند. این یک واقعیت است که پیروزی مجاهدین دارای ابعاد مختلف مثبت و منفی است. اینکه کدام بعدش زیاد بوده، تاریخ قضاوت کرده؛ اما آنچه در اینجا مطرح است این مسئله میباشد که پس از پیروزی مجاهدین، حکومت مجاهدین به سر انجامی رسید؟ پیامد آن برای مردم افغانستان چه بود؟ رویدادهای هولناکی که در دورهی حکومت مجاهدین صورت گرفته، مسوولیتش به دوش کیست؟ پس از پیروزی آیا حکومت مجاهدین به سمت بیراهه نرفت؟
مجاهدین و پیروزی آنان دو جنبه دارد: اول، دورهی جهاد تا پیروزی؛ دوم، دوران پس از پیروزی(دوران حکمروایی مجاهدین). امروز برخورد با هشت ثور بیشتر برخورد تشریفاتی و تجلیلی است، نه تحلیلی و انتقادی. همه چشمها به خود پیروزی دوختهشده است و تمام افتخارات هم به آنجا ختم میشود؛ اما چه کسی پاسخگوی دوران پس از پیروزی است. کدام مجاهد حاضر است مسؤلیت رویدادهای وحشتناک پس از پیروزی یا دوران حکومت مجاهدین را به عهده بگیرد؟ اما وقتی سخن از امتیاز جهاد و مقاومت، ارزشهای جهاد و مقاومت به میان میآید، هزاران فرد میبالند و مینالند و افتخار میکنند و خودشان را مجاهد قلمداد مینمایند. نمیشود که از این دوره، فقط به نکات مثبت آن چشم دوخت و نکات منفیاش را نادیده گرفت؛  به این دلیل که نکات منفی این دوره هم از پیامدهای پیروزی مجاهدین است.
حالا دوران جهاد و مقاومت چنان مقدس پنداشته میشود که نگاه انتقادی داشتن به آن ناروا و گناه پنداشته میشود. به همین دلیل نگاه انتقادی به این دوره بسیار اندک است. نگاه یکطرفه و تک منبعی به هیچ مسئله و رویدادی درست نیست، باید همه موارد را بررسی کرد و از زوایای گوناگون به آن رویداد پرداخت؛ تا اینکه نکات مثبت و منفیاش برجسته شود، تا درسی عبرت و الگوی برای امروز، فردا و فرداهای ما باشد. اما اگر برخورد ما با رویدادهای تاریخی یکسره مداحانه و تجلیلی باشد یا یکسره مغرضانه، خشمگینانه و تقابلی، در این صورت نکات مثبت و منفی یا قوت و ضعف آن پنهان میماند؛ نتیجه این میشود که شناخت ما از آن رویداد نادرست و غیر واقعبینانه میباشد. برخورد توهم آمیز با رویدادها، نتایج ناگوار و نادرست به دنبال دارد؛ یا تقابلی جنونآمیز و یا هم تعامل جنونآمیز. امروز بیشتر برخوردها با هشت ثور از همین نوع است.
در دوران جهاد تا پیروزی مجاهدین نکات مثبتی در این جریان دیده میشود و نباید آن را نادیده گرفت؛ ازجمله اتحاد تقریباً ستودنی علیه سپاه متجاوز شوروی و حکومتی که کموبیش پشتش به آن امپراتوری گرم بود؛ در این دوره مجاهدین با امکانات محدود و مشکلات فراوان توانستند جبههی قابلتوجه و بزرگی علیه حکومت و نظام آن زمان شکل بدهد. باوجودی که مجاهدین هم از دولتهای دیگری کمک میگرفتند و آن دولتها نقشی بسیار برجستهی در پیروزی مجاهدین داشتند؛ ولی مجاهدین هم پشتکار، تلاش و زحمات زیادی را متحمل شدند تا اینکه رژیم نجیب را سرنگون کردند. اگر با تسامح به این مسئله نظر اندازیم، تا اینجای کار را میشود جزؤ نکات مثبت قلمداد کرد.
