صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

متن بیانیه استاد سرور دانش معاون دوم رئیس جمهور در مراسم بیست و سومین سالیاد شهادت استاد مزاری

-

 متن بیانیه استاد سرور دانش معاون دوم رئیس جمهور در مراسم بیست و سومین سالیاد شهادت استاد مزاری

بسم الله الرحمن الرحیم
جلالت مآب رئیس جمهور، جلالت مآب رئیس اجرائیه، حضرت صاحب مجددی رهبر جهادی و اولین رئیس دولت اسلامی افغانستان، رئیس مشرانو جرگه، قاضی القضات و رئیس ستره محکمه، استاد خلیلی رئیس شورای عالی صلح و معاون پیشین رئیس جمهور، جناب لوی سارنوال، رهبران احزاب و شخصیت های سیاسی و جهادی، اعضای محترم کابینه، اعضای شورای ملی و ستره محکمه، نمایندگان دیپلماتیک، علما، استادان، خانم ها و آقایان! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
قبل از هر چیز فرارسیدن بیست و سومین سالیاد شهادت شهید وحدت ملی استاد عبدالعلی مزاری را به همه مردم افغانستان مخصوصا به دوستان، همفکران و پیروانش تسلیت می گویم و از جلالت مآب رئیس جمهور تشکر می کنم که این مجلس با شکوه را برای یادمان شهید وحدت ملی و ارجگذاری از مبارزات و اندیشه های او برگزار کردند. از دوستان و همکاران بخش های مختلف دفتر ریاست جمهوری و دفتر معاونت دوم ریاست جمهوری نیز تشکر می کنم که با تلاش های بی شایبه خود زمینه برگزاری این مراسم گرامیداشت را فراهم کردند. همچنین به این مناسبت به روان پاک همه شهدای دوره جهاد و مقاومت مخصوصا شهدای قیام ۲۴ حوت هرات و به طور خاص شهید صلح استاد ربانی، قهرمان ملی شهید احمد شاه مسعود، شهید عبد الحق، شهید سید مصطفی کاظمی و شهدای نیروهای دفاعی و امنیتی کشور درود می فرستم.
با اجازه شما مهمانان عالیقدر می خواهم به مناسبت موضوع امروز در دو بخش مطالبی را مطرح کنم: یکی این که شاخصه ها و محورهای اصلی تفکر سیاسی شهید مزاری چه بود و دوم این که امروز در دوره نظام سیاسی جدید افغانستان، اهداف و آرزوهای شهید مزاری تا چه حد عملی شده و وظیفه ما در این رابطه چیست؟ پیشاپیش می خواهم تأکید کنم که آنچه را که در باره استاد مزاری ارائه می کنم، صرفا یک تجلیل نیست و هرگز مبالغه و بزرگنمایی هم نیست، بلکه تحلیلی است در باره اندیشه و دیدگاه های شهید مزاری در مورد مشکلات و مسایل مهم ملی و این تحلیل نتیجه بیش از ۱۶ سال شناخت دقیق و آشنایی نزدیک من با ایشان و افکار و مبارزات ایشان است. همچنین باید یادآوری کنم که در همه این موارد سخنان استاد مزاری در قالب سخنرانی ها و مصاحبه ها بیان شده که اکنون هم در دسترس است ولی به خاطر ضیقی وقت از ذکر متن  سخنان ایشان خودداری می کنم. استاد مزاری شخص صریح بود و بی پرده سخن می گفت و گاهی هم نظرات خود را در قالب سخنان بسیار تلخ و تندی هم مطرح کرده است. این تلخی ها نه به خاطر منافع شخصی بلکه متأسفانه محصول رویدادهای تلخی بود که در تاریخ ما اتفاق افتاده است و اکثر ما در آن سال ها به جبر زمان، سخنان تلخ و نیشدار زیادی گفته ایم و نوشته ایم و شنیده ایم و خوشحالم که آن روزهای تلخ سپری شده و امروز در افغانستان شرایطی فراهم شده که همگی با درک همدیگر بر وفاق و همگرایی تأکید می کنیم.
