صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چرا جنگ بر جهان سایه افکنده است؟

-

چرا جنگ بر جهان سایه افکنده است؟

ما برای تبیین چرایی وقوع این جنگها، به فرمول آسان دو عنصری مراجعه میکنیم: اسلام در مقابل غرب، اغنیا درمقابل فقراء، دولت-ملتهای که مطابق با قاعدۀ بازی نظام بینالملل رفتار میکنند در مقابل دولت-ملتهای سرکش و خیرهسر. افزون بر این برای رسیدن هدف فوق، به تئوریهای بزرگ ژئوپلتیکی مراجعه میکنیم از جمله: نظریه پایان نظام ویستفالیایی و نظریه مواجهۀ قدرتهای غربی قدرتهای غیرغربی نو ظهور. ما حتی خشونتهای موجود را به جغرافیا نسبت میدهیم. هیچ کدام از این توضیحات، اما، نگرانیهای ما را آنگونه که باید، رفع نمیکند.
محمد بن سلمان، ولیعهد جوان عربستان سعودی، این هفته در لندن خواهد بود. یکی از موضوعات مورد بحث در این دیدار با سیاستگذاران بریتانیایی، جنگ یمن خواهد بود که از سال 2015 به این سو جریان دارد و نیروهای سعودی ائتلاف منطقهای علیه شورشیان حوثی را رهبری میکنند. این جنگ که بخشی از سیاست عربستان سعودی را مبنی بر اتخاذ یک نقش فعالانهتر در خارج از مرزهای این کشور تشکیل میدهد، پیشرفت خوبی نداشته است. جنگ یمن به یک بن بست تبدیل شده و هزاران غیرنظامی را به کام مرگ فرستاده است.
چند روز پیش، اشرف غنی رئیس جمهور تحت فشار افغانستان، طرحی جسورانهای را برای تشویق طالبان به پیوستن به پروسۀ صلح اعلام کرد. آگاهان امور آن را آخرین قمار از سر درماندگی برای رقم زدن یک پایان به جنگی دانستند که بسیار به درازا کشیده و از همین رو اکنون قرار است که سربازان کشورهای غربی این کشور اعزام شوند؛ سربازانی که هنگام آغاز این جنگ در سال 2001 کودکی بیش نبودند.
در سوریه نیز که جنگ داخلیاش در هفتمین سال خود قرار دارد، وقفهای در کار نیست. منطقه غوطه، حومهای از شهر دمشق که تحت کنترول شورشیان است، بعد از سالها محاصره اکنون هر روز بمباران میشود. گروههای مسلح در سراسر کشور برای امتیازگیری مانور میدهند. آنانی که فکر میکردند که سقوط رقه، پایتخت دولت اسلامی، به دشمنیها و تخاصمات پایان خواهد داد، متاسفانه اشتباه میکردند.
این جنگهای «طولانی مدت» بهشمول جنگهای سومالیا (از سال 1991 به این سو)، لیبیا (از سال 2011 به این سو) و مالی (از سال 2012 به این سو)، تنها محدود به جهان اسلام نیست. سودان جنوبی نیز درگیر جنگ است، جنگی داخلی چهار ساله که شعلهورتر میگردد. جمهوری دیموکراتیک کانگو هم آرام نیست. همین چند روز پیش تظاهرات در این کشور تبدیل به حمام خون شد. غرب این کشور محل جنگ گسترده بود که بین سالهای 1997 و 2003 موجب کشته شدن 5 میلیون نفر گردید و تا هنوز به ثبات دست نیافته است. با حاکم شدن انارشی در بخش عظیمی از کانگو، در 18 ماه گذشته هزاران نفر در این منطقه کشته شدهاند و میلیونها تن دیگر به دلیل جنگ بیجا شدهاند.
چهار سال پیش بود که روسیه کریمیه را به خاک خود ضمیمه کرد و زمینه شورش در شرق اوکراین را فراهم کرد. از آن زمان تا به اکنون در حدود 10 هزار نفر بهشمول 3 هزار غیرنظامی زندگی خود را از دست داده و بیش از 1.7 میلیون تن دیگر بیجا شدهاند. علیرغم توافق آتش بس، جنگ و درگیری در این کشور در سطح پایین همچنان ادامه دارد و داستان هر روز این خطۀ اوکراین شده است و راهی برای برون رفت از این مصیبت برایش متصور نیست.
