صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

شهید مزاری؛ پیوند امروز، دیروز و فردا

-

 شهید مزاری؛ پیوند امروز، دیروز و فردا

قبل از هر سخنی بیست و سومین سالگشت شهادت رهبر شهید، شهید وحدت ملی استاد عبدالعلی مزاری و یارانش را گرامی می دارم و سالروز این رویداد غم انگیز را به همه یاران و پیروان شهید مزاری تسلیت می گویم و همزمان یاد جاویدانه شهدای قیام 24 حوت هرات و همه شهدای دوره جهاد و مقاومت و شهدای رویدادهای تروریستی اخیر را گرامی می دارم.
سالیاد شهادت استاد مزاری فرصت خوبی است برای بازشناسی زوایای مغفول شخصیت شهید مزاری و بازخوانی افکار سیاسی آن شخصیت بزرگ تاریخ معاصر و آموختن از آن برای تحلیل وضعیت امروز کشور و مطالبات و خواسته های مشروع مردم. تفکر شهید مزاری در حقیقت پیوند دهنده دیروز و امروز و فردای جامعه ما است. او گذشته را به آینده ما وصل کرد، به گونه ای که اکنون در پرتو اندیشه و حرکت او مردم راه خود را بازیافته و اهداف و چشم انداز آینده روشن گشته است و به همین جهت این نوشتار را اختصاص می دهم به همین موضوع و در دو بخش: یکی ویژگی های شخصیت شهید مزاری و دوم وضعیت امروز و چشم انداز آینده در پرتو دیدگاه های شهید مزاری.
بخش اول- ویژگی های شخصیتی، سیاسی و فکری شهید مزاری:
این ویژگی ها در دو بخش قابل توجه است:
اول- ویژگی های شخصیتی:
شهید مزاری بدون مبالغه از یک سلسله خصوصیاتی برخوردار بود که بدون کدام قرارداد اجتماعی و به گونه کاریزماتیک، از او برای مردم یک رهبر ساخته بود. با توجه به شناخت نسبتا دقیق و عمیقی که از ایشان داشتم، فشرده ای از این خصوصیات را آن گونه که من در وجود ایشان یافتم، برای شما بیان می کنم. شهید مزاری از نگاه اخلاقی و شخصیتی و کاراکترهای شخصی، دارای ویژگی های زیادی بود که به ذکر 9 نکته بسنده می کنم :
1. یک مبارز حرفه ای و یک سیاستمدار تمام عیار بود و تمام وقت خود را در خدمت هدف قرار داده بود. هیچگاه ایشان را در حالتی ندیدم و نیافتم که کدام مشغولیت دیگری داشته باشد و اصولا مزاری در زندگی خود کار شخصی نداشت، نه از جهت خانواده و نه از جهت نیازهای فردی و شخصی همچون استراحت و تفریح و سایر چیزهایی که هر انسانی به آن ها نیاز دارد.
2. هیچ وقت بی کار نبود و وقت خود را بیهوده و در امور بی ارزش صرف نمی کرد و همواره  برای خود برنامه داشت، یا مشغول مطالعه بود و یا رسیدگی به مسایل سیاسی و امور مراجعین و سازماندهی ارتباطات و فعالیت ها و مانند آن.
3. چیزی که در وجود ایشان هرگز احساس نمی شد خستگی از کار بود. واقعا یک عنصر خستگی ناپذیر بود. در طول شبانه روز تنها 5 یا 6 ساعت می خوابید و در جلسات طولانی 4 و 5 ساعته خم به ابرو نمی آورد و گاهی تا دیر وقت شب ها را مصروف دیدارها و گفتگوها بود.
4. حافظه بی نظیر داشت. هر چیزی را که مطالعه کرده یا شنیده بود برای مدت های مدید با تمام جزئیات به خاطر داشت. مشهور است که تمام شماره های تلفن مورد نظرش را حفظ داشت و هیچگاه از یادداشت و دفتر تلفون استفاده نمی کرد.
5. علاقه شدید به مطالعه داشت و اکثر کتاب های سیاسی و تاریخی و آثار نویسندگان مشهور اسلامی و غیر اسلامی را در موضوعات مختلف خوانده بود و دیدگاه های شان را مورد نقد و بحث قرار می داد.
6. به زبان ساده و مردمی سخنرانی می کرد. صریح و بی پرده سخن می گفت و هرگز دوست نداشت در لفافه و یا از روی تکلف و بسیار ادیبانه و دیپلماتیک حرف بزند.