بخش اول- شاخصه های اصلی تفکر سیاسی استاد مزاری:
در مورد تفکر سیاسی و مبارزاتی استاد مزاری باید گفت که شالوده و شاخصه اصلی آن را دو اصل بسیار مهم تشکیل می دهد: اصل «وحدت ملی» و اصل «عدالت اجتماعی». این دو اصل دارای پیام ها و الزاماتی است که گاهی جمع بین هر دو بسیار مشکل به نظر می رسد، مخصوصا در دنیای سیاست ورزی افغانستان که کمتر تمایلی به جامع نگری و واقع بینی وجود داشته است و به همین جهت سیاست مداران ما هم کمتر توفیق یافته اند که به هر دو اصل به صورت متوازن بیندیشند و در موارد  تعارض بین الزامات هر دو، راه حل میانه و عادلانه را جستجو کنند و اکثرا به صورت یکجانبه یا بر وحدت و یا بر عدالت تأکید می ورزند، ولی شهید مزاری، تئوری و عمل خود را بر مبنای هر دو اصل بنا نهاد و برای تحقق هر دو تلاش کرد  که به طور فهرست وار مطالبی را در تحلیل این دو اصل از دیدگاه استاد مزاری ارائه می کنم:
۱- همسویی بین گروه های سیاسی:
در مرحله نخست تمام تلاش استاد مزاری در جهت ایجاد وحدت و همدلی در میان گروه های سیاسی بود. او در این راستا مرحله به مرحله گام برداشت، از وحدت و هماهنگی نهضت های آزادی بخش در جهان اسلام تا وحدت ملی در افغانستان. شهید مزاری در هنگامه جهاد، در جای جای کشور، از هرات، فراه، نیمروز و بادغیس تا مناطق مرکزی هزاره جات و شمال کشور حضور یافت و برای همدلی تلاش کرد. شکل گیری حزب وحدت اسلامی افغانستان مرکب از ده حزب، تلاش برای همسویی احزاب جهادی و تشکیل شورای عالی هماهنگی و مانند آن مثال های عملی این تلاش ها در جهت ایجاد وحدت بود.
۲- اصل وحدت ملی و اقتدار ملی:
در مرحله دوم شهید مزاری وحدت ملی را یک اصل و محور اقتدار و توان ملی می دانست و راه حل بحران های سیاسی و نظامی کشور را در همبستگی ملی جستجو می کرد و برای شکل گیری یک ملت، پذیرش هویت های کوچک قومی، مذهبی و زبانی همه شهروندان کشور و رعایت حقوق شهروندی را یک ضروت می دانست. شهید مزاری همان گونه که پذیرش هویت های کوچک را پیش شرط شکل گیری هویت کلان ملی می دانست، برجسته شدن هویت های کوچک را به قیمت نفی یا تضعیف هویت کلان ملی نیز نمی پذیرفت و تفرقه بین اقوام را یک فاجعه می دانست.
۳- تعامل بین اقوام به جای سیاست حذف:
شهید مزاری در هنگام بروز جنگ ها در کابل «تعامل بین اقوام» را به عنوان یک راهکار عملی پیشنهاد کرد. او قومی را که خود به آن تعلق داشت و در گذر زمان مغضوب سیاست های تبعیض آلود و استبدادی قرار داشت، در مسیر یک مبارزه حق خواهانه رهبری کرد و بر سیاست های گذشته نه گفت، ولی هرگز در حرف و عمل، دشمنی با دیگر هویت ها و به عبارت دیگر حذف هویت های دیگر را قبول نداشت و سیاست حذف را برای افغانستان یک فاجعه می دانست. او نه قومش را از دیگران برتر می دانست و نه دیگران را از قومش. بلکه تاکید داشت بر  برادری و برابری و این که حق خواستن به معنای دشمنی با کسی نیست.