برای درک علت به درازا کشیده شدن این جنگها، باید ماهیت آنها را درک کنیم. بیشتر تحلیلها در این زمینه، بر دولتها متمرکز است. نمیتوان از تمرکز بر دولتها در این گونه تحلیلها دوری جست. نقشههای که از جهان داریم، آن را تقسیم شده بین ملتها نشان میدهد. این تقسیمبندیها، سنگ بنای نظامهای سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی ما را تشکیل میدهد و طی سالهای اخیر بگونۀ آشکارا به کلید تعریف هویت ما تبدیل شده است. در افغانستان، جنگ هم بر سر تاسیس دولت و هم بر سر دیدگاههای متفاوت در مورد شکل و ساختار آن است. در سوریه، جنگ برای یک طرف به منظور حفظ دولت است و برای طرف دیگر برای سرنگون کردن آن است. در یمن، جنگ برای طرفین بخاطر در کنترول گرفتن دولت است. در جمهوری دیموکراتیک کانگو، جنگ و نزاع در ضعف دولت ریشه دارد.
دولتها نیز موجب تداوم و به درازا کشیده شدن این جنگها شده و در برخی موارد عامل راهاندازی آن بودهاند، مانند رویکرد روسیه در قبال اوکراین که بر محوریت ضمیمۀ بخشی از آن به خودش شکل گرفته، و دخالت پاکستان در افغانستان و نیز دخیل بودن تعداد کثیری از بازیگران بینالمللی و منطقهای در سوریه که بگونۀ عمدی یا به تصادف موجب شعلهور شدن خشونتها میگردد. اما علیرغم نقش مهم دولتها در این جنگها، آنها تنها عامل این منازعات نیستند. در جریان بیش از دو دهه گزارشدهی من  از بیش از ده منازعه در سراسر جهان، تنها در دو مورد آن نظامیان و سربازان دو کشور در تقابل مستقیم قرار داشتند: یکی درگیری بین هند و پاکستان در سال 1999 و دیگری جنگ عراق در سال 2003. به نظر محققان دانشگاه کالیفورنیا، بعد از جنگ عراق، جنگ دیگری به مفهوم تقابل مستقیم سربازان دو کشور اخیراً رخ نداده است.
خط مقدم در جنگهای جاری، اکثراً خطوطی است که قبیلهها و فرقهها را از هم جدا میکند، نه کشورها را. این خطوط تمیز دهندۀ قبایل و فرقهها و جدا کنندۀ زمینداران از غیرزمینداران و صحبت کنندگان یک زبان یا یک گویش از زبان یا گویش دیگر است. شناسایی و یافتن این خطوط جداکننده، چه بر روی نقشه و چه بر روی زمین، کاری دشواری نیست.
در حقیقت، اگر ما به این جهان و همۀ منازعات جاری آن نگاهی بیندازیم و اگر این جنگها و منازعات را بگونۀ وسیعتر تعریف و تببین کنیم، متوجه میشویم که خطوط مقدم و جداکنننده در همهجا است؛ خطوطی که هر کدام با خون قربانیان رنگین شده است. در میکزیک، برازیل، آفریقای جنوبی یا فلیپین خشنوت گسترده جریان دارد که متاثر از جرم و جنایت است و دولتهای این کشورها در تلاش نابود کردن آن هستند. مورد دیگر خشونت علیه زنان است که عامل آن کسانیاند که از تلاش و پیشرفت در راستای برابری بیشتر در عرصۀ توزیع قدرت، جایگاه و ثروت در هراساند. خشونت اقتصادی هم وجود دارد- اگر وجود ندارد، چه دلیلی میتوان برای کشته شدن 1000 نفر در فرو ریختن ساختمانی در بنگلادیش در سال 2013، یا زخمی شدن و آسیب دیدن کارگران معدن در کانگو ارائه کرد؟
جهان امروز شاید درگیر منازعات سنتی بین دولتها مانند عصرهای گذشته نباشد، اما هنوز هم جهان مملوء از خشونت است. واقعیت تلخ  این نیست که چرا جنگها و منازعات عصر حاضر به این اندازۀ غیرقابل کنترول است، بلکه میتواند جواب این سوال باشد که چرا زمانه و عصر ما در این سیاره موجب خلق چنین جنگها و خشونتهای غیرقابل کنترول میشود؟

دیدگاه شما