7. برای خودش و خانواده اش زراندوزی نکرد و اصلا به فکر تجمل و زندگی مرفه و تجملی نبود و حتی هیچگاه از او نشنیدیم که به فکر غذای لذیذتر و لباس نوتر برای خودش باشد و حتی به دلیل این که شرعا مستطیع نیست در طول عمرش به زیارت حج نرفت، با این که در سال های مهاجرت هر سال صدها نفر از مجاهدین و مهاجرین را رایگان به حج می فرستاد اما خودش از این امکانات استفاده نکرد. تنها در سال های پیش از 1357 پدرش برای او و برادرش پول فرستاده بود که  به حج برود ولی در آن سال هم نتوانست ویزای عربستان را به دست بیاورد. شهید مزاری در دوره تحصیل در مدرسه دینی نیز بر خلاف عرف و رویه حوزات علمیه شیعه، از بیت المال یعنی از خمس و سهم امام استفاده نکرد و پدرش شخصا هزینه او را تأمین می کرد.
8. برای شهید مزاری قوم، سمت، منطقه، طایفه و خانواده مطلقا مطرح نبود. نزدیکترین دوستان و محرم اسرارش هیچ پیوند خانوادگی با او نداشت. برای ایشان دایکندی همان ارزش را داشت که بلخ و سمنگان. غزنی و میدان همان ارزش و احترام را داشت که غور و بامیان و بادغیس و بغلان. در خانواده هزاره و شیعه، هزاره ها برای او همان ارزش را داشت که سادات و بیات و قزلباش و یا هزاره های سنی و اسماعیلیه.
9. پایبندی به ارزش ها و احکام دینی از ویژگی های دیگر فردی ایشان بود. او یک شخصیت دینی و مذهبی و یک عالم و روشنفکر دینی بود و حتی در سراسر سخنرانی های او در سه سال کابل نیز مفاهیم دینی و احترام به ارزش های دینی و مذهبی موج می زند و آخرین بار هم که از کارته سه حرکت کرد وضو گرفت و نماز خواند و بعد به سمت دشمن رفت. او هیچگاه اندیشه سیکولار و یا ضد دین نداشت و از این رو کسانی که پایبندی به اساسات دین ندارند، نمی توانند مدعی پیروی واقعی از مزاری باشند.
دوم- ویژگی های فکری، سیاسی و مبارزاتی:
در این بخش نیز 9 نکته را فهرست وار بیان می کنم:
1. مبارزه مزاری و یاران مزاری تنها از زمان کودتای 7 ثور و یا اشغال افغانستان توسط شوروی و یا تنها با انگیزه مبارزه با اشغالگران و برای تأمین استقلال و آزادی کشور آغاز نشده بود، هرچند در طول آن سال ها همه وقت و امکانات برای مبارزه علیه شوروی و حکومت دست نشانده اش صرف شد، ولی هدف، انگیزه، استراتژی و خط مشی اصلی این مبارزه از سال ها قبل ترسیم شده بود. فقر و محرومیت تاریخی و حاکمیت چند قرنه استبداد و تبعیض و روحیه آزادی خواهی و عدالت طلبی، انگیزه اصلی این مبارزات بود که در جامعه هزاره از سال ها پیش با قیام های ابراهیم خان گاوسوار و علامه شهید سید اسماعیل بلخی تهداب گزاری شده بود و هسته های اولیه آن پیش از 7 ثور 57 در کابل و خارج کشور ایجاد شده بود. به همین جهت است که این مبارزه بعد از شکست شوروی و سقوط حکومت کمونیستی، با شدت و جدیت بیشتر ادامه یافت و در حقیقت در مسیر اصلی تاریخی خود قرار گرفت یعنی عدالت طلبی و مبارزه با انحصار و تبعیض و محرومیت.
2. تشکل و سازماندهی از عناصر کلیدی مورد تأکید استاد مزاری بود. تشکیلات هر چند خود هدف نیست اما یک ابزار بسیار مهم برای رهبری مبارزه سیاسی است و بدون آن هیچ مبارزه هدفمند سیاسی به پیروزی نمی رسد. امروز هم مردم هزاره به یک سازمان سیاسی نیرومند و به یک تشکیلات حزبی مدرن نیاز دارند. امروز فعالیت در حزب وحدت به عنوان میراث سیاسی شهید مزاری برای همه ما یک افتخار است و به همین جهت هم همه ما باید به تداوم، سیالیت و پویایی بیندیشیم. یک حزب سیاسی باید متناسب با شرایط و مقتضیات زمان فعالیت کند. شهید مزاری خود در یک تجربه بزرگ تاریخی به شکل و محتوای کار حزبی توجه خاص داشت و متناسب با ضرورت های سیاسی آن روز دو نوع تشکیلات متفاوت سازمان نصر و حزب وحدت را پی ریزی و رهبری کرد.