۴- وحدت شیعه و سنی:
از نگاه مذهبی شهید مزاری در مورد مسأله شیعه و سنی و حساسیت هایی که گاهی در این رابطه مطرح می شد نظر جالبی داشت. در یکی از سخنرانی های خود گفت: «من هیچ وقت نه شیعه گفتم، نه سنی. نه بعد از این می گویم. چون شیعه، سنی و این(نوع) مسایل، بازی است. این بازی قدرت ها است و الا در این کشور هم شیعه بوده و هم سنی، در این جا (باهم) زندگی کرده» و هیچ مشکلی نداشته است. به همین دلیل او به همان اندازه که با هزاره های جعفری مذهب نسبتی داشت، بیشتر از آن به هزاره های سنی و اسماعیلیه و سایر مردم سنی کشور احترام داشت.
۵- عدالت اجتماعی:
عدالت مساله اصلی شهید مزاری بود. چون تاریخ گذشته این سرزمین هیچگاه شاهد تحقق عدالت نبوده است. نه ساختار سیاسی، عادلانه بوده و نه ساختار اداری و نه رفتار عدالت محور با شهروندان صورت گرفته است. از این رو شهید مزاری به عنوان یک رهبر مردمی، دردی را می خواست درمان کند که تمام تاروپود وجود یک ملت را از هم گسسته بود و در این مسیر شجاعانه حرکت کرد. عدالت خواهی استاد مزاری منافات با وحدت طلبی او نداشت. چون شهید مزاری در پی انتقام از قوم خاصی نبود، بلکه  هدف اصلی او نفی انحصار و تحقق عدالت بود. برای هر عاقلی روشن است که بدون وجود عدالت و با حاکمیت تبعیض و یا استبداد و انحصار، ادعای وحدت ملی یک شعار بی محتوا است. وحدت ملی واقعی زمانی تأمین می شود که عدالت هم تأمین شود و همه اقوام و بلکه همه افراد از حقوق مشروع و قانونی خود برخوردار باشند.
۶- تحلیل واقع بینانه تاریخ:
استاد مزاری در مورد وحدت ملی و عدالت اجتماعی، به تحلیل و تبیین درست تاریخ و نتیجه گیری منطقی و معقول از آن پرداخت. شهید مزاری از تاریخ درس گرفت ولی خود را در میخ تاریخ بسته نکرد، بلکه از رنج های تاریخی گذشته عبور کرد و با آینده نگری راه آینده را با پند از تاریخ گذشته ترسیم کرد.
از نگاه تاریخی هرچند سرکوب هزاره ها توسط امیر عبدالرحمن بی اندازه وحشیانه و توأم با جرایمی بوده که امروز از آن به نام جنایت ضدبشری و نسل کشی یاد می شود و از این جهت هزاره ها حق دارند که از این جنایت ها دل خونین داشته باشند، اما از سوی دیگر شهید مزاری معتقد بود که امروز ما نباید جنایت یک شخص یا یک رژیم را بر همه یک قوم تعمیم بدهیم و همه پشتون را دشمن هزاره و همه هزاره را دشمن همه پشتون تلقی کنیم و از طرف دیگر ظلم امیر عبدالرحمن در افغانستان آنچنان عمومی بوده که به روایت همه منابع تاریخی، شمال تا جنوب و غرب تا شرق کشور از کله منارهای او در امان نماندند.
شهید مزاری در سخنرانی های خود به تکرار یاد می کرد که درست است که امیر عبدالرحمن به نقل مؤرخان رسمی افغانستان ۶۲  فی صد مردم هزاره را نابود کرد، ولی این کار را عبدالرحمن کرد و نه قومی که او به آن قوم تعلق داشت. استاد مزاری نسبت به همه اقوام کشور نیز با عین همین دید برخورد می کرد یعنی این که باید با واقعیت ها و حقایق جامعه درست و منطقی برخورد شود و نباید عملکرد و یا اشتباهات یک فرد و یک گروه را بر همه افراد یک قوم تعمیم داد.
