صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

شاخصه ها و مؤلفه‌ های صلح در فلسفه سیاسی

-

شاخصه ها و مؤلفه‌ های صلح در فلسفه سیاسی

رجامعه انسانی وآرمانی زیستن توام با حفظ امنیت، یکی ازبنیادی ترین وظیفه حکومت ها برای شهروندان خویش بوده اند،که برای برپای، استواری واستقرار، صلح و ثبات و زمینه وبستر فضای مناسب جهت فراهم کردن تمام حقوق شهروندان در یک اجتماع سیاسی است. به عبارت دیگر؛ حفظ صلح، امنیت وثبات وتآمین رفاهی جمعی دریک مدینه جزء لاینفک و اجتناب ناپذیر وظیفه ای حکومت ها در قبال ملت های خویش بوده اند و امروزه ضرورت این امر بیش از پیش برای شهروندان احساس می شود. در بنیادی ترین تحلیل و تفسیر ازحکومت می توان گفت، که حکومت حافظ منافع تک تک حقوق شهروندان خویش است. اما این به معنی نیست که شهروندان درقبال حکومت منتخب برآمده ازخرد جمعی یااجتماع سیاسی هیچ گونه مسئولیت را دربرابر حکومت خویش که بسیار هزینه و تاوان سنگین پرداخته اند نداشته باشد. پس بنابراین مسئولیت حکومت و مردم یک مسئولیت یک طرفه و سیاست انفعالی نیست، بلکه رابطه ای دوطرفه و فعال می باشد. در تاریخ حکومت ها و ملت های گذشته جهان وقتی باژرف اندیشی و بادقت فلسفی نگاه میکنیم به این نتیجه تلخ و ناگوار می رسیم که جنگ ها و قتل عام ها و چه تخریب ها و ویرانیها که صورت نگرفته است، ازجهان اولی و کشورهای صنعتی و پیشرفته بگیر، تاجهان سومی و کشورهای در حال توسعه همه و همه ریشه در بنیان های مختلف داشته اند: ازجمله آن خشونت های مرگبار و خونین را می توان به مسائل و تفکربنیاد گرایی و افراط گرایی مذهبی، قومی و نژادی، قدرت سیاسی، برتری خواهی، انحصار طلبی، تسلط برمنابع دیگران هستند. در این کشاکش بیشترین قربانی را کشورهای در حال توسعه دادن، نمونه های آن در تاریخ تطورات حیات جامعه بشری فراوان است از جمله کشورهای اسلامی بلا استثنا دچار حوادث ناگوار هستند، ازجمله کشور ما افغانستان است که ازبدو تاسیس حیات پرفراز نشیب را پشت سرگذاشته است و خون های زیاد ریخته اند. بحران که امروز درخاور میانه اتفاق افتاده است مسائل ساده ای نیست و فقط این بحران دامن کشورهای مداخله گر را هم خواهد گرفت، چون لاجرم پای قدرت های بزرگ خواه ناخواه کشیده شده اند و در آینده این مسائل باپاپیچیدگی ها و ابهامات بیشتری رو برو خواهند شد. مساله که امروز درجهان عرب اتفاق افتاده است، پدیده ای طالب و داعش و گروههای تکفیری که با ایدئولوژی  مختلف مبارزه می کند و هرروز ازغفلت سیاست مداران و سردمداران حکومت که درگیر منازعات قدرت وجنگ های نیابتی هستند، سوء استفاده می کنند و بنیاد های خود را آماده ترمی کند. این یکی معضلات جوامع اسلامی از جمله جامعه افغانستان، حکومت و مردم ما می باشد، که ماشاهد خون بار ترین حملات تروریستی را هم در افراد ملکی و هم در نیروی های امنیتی و دفاعی خود داشتیم این امر برهیچ انسان پوشیده وپنهان نیست. اگر روند پیشروی وحملات تروریستی گروههای طالب و داعش ودهشت افکن به همین صورت پیش بروند شورای عالی صلح و طرح پروسه بنیاد های صلح باگروههای تروریستی بامشکلات وپیچیدگی ها و ابهامات بیشتر روبرو خواهد شد. اگر بسیار منصفانه و به دور از هرگونه پیش داوری به کارنامه شوراعالی صلح در کنار حکومت افغانستان از زمان تاسیس این نهاد شورای عالی صلح تا به امروزدرجامعه افغانستان نگاه کنیم، اززمان ریاست استاد شهید برهان الدین ربانی، گیلانی وزمان ریاست استاد محمد کریم خلیلی هیچ گونه دستاورد ملموس و قابل توجه نداشته است اما درعوض میلیون ها دلار صرف بودجه ای شورای عالی صلح شده اند و چیزی که بیش ازهرمساله درد آور می باشد وهمین طور مایوس کننده پروسه صلح با گروههای مسلح و مخالف حکومت وحدت ملی هیچ گونه پیشرفت نداشته است.