3. شهید مزاری در موفقیت یک حرکت سیاسی، برای اندیشه و فرهنگ و آگاهی اجتماعی جایگاه ویژه قایل بود. به جزئیات این موضوع نمی پردازم که فرصت زیادتری می طلبد اما به اختصار باید اشاره کنم که در دوره سازمان نصر با توجه به همین روحیه، معروف بود که جوانان منسوب به این تشکیلات و حتی کم سواد ترین آنان یک کیف دستی همیشه با خود حمل می کرد که در آن یک رادیو داشت برای تعقیب اخبار و گزارش های اخبار افغانستان و جهان و یک کتابچه و قلم و چند جزوه و کتاب و مجله برای مطالعه و یادداشت کردن و بر همین اساس بود که رهبران و اکثر کدرهای این سازمان هر کدام در جای خود کتاب خوان و کتاب نویس بودند و از اکثر آنان صدها مقاله و کتاب نشر شده و استاد مزاری در رأس این حرکت فرهنگی قرار داشت و طلایه دار این نسل انقلابی پرخاشگر اما اندیشمند و قلم به دست و کتاب خوان بود و بسیار جای افتخار است که در سالروز شهادتش یاد کنم از ابوذر غزنوی شهید که هم اکنون بیش از پنج هزار صفحه خاطرات، مقالات و یادداشت ها از ایشان به یادگار مانده و خود نشان دهنده روحیه فرهنگی ایشان و سایر یاران و دوستان ما است. امیدوارم آثار بجا مانده از آنان همگی به تدریج و به صورت مناسب به نشر سپرده شود. در دوره حزب وحدت نیز همین حالت و با وسعت بیشتر ادامه یافت. تعداد نشریات و مقالات و کتاب هایی که بعد از تأسیس حزب وحدت و با تشویق و حمایت شهید مزاری و همفکرانش نشر شده، نه تنها در تاریخ هزاره ها بلکه در تاریخ افغانستان بی سابقه است.
4. شهید مزاری از نگاه فکری و سیاسی ایستا و منجمد و انعطاف ناپذیر نبود و برای رسیدن به هدف خود را در چارچوب خاصی محدود نکرد، بلکه در دوره مبارزات خود دوره ها و تحولات فکری و سیاسی متفاوتی را پشت سر گذاشت و امروز نسل جدید ما که مزاری را از نزدیک ندیده اند، خوبست با همه افکار و زوایای اندیشه او آشنا شوند. به نظر این جانب تحولات فکری و سیاسی شهید مزاری به سه دوره قابل دسته بندی است: اول دوره سازمان نصر از 1357 تا 1368. دوم دوره حزب وحدت از 68 تا 71 و سوم دوره سه سال اخیر مقاومت غرب کابل.
به طور مختصر باید گفت: شهید مزاری در دوره سازمان نصر از نگاه سیاسی و فکری یک مبارز انقلابی ایدئولوژیک و مخالف خوانین و ارتجاع و گروه های چپگرا و راستگرا و پیرو سرسخت ولایت فقیه و طرفدار نهضت جهانی اسلام و مخالف روسیه و آمریکا و چین بود، ولی در دوره حزب وحدت ایشان با حفظ پایبندی به اسلام به عنوان دین رسمی کشور و منبع اصلی سیاست و قانونگذاری، مرزهای تنگ سیاسی و فکری را کنار گذاشت و به یک نوع کثرت گرایی درون قومی رو آورد و اتحاد تمام نیروهای سیاسی هزاره و شیعه، قطع نظر از تفکرات و گرایش های خاص سیاسی و فکری آنان را در سرلوحه فعالیت های خود قرار داد و رهبری حزب را هم در طی یک انتخابات آزاد درون حزبی به عهده گرفت و با بازنگری در شیوه و روش سیاست ورزی و تصحیح اشتباهات گذشته، در این دوره با یک دید همه شمول، همه روشنفکران، تحصیل کردگان و علمای بزرگ را به همکاری فراخواند و با خوانین هزاره رابطه دوستی برقرار کرد و از همه گروه ها به شمول عناصر لیبرال تقاضا کرد که همگی در زیر یک چتر سیاسی منسجم شوند و در غیر آن به هیچ حق مشروع خود دست نخواهند یافت.