بنا بر این اگر کسی امروز بیاید خود را پیرو مزاری بداند ولی عدالتخواهی شهید مزاری را به معنای دشمنی با اقوام تفسیر کند و در جهت تشدید خصومت بین هزاره و اقوام دیگر حرکت کند، در حقیقت اندیشه شهید مزاری را تحریف کرده است. مزاری تعامل میان همه اقوام کشور را یک ضرورت ملی می دانست و هر کسی که از این اصل عبور کند، اندیشه شهید مزاری را درست نشناخته و در خط او حرکت نکرده است و همچنین اگر کسی دیگری شعار وحدت ملی مزاری را بهانه قرار داده و هر نوع ندای عدالت طلبی یک قوم را ضد وحدت ملی و یک نوع یاغی گری تلقی کند، هم به انحراف رفته است. این هر دو روحیه از رسوبات افکار عصر استبداد تاریخی است. زیرا نه عدالت خواهی به معنای یاغی گری است و نه التزام به وحدت ملی به معنای تسلیم بودن و سکوت در برابر هرنوع ظلم و بی عدالتی.
۷- طرح های عملی برای تأمین عدالت:
شهید مزاری عدالت را صرف به صورت ذهنی و انتزاعی مطرح نمی کرد بلکه برای رسیدن به عدالت راهکار ها و طرح های عملی متعدد ارائه می کرد. او از تعدیل واحدهای اداری سخن می گفت و از مشارکت عادلانه در تصمیم گیری های کلان ملی و رعایت حق شهروندی. او بر حقوق مذهبی به عنوان اصل تکثرگرایی دینی و هم پذیری ملی تاکید داشت.
او در زمانی که در هر گوشه کشور حکومت های مجزا و موازی ایجاد شده بود و تضاد های سمتی و قومی به اوج رسیده بود و هیچ تضمینی برای یکپارچه ماندن کشور وجود نداشت، به منظور تأمین نسبی عدالت و جلوگیری از تجزیه و فروپاشی کشور «نظام فدرالی» را مطرح کرد. اما در زمانی که ائتلاف ها و قطب بندی های جدید سیاسی شکل گرفت، استاد مزاری نظام توافقی و مشارکتی را پیشنهاد کرد. توافق احزاب و جریان های سیاسی عمده به نمایندگی از اقوام عمده برای ایجاد دولت، از مشهور ترین طرح های حزب وحدت بود که به نام طرح چهار جانبه شهرت یافته بود.
شهید مزاری در آخر هم تشکیل دولت بر مبنای انتخابات و مشارکت مردم را مطرح کرد و برای انتخابات نیز هماهنگ با بعضی از احزاب دیگر طرح خاصی را تدوین کرد که در آن زمان نشر شد. استاد مزاری به این باور بود که این مردم است که باید خود سرنوشت خود را تعیین کنند.
۸- جنگ راه حل نیست:
استاد مزاری هر چند به طور ناخواسته به جنگ و منازعات مسلحانه کشانده شده بود، ولی در سرتاسر سخنان او بر این نکته تأکید می شود که در افغانستان جنگ راه حل نیست و هیچ گروهی و یا قومی کسی دیگر را از راه جنگ نمی تواند حذف کند و راه نجات تنها در صلح است و این موقف درستی است که امروز هم باید بر آن تأکید کنیم و به همه مخالفین بگوییم که شما از طریق جنگ هیچگاه به هدف خود نمی رسید و تنها راه منطقی تن دادن به گفتگو و مذاکره بین الافغانی است.
بدین ترتیب استاد مزاری در صدد شکل گیری یک ملت وساختن یک دولت ملی بود؛ دولت و ملتی که به همه اعضایش احترام می گذارد و همه خرده هویت های خود را می پذیرد و از پارچه های خود یک پیکر و یک ستون می سازد؛ ملتی که در پی حذف و تحلیل رفتن پاره های وجود خود نیست و از پارچه های کوچک، هم تیری برای نابودی کل پیکر نمی سازد.