مسئله اصلی و اساسی که هیچکس به گردن نمیگیرد و همهکس از آن گریز میکند، دوران حکمروایی مجاهدین است که اتفاقات هولناکی در این سرزمین رخ داد. این اتفاقات لکهی بسیار تیره و سیاهی است بر پیشانی حکومت مجاهدین. حالا چه کسی آن را بپذیرد یا نپذیرد، کسی مسوولیتش را قبول کند و یا نکند، این واقعیت را تاریخ برای ما ثبت کرده است که بزرگترین و وحشتناکترین فاجعه هم در این دوره به وقوع پیوسته است. جالب این که همه افتخارآفرینان جهاد و مقاومت از زیر بار این مسوولیت شانه خالی میکنند. بحث پیامد خون و خونریزی دوران مجاهدین که به میان میآید، شمشیر برندهی جهاد و مقاومت کند میشود، مجاهدان دم نمیزنند. اما نمیشود از کنار این رویدادها به این سادگی گذشت و آن را نادیده گرفت.
یکی باید پیدا شود که مسوولیت و پیامدهای دوران مجاهدین را پاسخگو باشد و به گردن بگیرد. در این دوره هزارها انسان به خاک و خون کشانده شده، صدها آدم با راکت و نارنجک، معیوب و بیدستوپا گردیده؛ صدها خانواده، خانههایشان برباد رفته، هزارها فامیل عزادار و خانهبهدوش شده، هزاران انسان بیدفاع زیر پا له گردیده، آدمها به گلوله بستهشده، زنان سینههای شان بریده شد، کابل غرق در خون و خشونت گردیده؛ اینها را باید در پروندهی دوره مجاهدین افزود. قتلها و کشتارهای غیرضروری که در این دوره صورت گرفته، آنقدر هولناک است که وجدان هر آدمی را به درد میآورد. چرا این مسئله پنهان مانده و کسی به آن پاسخ نمیگوید. در این دوره است که سفاکان تاریخ به خانههای مردم بیدفاع حمله میکنند، تمام اعضای خانواده را میکشند و سپس انگشت خودش را در خون صاحبخانه تر میکند و روی دیوار خانه یادگاری مینویسد. مگر میشود فاجعهی از این هولناکتر هم اتفاق بیفتد؟ در این دوره است که کشتار دستهجمعی و گورهای دستهجمعی به میان میآید، آنان که سنگ افتخار دورهی جهاد را به سینه میزند، باید مسوولیت این فجایع را هم بپذیرد.
این بزرگواران دوران جهاد و مقاومت باید شهامت این را داشته باشند که بیایند و رو به روی بازماندگان قربانیان فاجعهی آن دوره بنشینند و برای آنان پاسخ بگوید که چرا چنین وضعیتی را بر سر آنان آوردهاند؟
یکی از بدترین ویژگی این عصر انحصارطلبی بوده که پیامدش: جنگ، خشونت، خون و کشتاری بود که از آن صحبت کردیم. در این دوره برخی از مجاهدین چنان انحصارطلب بوده که به غیر از خود و جریان خودش، هیچ جریان، مذهب، زبان و قوم دیگری را نمیپذیرفته است. به طور نمونه یکی از رهبران میرود سراغ رییس جمهور و از او میخواهد مذهب جعفری رسمی شود، رییس جمهور در جواب میگوید: من این ننگ تاریخی را پذیرفته نمیتوانم. این نمونه، بیانگر میزان انحصارطلبی و خودخواهی آن دوره است.
بزرگترین درسی که از این دورهی پرماجرا و سیاه میتوان گرفت این است که خودخواهی، انحصارطلبی، تکروی و دیگر ستیزی، پیامدی جز بر بادی، ویرانی، خونریزی، کشتن و نابسامانی به دنبال ندارد. ما باید یاد بگیریم که نمیشود یکدیگر را نادیده گرفت و یا درصدد حذف یکدیگر برآمد. تقابل جز برخورد و خشونت بیشتر، نتیجه دیگری نمیتواند داشته باشد.

دیدگاه شما