اما در دوره سه ساله غرب کابل، استاد مزاری علاوه بر پایبندی به افکار و اهدافی که در دوره حزب وحدت بنیان گذاشته شده بود، از دو خصوصیت مهم دیگر نیز برخوردار شد: یکی این که شهید مزاری در این دوره به عنوان یک دولتمرد ظاهر شد با طرح ها و دیدگاه های خاص برای دولتداری و با چشم انداز ویژه برای آینده کشور و تأسیس افغانستان نوین و دوم این که استاد مزاری در این دوره نه تنها به عنوان رهبر یا دبیرکل حزب بلکه به عنوان رهبر مردم مطرح شد و تمام هزاره ها و شیعیان افغانستان حتی آنانی که هیچ نسبت تشکیلاتی به حزب وحدت نداشتند، مزاری را هم از نگاه سیاسی و هم از نگاه نظامی رهبر خود می دانستند و همین نقطه است که باعث برخی از حسادت ها و یا اختلافات درون حزبی هم شد. زیرا همقطاران حزبی از مزاری توقع داشتند که در همه چیز باید مانند یکی از آنان و در چوکات فیصله های حزبی عمل کند اما مردم از او چیزی دیگری انتظار داشتند و مزاری هم نمی توانست مردم را نادیده بگیرد و یا مردم را از خود جدا کند.
البته در همه این دوره ها چنانکه پیشتر هم گفته شد، استاد مزاری پایبندی خود به دیانت و دینداری و احترام به ارزش ها و احکام دینی را همچنان حفظ کرد. او نه تفکر سیکولاریستی پیدا کرد و نه روحیه ضد دینی. همچنین بر خلاف پندار برخی او هیچگاه روحیه قوم گرایی نیز نداشت. او اگر بر اتحاد مردم هزاره تأکید می کرد و حتی در شدیدترین برخوردهای قومی در کابل، او اگر سخن از قوم هزاره را هم مطرح می کرد، به خاطر مبارزه با تبعیض و انحصار و برای حق طلبی و عدالت خواهی بود و تکیه بر برابری و برادری و نه به عنوان برتری جویی های قومی و نژادی.
5. همان طور که گفته شد وحدت نیروهای سیاسی و اتحاد و یکپارچگی مردم با همه نحله های فکری و گرایش های متفاوت سیاسی، برای شهید مزاری یک هدف استراتژیک بود و به همین جهت او تلاش کرد که تمام مخالفین خود را به وحدت فرا بخواند و حتی شخصا نزد افراد و گروه هایی رفت که قاتل پدر و برادر و خانواده او محسوب می شدند. اما به نظر او پدرکشتگی یک انگیزه شخصی است و نباید مانع تحقق هدف و مانع تحقق منافع علیای مردم شود.
قابل یادآوری است که در آغاز روند وحدت خواهی خیلی از بزرگان دیگر مانند استاد عرفانی، استاد اکبری، سید عبدالحمید سجادی، آیت الله پروانی و کسان دیگر نیز سهم اساسی داشتند، اما اگر نمی بود همت و تلاش خستگی ناپذیر و استدلال های کوبنده و منطقی و حوصله و متانت و بردباری استاد مزاری، حزب وحدت در آن زمان شکل نمی گرفت. همه شما می دانید حزب وحدت در داخل و خارج کشور مخالفان سرسختی داشت. شورای ائتلاف هشتگانه در تهران و حتی کشور میزبان و نماینده خاص دولت میزبان حاضر نبود که حزب وحدت، جایگزین شورای ائتلاف شود، ولی آن روزی که در اجلاس مجمع شیعیان افغانستان در تهران در هنگام سخنرانی استاد مزاری، صداهای کوبنده و پی در پی تکبیر مردم، تالار اجلاس را به لرزه آورد، همه به شمول کشور میزبان یقین کردند که راهی را که استاد مزاری و یارانش آغاز کرده برگشت ناپذیر و وحدتی که ایجاد شده شکست ناپذیر است و شورای ائتلاف باید جای خود را به وحدت رها کند و چنین هم شد.