بخش دوم- امروز اهداف و آرزوهای شهید مزاری تا چه حد عملی شده است؟
بخشی از راه شهید مزاری وآرزوهایش در گام های بعدی رهروانش پیموده و برآورده شد. مقاومت های بامیان به رهبری یاران شهید مزاری و مشارکت فعال و خردمندانه آنان در پروسه دولت سازی در طی یک و نیم دهه اخیر، راه شهید مزاری را تداوم بخشید و در کنار آن، موج پر خروش نهضت فرهنگی ای که همزمان با مقاومت غرب کابل پدید آمد، به درستی از راه وآرمان استاد مزاری پاسداری کرده و اهداف و اندیشه های او را تفسیر کرد. نسل امروز هم که خود را پیرو مزاری می داند، هم از طریق همین دو حرکت یعنی ادامه مقاومت عدالتخواهی  و نهضت فرهنگی، مزاری را شناخته اند. بنابر این اغوای عده ای نباید نسل امروز را در تقابل با جبهه ماندگار و افتخار آفرین جهاد و مقاومت قرار دهد. مزاری را آنهایی بهتر می شناسند و حرمتش را پاس می دارند و اهدافش را تعقیب می کنند که در کنارش مبارزه کردند و هم پرچم خونینش را در هر دو جبهه تفنگ و قلم  برافراشتند. امروز سخن گفتن از مزاری آسان شده است چون راه مزاری واندیشه هایش با خون صدها شهید و با رنج و محنت عده ای از فرهنگیان و اندیشمندان به درستی تبیین و تفسیر شده است. امروزه از مزاری گفتن و در پای علم او سینه زدن و خود را فرزند راستین مزاری گفتن، برای هر کسی سودمند است و هیچ هزینه ای ندارد جز نفع، چون هزینه های سنگین رهروی مزاری، سالهاست که پرداخت شده است.
به باور من در دوره نظام جدید پساطالبان، هر چند تا تحقق تمام اهداف هنوز هم فاصله زیادی وجود دارد، ولی بخش مهمی از آرزوهای شهید مزاری به طور نسبی برآورده شده است که به طور مثال از چند مورد عمده یاد می کنم:
۱- شکل گیری نظام مردم سالار و مبتنی بر انتخابات و حق مشارکت همه اقشار جامعه در انتخابات، از آرزوهای اصلی شهید مزاری بود که امروز تحقق یافته است. انتخابات رکن اساسی نظام جدید است که همه نهادهای ملی ما بر بنیاد آن و بر اساس میکانیزم تعیین شده در قانون اساسی شکل گرفته است.
۲- قانون اساسی مدرن با رعایت موازین اسلامی و ملی و تضمین کثرت گرایی و حقوق شهروندی از آرزوهای دیگر آن شهید بود که برآورده شده است. در این قانون رسمیت مذهب جعفری برای اهل تشیع که از خواست های اساسی شهید مزاری بود نیز تضمین شده است. قانون اساسی ما یکی از بهترین ها است. هر چند در تطبیق آن نارسایی ها وکاستی هایی وجود دارد و شرایط و بستر مناسب برای تطبیق و حتی تبیین آن کاملا فراهم نشده است، اما تطبیق نشدن، چیزی را از ارزش آن نمی کاهد.
۳- تعدیل واحدهای اداری نیز یکی دیگر از خواست های شیهد مزاری بود که بازهم قدم هایی برداشته شده وگام هایی هم در راه است که باید به تدریج و متناسب با شرایط و امکانات، عملی شود.
۴- در مورد انکشاف متوازن در مناطق مختلف کشور کارهایی انجام شده وکارهای بزرگی هم در راه است. مناطق هزاره جات تا هنوز هم از درد محرومیت تاریخی می سوزد اما دولت ما چه در دوره حکومت قبلی و مخصوصا در دوره حکومت وحدت ملی، در این رابطه اقدامات اساسی را روی دست گرفته و اراده جدی دارد که این درد را درمان کند. در کنار برنامه های تعلیمی، صحی و خدماتی دیگر، پروژه های کلانی  همچون: دهلیز شرق و غرب، دهلیز شمال و جنوب، سرک دوشی- بامیان، سرک های دایکندی و غزنی، پروژه های برق بامیان و دایکندی و مانند آن ها در حال تطبیق است که با تکمیل شدن آن ها هزاره جات واقعا از حصار و زندان طبیعت آزاد خواهد شد.
