صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بحران فقر جنسی و تجاوز جنسی

-

 بحران فقر جنسی و تجاوز جنسی

از پدرش باردار شده بود. تنها این نبود، بلکه کودک چهارسالهی به نام زینب هم داشت که حاصل تجاوز جنسی پدرش بر او بود. خاطره از سیزدهسالگی تا بیستودوسالگی بیوقفه و پیدرپی توسط پدرش مورد تجاوز قرار گرفت. روایت تراژیک تجاوز جنسی با خاطرات غمانگیز خاطره، ختم نشد. پسازآن تجاوز بلندمدت پدر صحیبه بر صحیبه را شنیدیم. اینجا هم پایان قصهی تجاوز جنسی نبود. تجاوز جنسی برادر به خواهر در جوزجان، تجاوز جنسی پسر بر مادر در هرات، تجاوز دگروال به یک دختر کارجو در بخش نظامی در کابل،  تجاوز جنسی محافظان بیمارستان به یک دختر بیمار در هرات، تجاوز جنسی به دختر سهساله و سپس قتل آن دختر هم به گوشهای ما رسید. اخبار و گزارش تجاوز جنسی به کودکان زیر سن، تجاوز جنسی به شاگردان مکتب و تقاضایهای جنسی معلمان از شاگردان، تجاوز به زن قربانی در خانهی امن، ده بار تجاوز به یک دختر بیپناه در قندهار، تجاوز جنسی به محارم و خویشاوندان همه و همه خبر از یک فاجعهی هولناک تجاوز جنسی میدهند. گویا این قصهی دردناک هجوم بر بدنهای بیدفاع پایانی ندارد. اگر به گزارشها و اطلاعات دادهشده راجع به زنان زندانی توجه نموده باشیم، متوجه شدهایم که زنان زندانی هم بیشترین شان به جرم روسپیگری و رابطهی جنسی نامشروع در زنداناند. از طرف دیگر بنا به گزارش پزشکان، تقاضا برای ترمیم پردهی بکارت نیز زیاد شده است. خبرهای وحشتناکی از افزایش روسپیگری و تنفروشی و ایجاد فاحشهخانهها نیز شنیده میشود. خاطرات سوزناک دختران دانشگاهی از نحوهی بر خود برخی از استادان دانشگاه با ایشان و تقاضاهای جنسی این استادان را هم خبرداریم.
اینهمه تجاوز اینهمه رفتارهای انحرافی جنسی در هرجایی دیگری از دنیا که باشد، وحشتناک و نگرانکننده است؛ اما در این جامعه، ما میشنویم، سر تکان میدهیم، محکوم میکنیم، چند تا فحش و ناسزا نثار عاملانش مینماییم؛ بدون اینکه علتیابی کنیم و برایش راهحل پیدا کنیم. همهی واکنش ما همین است. آیا گاهی شده که از مرز«مرگ باد» و «خدا لعنت کند» عبور کرده و به این مسئله عمیقتر اندیشیده باشیم؟ آیا گاهی برای ما پرسش خلقشده که اینهمه تجاوز جنسی چرا پایانی ندارد؟
به باور من، ریشهی اصلی مسئله تجاوز جنسی، شیوع روسپیگری و تنفروشی، فقر جنسی است که انحرافات جنسی و خشونت جنسی جز اصلی آن میباشد. فقر و خشونت دو مسئله درهمتنیده و متصل است. همیشه باهم سر برمیکشد و به جود میآید. فقر جنسی در جامعهی ما بیداد میکند.  فقر جنسی است که تجاوز جنسی و خشونت جنسی برآیند آن میباشد. این مسئله را میتوان با نگاه به وضعیت موجود اجتماعی کاملاً روشن ساخت. در جامعهی ما ارزشهای اجتماعی طوری ترسیمشده است که افراد جامعه احساسات جنسیشان را ارضاء نمیتوانند که هیچ، حتی از آن صحبت هم نمیتوانند. حرف زدن از نیازها و احساسات جنسی امر نادرست و بد قلمداد میشود. افراد ناچارند که این احساسات، نیازها و هیجانات قدرتمندی جنسیشان را در درون شان سرکوب نموده و زندانی کنند و حتی بیانش هم نکنند. ادامه این روش سرکوب و زندانی کردن نیازهای جنسی، باعث شکلگیری عقدههای جنسی میشود.