6. استقلال سیاسی و فکری از خصوصیات دیگر تفکر و مبارزات استاد مزاری بود. او هیچ نوع وابستگی و تحمیل و اجبار را از هیچ کسی مخصوصا از خارجیان نمی پذیرفت. همه شما می دانید هم در دوره سازمان نصر و هم در دوره حزب وحدت، هیچ کشور غربی و اسلامی به این گروه ها توجه نداشت و هیچ نوع کمکی در اختیار شان نمی گذاشت و حتی در ایران که مقر این گروه ها بود، سازمان نصر و بعد هم حزب وحدت به رهبری شهید مزاری، گروه های  چندان مطلوبی از نظر برخی از حلقات مقتدر ایران شناخته نمی شدند و هیچ کمکی هم دریافت نمی کردند، جز از بعضی از حلقاتی که آن ها در داخل نظام ایران به نام جناح نصری یا طرفدار مزاری شناخته می شدند. شهید مزاری واقعا با روحیه میهن دوستی و غرور افغانی و پاکی و صداقت هزارگی خود، به هیچ مقام خارجی اجازه نمی داد که در امور داخلی و تصمیم گیری های تشکیلاتی و سیاسی ایشان دخالت کند. در دوره سازمان نصر یک بار از طرف عالی ترین مقام سیاسی و مذهبی یعنی قائم مقام رهبری و نماینده او به نام سید مهدی هاشمی به بهانه صلح و اتحاد، طرحی مطرح شد مبنی بر این که گروه ها و سازمان ها منحل شوند و به جای آن ها یک تشکیلاتی ایجاد شود که در واقع وابسته به آن ها و در اختیار آنان باشد. سازمان نصر و مخصوصا شهید مزاری در مقابل این طرح ایستاد و گفت که این یک مسأله شرعی نیست که کسی از خارج برای ما فتوا بدهد و مسایل سیاسی و مبارزاتی افغانستان را خود ما بهتر می فهمیم. همه گروه های موجود دیگر در این رابطه به حمایت از سید مهدی هاشمی سندی را هم امضا کرده بودند و تنها سازمان نصر بود که حاضر به امضا نشد. شهید مزاری در همان زمان مجبور شد که حتی ایران را ترک گفته و از سال 65 به داخل کشور انتقال بیاید و از همه کدرهای سازمان هم بخواهد که ثقل فعالیت های خود را به داخل کشور انتقال دهند تا تحت تأثیر مداخلات خارجی ها قرار نگیرند.
در دوره حزب وحدت نیز پیشتر ذکر شد که چگونه مخالفت های شدیدی در ایران وجود داشت اما شهید مزاری در مقابل آن مخالفت ها ایستاد و استقلال خود را حفظ کرد. بعد ها طرح ایجاد مرجعیت تقلید برای هزاره ها و شیعیان افغانستان هم توسط شهید مزاری با همین دید مطرح شد تا مردم ما از نگاه مرجعیت و فتوا هم استقلال پیدا کنند و به برکت همین طرح بود که این مرز شکست و امروز ما شاهد ظهور چندین فقیه و مجتهد و مرجع تقلید فقهی در جامعه خود هستیم.
راه شهید مزاری راه افغانستان بود. او با استقلال کامل فکری عمل کرد و در سه سال اخیر عمرش در کابل با همه فشارهایی که متحمل شد، هرگز و به هیچ صورت و حتی یک قران از هیچ کشور خارجی کمک نگرفت حتی از برخی کشورهای همسایه ای که همه تصور می کردند که با ایشان رابطه دوستانه دارد. تمام هزینه و مصارف او از طریق کمک های مردم کابل و مهاجرین خارج تأمین می شد. اما شهید مزاری یک شخص مبتکر بود و در همان زمان در کنار پول رسمی حکومت، طرح چاپ پول دیگر را ریخت که هر چند خود او از آن استفاده نتوانست اما بعدها حزب وحدت و حزب جنبش و احزاب دیگر در فعالیت های سیاسی و نظامی خود از آن پول سود بردند.
7. احیای هویت قومی و فرهنگی و مذهبی هزاره ها و شیعیان افغانستان یکی دیگر از شاخصه های اصلی حرکت سیاسی استاد مزاری بود. خط عدالتخواهی شهید مزاری خط شاخص همه هزاره هاست، حتی هزاره های مخالف این خط. مزاری هرچه را می خواست برای تمام هزاره ها و برای تمام اهل تشیع می خواست، نه تنها برای هزاره های ولایت و ولسوالی خود و یا هزاره های حزب خود. یکی از عناصر اصلی ای که مزاری را مزاری ساخت یعنی از او یک رهبر ساخت، همین شاخصه بود.
8. تأکید بر وحدت ملی یکی دیگر از ویژگی های تفکر سیاسی شهید مزاری بود. احیای هویت قومی و فرهنگی هزاره ها هرگز به این معنا نبود که استاد مزاری در یک جزیره ای جدا از سایر اقوام افغانستان، تنها برای قوم خود بیندیشد. راه مزاری راه افغانستان بود. او اگر برای هزاره حقی می خواست در چوکات جغرافیایی به نام افغانستان و در کنار سایر اقوام باهم برادر افغانستان می خواست و به همین جهت در سخنان خود تأکید می کرد که تفرقه بین اقوام یک فاجعه است و یا می گفت وحدت ملی برای ما یک اصل است. از آنجا که در باره عنصر وحدت ملی و الزامات آن در جای دیگر هم سخن گفته ام، در این جا به همین اختصار اکتفا می کنم.