۵- مشارکت همه اقوام در ساختار نظام و حضور در مر کز تصمیم گیری به شمول کابینه، پارلمان و قضا یکی از بی سابقه ترین اتفاقات در تاریخ کشور است و این هم بخاطر داشتن قانون اساسی مدرن و جامع است که حقوق شهروندان را بدون تبعیض تضمین کرده و هویت های قومی اقوام مختلف را به رسمیت شناخته است.
در این رابطه ترکیب متوازن اقوام در اداره مورد تأکید همه ما است. استخدام کارمندان دولت بر اساس شایسته سالاری و با رعایت توازن قومی، هر چند روند کند و بطی داشته و مخصوصا نسبت به اقلیت ها هنوز هم مشکلاتی وجود دارد، اما از سوی دیگر کارهای زیادی هم صورت گرفته و اخیرا با اتخاذ تدابیر قانونی و در پیش گرفتن میکانیزم های شفاف، روند اصلاحات اداری و جلوگیری از تبعیض و ایجاد شفافیت، سرعت یافته است. من در این رابطه – امروز در حضور جلالت مآب رئیس جمهور- از اداره امور ریاست جمهوری و کمیسیون اصلاحات اداری هم می خواهم که فی صدی حضور اقوام در تمام سطوح اداره افغانستان از بالا تا پایین را نشر کنند تا مردم افغانستان بفهمند که حقیقت چیست و تا اگر هم مشکلی وجود داشته باشد، باید رفع شود. ما در حکومت وحدت ملی نمی خواهیم هیچ چیزی را خواه بد یا خوب، خواه به نفع حکومت و یا به ضرر حکومت، از چشم مردم پنهان نگهداریم.

۶- مسأله دیگر در این رابطه دیدگاه استاد مزاری در مورد هویت اقوام کشور است. شهید مزاری می خواست هزاره بودن جرم نباشد و مذهب شیعه قاچاق نباشد و می خواست اوزبیک بودن طعنه نباشد و بلوچ بودن مجازات نداشته باشد. امروز علی رغم وجود پاره ای از مشکلات، همه این آرزو ها برآورده شده و همه این هویت ها تثبیت گردیده که نا ممکن است محو گردد. هویت های قومی چیزی نیست که کسی بتواند بفروشد و یا کسی دیگری خریدار آن باشد. این هویت ها نه در کلمه ای محو می شود و نه با کلمه ای برجسته، بلکه واقعیت های موجود در عالم خلقت است و در قانون اساسی ما هم تثبیت شده است. بنا بر این بهتر است از این هویت ها برای مقاصد سیاسی خود هزینه نکنیم. امروز همه ما در حکومت طرفدار یک گفتمان ملی و تفاهم ملی هستیم و هیچ کسی طرفدار تضعیف بنیادهای ملی کشور خود نیستیم و البته هر کسی هم حق دارد نسبت به حکومت اعتراض کند، اما یک اعتراض باید مبنای منطقی و حقوقی داشته باشد و نه صرفا سودجویی سیاسی.
هویت کلان ملی و خرده هویت های قومی با هم هیچ تعارض و تضادی ندارد. همه اقوام این کشور با حفظ هویت قومی خود، جزئی از هویت کلان ملی افغانستان هستند و در طول تاریخ نیز چنین بوده اند. آیا یک هزاره جعفری و یا هزاره سنی و یا هزاره اسماعیلی جز این می خواهد که هویت قومی و مذهبی او به عنوان هزاره سنی یا جعفری و یا اسماعیلی به رسمیت شناخته شود و در عین حال به عنوان جزء هویت کلان ملی هم شناخته شود؟ همچنین یک پشتون و تاجیک و اوزبیک و ترکمن و بلوچ و پشه ای و نورستانی و ایماق و قزلباش و عرب و قرغیز و گوجر و براهوی و اقوام دیگر ما همچون سادات و بیات و مانند آن ها آیا چیزی جز این می خواهند که هم هویت قومی، دینی و مذهبی شان به رسمیت شناخته شود و هم همگی گل های رنگارنگ این سرزمین و اجزای ملت بزرگ افغانستان باشند؟
حضار گرامی!