وقتیکه عقدهی جنسی در فردی به وجود میآید، عواقب و نتایج بسیار ناگواری به دنبال دارد. این احساسات سرخورده و واپس راندهشدهی جنسی که تبدیل به عقده شده، در مواقع مختلف با مهیا شدن زمینههای اندک بهصورت بسیار خطرناک و فاجعه باری بروز میکند؛ به این معنا که آدمهایی که دچار عقدهی جنسیاند، بهمحضی که اندکترین زمینهی ارضاء شدن آن را ببیند، بدون اینکه به حال و وضع طرف مقابل توجه کنند، بیدرنگ به دنبال ارضای احساسات واپس راندهشدهی جنسیشان میشوند، به هر قیمت و هر شکل ممکن. برای همین است که گاهی در  برخی رویدادهای تجاوز جنسی، متجاوزان پس از تجاوز، فرد قربانی را به قتل میرساند. یا در موارد مختلف به زور و خشونت این عمل انجام میشود. نمونهی عینی این مدعا، در جامعهی ما، بسیار زیاد اتفاق میافتد. تجاوزهای جنسی هولناک و افسارگسیختهی که هرروز در گوشه و کنار این مملکت رخ میدهد که نمونههای زیادش را در آغاز یادکردم؛ همه و همه نمونهی عینی این مدعا است.
عقدههای جنسی چنان قوی و قدرتمندند که در مسیر ارضاء شدنش، به هیچ مانعی متوقف نمیشود. قدرتمند بودن این احساسات واپس زدهشده آنقدر قوی است که از دیوارهای فشار اجتماعی، وجدان، دین، اخلاق و غیره به راحتی عبور میکند. افرادی که هولناکترین تجاوز جنسی را مرتکب میشوند، اکثر قریب به اتفاق شان هم دیندارند، هم عبادت میکنند، هم در یک اجتماع به سر میبرند؛ آما این احساسات جنسی واپس زدهی شان چنان قوی است که در هنگام که این احساسات هجوم میآورد و میل و زمینهی ارضاء پیش میآید، گذشته از اینکه به حقوحقوق طرف مقابل توجه ندارد که هیچ، به دور اجتماع و فشار اجتماعی و آبروریزی خط میکشد، از خدا و دین عبور میکند و به روی اخلاق و وجدان انسانی هم پا میگذارد. حالا باید به این مسئله فکر کنیم که عقدهی جنسی چقدر خطرناک و زور آور است که فرد را چنان تحت تأثیر قرار میدهد که در هیچ چوکاتی نمیایستد تا اینکه ارضاء نشود.
چیزی دیگری که واقعاً کم تأثیر است و درد را دوا نمیکند، بگیر و ببند عاملان رویدادهای جنسی است. چندین سال میشود که اینهمه آدم را به جرم ارتکاب تجاوز جنسی و رابطه غیر مشروع به زندان انداختند؛ اما از وقوع رویدادهای تجاوز جنسی، روسپیگری و تنفروشی چیزی کاسته نشد. باگذشت هرروز، اتفاقات بدتری روی میدهد. پرسش هم این است که این بگیرو ببند و به زندان انداختن تا چه وقت؟ این بگیر و ببندها، وقتیکه مشکلی تجاوز جنسی را برطرف نمیتواند، پس به چه دردی میخورد؟
فکر میکنم راهکار مناسبتری که بتواند اینهمه نابسامانیهای تجاوز جنسی و چالشهای دیگر را کمی برطرف کند این است که مسئلهی تجاوز جنسی به صورت ریشهای حل شود نه با روش بگیر و ببند و سرکوب. ریشهای حل شدن به این معنا که به سراغ اجتماع باید رفت و زمینههای را که باعث سرکوب و شکلگیری عقدههای جنسی میشود، اصلاح کرد و از بین برد. به عبارت روشنتر اینکه پدیده ازدواج، ساده، کممصرف و قابلدسترس برای همهی شهروندان شود. هزینه گزاف و کمرشکن و صدها رسم نامعقول دیگری که به آن اضافهشده از میان برداشته شود تا جوانان که سطح اقتصادشان پایین و متوسط اند، بتوانند  در اوج نیازهای جنسیشان، ازدواج کنند. پدران  و مادران هم از دختران شان به عنوان یک کالای تجارتی استفاده نکنند.
در جامعهی که سی فی صد شهروندان آن زیرخط فقر زندگی میکنند، مصارف عروسی به نرخ چند هزار دالر می رسد، پس معلوم است که این دو کفهی نامتوازن نیاز جنسی و زمینهی سخت و ناممکن دسترسی به آن، مشکل خلق میکند. جوانی که سیساله شده و درآمد روزانهاش معادل یک دالر یا کمتر از 100 افغانی است، هرگز جرأت نمیتواند که ازدواج کند؛ چون هزینه تالارهای مجلل و طلا و صد مصرف مفت دیگر را ندارد، این جوان مجبور است که خودش را سرکوب کند و در دنیای درونش رنج و فشاری که از این احساسات سرکوبشده ناشی میشود، تحمل کند. همین  فشارهای فقر جنسی و نرسیدن به جنس مخالف است که پس از مدتی منجر به تجاوز جنسی و انحرافات جنسی خطرناک میشود.

دیدگاه شما