9. عدالت اجتماعی یک عنصر بسیار مهم دیگر در تفکر استاد مزاری بود. اصولا شهید مزاری بدین باور بود که وحدت ملی بین مردم افغانستان هم زمانی به صورت مؤثر و واقعی تأمین می شود که عدالت هم تأمین شود، یعنی همه اقوام و حتی همه افراد به حقوق اساسی و آزادی های مشروع خود به صورت برابر دست پیدا کنند. زیرا با وجود تبعیض و محرومیت و یا استبداد و انحصار نمی توان از وحدت ملی سخن گفت. بدون عدالت اجتماعی ادعای وحدت ملی تنها یک شعار پوچ و بی محتوا خواهد بود.
در این رابطه نکته قابل تأکید این است که در مورد اصل وحدت ملی همه مردم افغانستان مخاطب مزاری هستند که باید کوشش کنند که به وحدت ملی مردم افغانستان ارج بگذارند. اما در اصل عدالت اجتماعی، مخاطب مزاری عمدتا اقوام دیگر و مخصوصا حکومت ها هستند که نسبت به هزاره ها عدالت را تأمین کنند. چون هزاره ها بر دیگران ظلمی نکرده اند تا مخاطب این شعار باشند. هزاره ها نه قدرت داشته اند و نه ثروت. همه قدرت و ثروت و امکانات و منابع کشور در اختیار دیگران بوده است. اما در وحدت ملی ما مکلف هستیم که در کنار دیگران باشیم و در غم و شادی آنان شریک باشیم.
بخش دوم- هزاره ها؛ وضعیت دیروز و چشم انداز آینده در پرتو دیدگاه های استاد مزاری:
اول- هزاره دیروز و امروز:
هزاره ها در دیروز خود و از نگاه تاریخی در همه عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی در یک محرومیت به سر برده اند و از سوی حکومت های افغانستان نه تنها مورد بی مهری قرار گرفتند بلکه در مقطعی از تاریخ در حق آنان جنایاتی اتفاق افتاد که امروز به عنوان جرایم نسل کشی و یا جنایت ضد بشری نامیده می شود. بیش از 62 در صد این مردم قتل عام شدند و جمعی کثیری آواره شدند یا به خارج کشور و یا در مناطقی دور از محل زندگی خود در داخل کشور.
اما هزاره های امروز از نگاه جغرافیایی، در سطح اکثر ولایات و شهرهای کشور و در کشورهای مختلف دنیا از پاکستان و ایران و هندوستان گرفته تا اروپا و آمریکا و آسترالیا حضور چشمگیر دارند و از نگاه سیاسی از انزوا گرایی و مرکز گریزی دیروز به مشارکت سیاسی امروز رو آورده و در فصل اخیر تاریخ کشور از بنیانگذاران نظام نوین پساطالبان شمرده می شوند. از نگاه فرهنگی نیز می توان ادعا کرد که هزاره امروز پرچمدار دانش و فرهنگ در کشور هستند. آمار و ارقام تعلیمی و تحصیلی و تعداد نهادهای فرهنگی و آموزشی و رسانه ای نشان می دهد که هزاره های امروز از یک سرمایه بشری پویا، جوان و تحصیل کرده برخوردار شده اند. هزاره امروز مذهبش و هویت زبانی و فرهنگیش قاچاق و جرم نیست و از آزادی کامل سیاسی و فرهنگی و مذهبی برخوردار است. این نوع آزادی که در برگزاری مراسم مذهبی خاص شیعیان در افغانستان و در کابل پایتخت فراهم است در اکثر کشورهای دیگر فراهم نیست. کینه توزی ها و خصومت های کور و افراطی عده ای به نام داعش و سلفی های دیگر نباید به حساب همه مردم اهل سنت افغانستان گذاشته شود. امروز شیعه و سنی در افغانستان برادروار در کنار همدیگر زندگی می کنند.
هزاره امروز از نگاه روآوردن به علم و فرهنگ و روش های معقول مدنی و قانونمداری، مدیون تفکر و مبارزات استاد مزاری است. چه کسی بپذیرد و یا نپذیرد، همگی و حتی مخالفین اندیشه شهید مزاری، از فضایی که با مبارزات استاد مزاری ایجاد شد، سود برده اند و در همین ماحول رشد کرده اند.
دوم- جایگاه هزاره ها در مناسبات ملی و در روابط درون قومی:
هزاره های امروز قبل از هر چیز دیگر به یک پروسه عقلانی و مسالمت آمیز گفتمان و دیالوگ نیاز دارند هم در سطح ملی و با اقوام دیگر افغانستان و هم در سطح درون قومی و در میان گروه های مختلف سیاسی و فکری هزارگی خود. ممکن است کسانی مخصوصا از جوانان با این دیدگاه من موافق نباشند که به نظر شان احترام داریم اما همه باید بدانند که شیوه اتهام زنی و خودزنی و برخورد احساساتی و هیجانی و توهین و دشنام به دیگران، هیچ مشکلی را حل نمی کند. باید همگی به یک گفتگوی منطقی روی بیاوریم.