امروز تجلیل از شهید مزاری و فیض محمد کاتب هزاره و امیر الکلام امیر علی شیر نوایی در ارگ ریاست جمهوری و ضرب مدال رسمی دولتی  به نام کاتب و نوایی و اعطای لقب شهید وحدت ملی به استاد مزاری، نشانه ای از احترام ارگ به عنوان مرکز اقتدار سیاسی افغانستان، به اقوام کشور و شخصیت های ملی افغانستان است. مزاری و کاتب در عین این که از شخصیت های ملی این کشور بودند، سمبول های با افتخار سیاسی و علمی هزاره هم هستند و احترام به آنان احترام به هزاره است. رئیس جمهور را کسی مجبور نکرده است که چنین مجالسی را برگزار کند. اما تا جایی که من از نزدیک دریافته ام، درک عمیق و تحلیل جامعی که رئیس جمهور از کاتب و مزاری  دارد، اکثر ما نداشته ایم و نداریم! من در این جا به سهم خود از جلالت مآب رئیس جمهور از جهت نیت نیک و درک عمیقی که از تاریخ و جامعه افغانستان دارند تشکر می کنم و همچنین یادآوری می کنم که اکنون که شما – جناب رئیس جمهور- این راه را باز کرده اید، باید مردم افغانستان هم بفهمند و بدانند که ما در این حکومت، ارگ را ارگ همه مردم افغانستان و خانه همه اقوام افغانستان می دانیم و پس از این در قصر سلام خانه از همه شخصیت ها و سمبول های ملی و از رجال برجسته همه اقوام کشور خود تجلیل می کنیم.
در پایان در باره تفکر سیاسی شهید مزاری در مورد مسایل مهم ملی، می خواهم همه سخنانم را خیلی فشرده در چند جمله خلاصه کنم:
1-             راه شهید مزاری راه افغانستان بود. او با استقلال کامل فکری عمل کرد و در سه سال اخیر عمرش در کابل با همه فشارهایی که متحمل شد، هرگز و به هیچ صورت و حتی یک قران از هیچ کشور خارجی کمک نگرفت، حتی از آن کشورهای همسایه ای که همه تصور می کردند که با ایشان رابطه دوستانه دارد. تمام کمک هایی که به ایشان می شد، از مردم کابل و مهاجرین خارج بود.
2-             راه شهید مزاری راه دولت سازی و ملت سازی به معنای مدرن آن و راه تأمین حقوق شهروندی و احترام به همه هویت های قومی و مذهبی در زیر چتر هویت کلان ملی بود.
3-             راه شهید مزاری راه قانونمداری و نظام مبتنی بر قانون اساسی و مبتنی بر انتخابات بود.
4-             راه شهید مزاری راه وحدت ملی، عدالت اجتماعی، مشارکت عادلانه همه اقوام و انکشاف متوازن همه مناطق کشور بود و این همان راهی است که در قانون اساسی فعلی ما تسجیل شده است.
بدین ترتیب شهید مزاری راهی را باز کرد که راه همه مردم افغانستان است. شهادت استاد مزاری پایان یک خط نبود، بلکه آغاز یک راهی بود که پس از آن همه مردم افغانستان آن راه را ادامه خواهند داد.
امروز نظام سیاسی جدید افغانستان در همان راهی روان است که شهید مزاری در نظر داشت و اگر هم مشکلاتی وجود دارد که قطعا وجود دارد، وظیفه همه ما است که با کمک همدیگر و در فضای دوستانه و با روحیه وفاق و همگرایی برای آن راه حل جستجو کنیم.
تشکر از توجه شما
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

(کابل- ارگ- ۲۳ حوت ۱۳۹۶)

دیدگاه شما