هزاره ها باید با همه اقوام کشور رابطه دوستانه داشته باشند. ادبیات سیاسی و فرهنگی ما باید تغییر کند. از ادبیات نفرت و تعصب باید پرهیز کنیم. ما هیچ قومی را نباید در مقابل خود قرار دهیم. ما در جغرافیای واحدی به نام افغانستان و در کنار دیگر اقوام پشتون و تاجیک و اوزبیک و دیگران، هویت ملی مشترک و تاریخ و فرهنگ مشترک داریم. ما تافته جدا بافته نیستیم. ما هر چند محرومیت های تاریخی خود را داریم و باید هویت فرهنگی و قومی خود را حفظ کنیم و حقوق و مطالبات قانونی خود را داشته باشیم اما این خواسته ها را باید در قالب مطالبات ملی مطرح کنیم و عدالت را و توسعه و رفاه و آسایش را برای همه بخواهیم.
از سوی دیگر ما هزاره ها غیر از خانواده بزرگ ملی، به دو خانواده بزرگ دیگر نیز تعلق داریم. خانواده بزرگ مذهبی یعنی شیعیان افغانستان و خانواده بزرگ قومی یعنی همه هزاره های افغانستان. در همه این سطوح باید مشترکات را بجوییم و از تفاوت ها و اختلافات صرف نظر و اجتناب کنیم. ما چرا از مشترکات خود با دیگران به نفع خود و دیگران استفاده نکنیم؟ ما چرا با تشدید اختلاف و بدبینی هم به خود ضرر برسانیم و هم به دیگران؟ آیا یک سیاست و دیپلماسی معقول و موفق در دنیای امروز و در سطح دولت ها همین نیست که چگونه از مشترکات و منافع مشترک در جهت تأمین منافع همه باید استفاده کرد؟ درست است بین تمام گروه های اتنیکی و فرهنگی و مذهبی همواره تفاوت ها وجود دارد و باید به این تفاوت ها احترام گذاشته شود ولی در کنار این تفاوت ها، مشترکات در حدی زیاد است که هیچ شخص عاقلی نمی تواند آن ها را نادیده بینگارد.
هرچند از نگاه اتنیکی هزاره ها یک گروه خاصی هستند اما از نگاه فرهنگی و مذهبی ما یک خانواده بزرگتر هستیم و گروه هایی مانند اقوام سادات، بیات، قزلباش و خلیلی جزء این خانواده هستند و همچنین شیعیان تاجیک و پشتوزبان و شیعیان اسماعیلیه که مجموعه قابل توجهی هستند و ما همگی سرنوشت مشترک داریم.
در سطح خانواده قومی، هزاره های سنی و هزاره های اسماعیلیه، همگی اعضای یک پیکر و جور و بازوی همدیگر هستند. هرچند در این رابطه امروز تلاش های زیادی آگاهانه یا ناآگاهانه از طرف گروپ های متعددی در جریان است که بین ما فاصله و یا حتی تنش ایجاد کند ولی این آرزو را به گور خواهند برد. مردم هوشیار هستند و افراد نادان و ناآگاه ما هم باید هوشیار شوند.
سوم- ضرورت تغییر در استراتژی مبارزه و در اندیشه و رفتار سیاسی و اجتماعی:
با توجه به آنچه گفته شد بسیار ضروری است که در استراتژی مبارزه و در اندیشه و رفتار سیاسی و اجتماعی خود باید بازنگری کنیم. هزاره ها نباید با هیچ حکومتی در افغانستان رویارو واقع شوند مگر آن نوع حکومت هایی مانند حکومت خلقی ها که دست نشانده خارجی و مورد تنفر عموم مردم افغانستان قرار گرفته بود. ما در جریان ها و رویدادهایی که صبغه عمومی و ملی پیدا می کند و تمام مردم افغانستان در آن سهیم باشند، باید در کنار سایر اقوام کشور بایستیم و همبستگی ملی خود را نشان دهیم. ما باید ارزش های نوین دنیای امروز را مطرح کنیم و حق خواهی و دادخواهی خود را هم به عنوان یک پدیده ملی و یک ضرورت عمومی ملی و در چارچوب ارزش های نوین دنیای معاصر مطرح کنیم و نه تنها به عنوان یک خواست قومی و سمتی و از سوی دیگر در کنار دیگران خود را مالک کشور و مسئول تحولات بشماریم و نه تنها یک ناظر بی طرف و غیر مسئول که تنها منتظر ترحم دیگران بمانیم. ما خود را باید صاحب حق بدانیم و شریک در خوب و بد کشور و شادی و غم همه مردمان این سرزمین. اگر ما چنین نباشیم چگونه از دیگران می توانیم توقع داشته باشیم که در غم و شادی ما شریک باشند.
بعد از این باید تنها قلم و کتاب و دانش و تکنالوژی روز، سلاح هزاره ها باشد و نه تفنگ و توسل به خشونت. افغانستان و مردم هزاره به طور خاص به حد کافی خشونت و تفنگ را تجربه کرده و زیان های آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند؛ از دوره عبدالرحمن تا طالبان و داعش و مانند آن.
مردم هزاره باید رسوبات قبیله گرایی را به دور بیندازند. شرم آورترین و زشت ترین پدیده طرح مسایل سمتی و طایفوی و دایزنگی و جاغوری و بهسودی و مانند آن است که دقیقا مردم را به سمت تفکر قبیله ای سوق می دهد؛ همان تفکری که خود از آن رنج کشیده ایم و می خواهیم همه کشور را از چنگال آن رها سازیم.
پیوند میان نسلی و بین رهبران دیروز و امروز یک ضرورت دیگر است و ایجاد فاصله بین نسل ها جز زیان هیچ نتیجه ای ندارد. همبستگی درونی یک ضرورت و تفرقه درونی یک خیانت است و عزت و اقتدار و اتوریته ما در اتحاد و وفاق ما است و این در رأس خواسته ها و آرزوهای شهید مزاری قرار داشت که امروز متأسفانه همگی و یا اکثر رهبران و گروه های سیاسی و فرهنگی به جای وحدت بر طبل تفرقه می کوبند.
از سوی دیگر هزاره نباید همواره با یک نوع عقده برخورد کند. برخورد عقده ای راهگشا نیست. عقده چشم و گوش را کر و کور می سازد و حتی انسان را از عقلانیت و تشخیص سود و زیان دور می گرداند. از گذشته تلخ فقط باید عبرت گرفت و عبور کرد. ماندن در تاریخ گذشته ما را به هیچ هدفی نمی رساند. هر چند سرکوب هزاره ها توسط عبدالرحمن بی اندازه وحشیانه و از روی قساوت و بی رحمی و توأم با جرایمی بوده که امروز از آن به نام جنایت ضدبشری و نسل کشی یاد می شود و از این جهت هزاره ها حق دارد که از این جنایت ها دل خونین داشته باشد اما از سوی دیگر باید گفت امروز ما نباید جنایت یک شخص یا یک رژیم را بر همه یک قوم تعمیم بدهیم و همه پشتون را دشمن هزاره و هزاره را دشمن همه پشتون تلقی کنیم و از طرف دیگر جنایت عبدالرحمن در افغانستان آنچنان عمومی بوده که به روایت همه منابع تاریخی از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق کشور از کله منارهای این امیر جابر در امان نمانده است. شهید مزاری در تحلیل تاریخی خود می گفت جنایات عبدالرحمن نباید به همه پشتون ها تعمیم یابد و موجب دشمنی هزاره و پشتون شود.
به طور خلاصه باید گفت: هزاره ها باید امروز علم و تکنالوژی بیاموزند و کار فکری و فرهنگی بیشتری انجام دهند و در تولید و تجارت و فعالیت های اقتصادی در داخل و خارج کشور سهم فعال بگیرند و بدانند که در دنیای امروز بدون داشتن دانش و تخنیک و بدون ثروت و سرمایه به هیچ هدفی نمی توان دست یافت. در کنار این دو، ادامه مبارزه مسالمت آمیز سیاسی و مدنی و رفتار مدنی و شهروند تابع قانون بودن می تواند مردم ما را برای رسیدن به هدف و یافتن اعتبار و شخصیت وزین و مورد احترام کمک کند.
در کنار آنچه گفته شد، انکشاف متوازن، مشارکت عادلانه و متوازن در اداره عامه، تعدیل واحدهای اداری و تأمین امنیت مناطق هزاره نشین، چهار اولویت عمده ای است که به صورت منسجم و هماهنگ و در تعامل با حکومت باید تعقیب شود تا مناطق هزاره جات واقعا از حصار طبیعت رهایی یابد و جان و مال مردم مصونیت پیدا کند و آزادی ها و حقوق شهروندی مردم نیز تأمین شود و در پهلوی آن ها بر تأمین صلح سرتاسری در کشور و مبارزه همه جانبه با تروریزم و تندروی و افراط گرایی مذهبی و قومی نیز تأکید به عمل آید.
والسلام

دیدگاه شما