. اما پرسش اساسی وبنیادین این است، که آیا کارنامه حکومت هم مانند کارنامه شورای عالی صلح در تآمین امنیت و ثبات شهروندان خویش می باشد؟ پاسخ این پرسش واضح است که حکومت افغانستان تمام تلاش های خود برای تآمین امنیت و ثبات، تآمین حقوق طبیعی و شهروندی، نهادینه کردن فرهنگ دموکراسی، مبارزه با فساد اداری، مهار حملات تروریستی، خلق گفتمان ازموضع برابر و فعال با همسایگان، منطقه و شرکای بین المللی و سیاسی خویش در تمام عرصه های مختلف داخلی و بین المللی داشت است. در جامعه افغانستان چند قومی و قدرت های مافیایی،گروههای مختلف سیاسی که حاضرند کل مردم افغانستان قربانی منافع شخصی شان شوند، اما با این وجود به نظر می رسد حکومت وحدت ملی دست آورد قابل قبول داشته است، گرچند هنوز موانع و چالش جدی در سد راه حکومت می باشد. حکومت وحدت ملی هم درزمینه های زیربنایی و هم در زمینه های روبنای خدمات و دست آوردها خوبی داشت، اما این به این معنی نیست که کار حکومت به صورت مطلوب وایده آل پیش می رود. باتوجه به پیچیدگی های که وجود دارد و کارحکومت را دچار مشکل می کند برگذاری دو انتخابات مهم درآینده می باشد، یکی انتخابات پارلمان و دیگری انتخابات ریاست جمهوری است که بحث شفافیت و سلامتی هردو انتخابات ازاهمیت فوق العاده برخوردار می باشد. در چنین شرایط است که بحث ضرورت گفتمان عدالت و عقلانیت درمنظومه فکری فیلسوفان سیاسی در امر مشارکت مردم درانتخابات نشان بلوغ فکری وسیاسی شان ونقش مردم درتعیین سرنوشت خویش برجسته می شود. وتحلیل و تفسیر مقبولیت و مشروعیت در تاسیس نظام سیاسی که برآمده ازخرد جمعی می باشد و درضمن قرارداد اجتماعی را هم درپی خواهد داشت که فیلسوفان سیاسی به صورت بنیادین آن را درقلمرو حکومت داری خوب وعادلانه طراحی کرده است.
یکم: عقلانیت و حکومت در فلسفه سیاسی؛
حکومت ها بسته به نوع خود از عقلانیت لازم برخوردار می باشد، زیرا هرحکومت از هرنوع که باشد، نیازمند به مقبولیت و مشروعیت مردم است و مردم هم درانتخاب و تاسیس نظام خویش عقلانیت خودرا به کار می اندازد. به بیان دقیق ترمشروعیت و مقبولیت حکومت بدون عقلانیت و آنهم ازنوع عقلانیت سیاسی که در فلسفه سیاسی تحلیل وتفسیر می شود امکان پذیرنیست. در انواع حکومت های که در جامعه افغانستان در طول تاریخ وجود داشته است لاجرم از عقلانیت برخوردار بوده اند، اما این فرض هم مطرح بوده است، که امکان دارد از عقلانیت فلسفی که امروزه در فلسفه سیاسی بحث می شود نبوده است. از جمله مباحث که دوران جدید و بعد دوران معاصر به صورت جدی مطرح شد بحث تفکیک قوا بود که درتعدیل قدرت و ازتمرکز قدرت بلوکه شده جلو می کند، به گفته منتسکیو که قدرت مطلق فساد مطلق می آورد، این عبارت منتسکیو مبنای فلسفی دارد و عقلانیت هم در درونش نهفته است. تحولات که در دوران جدید اتفاق افتاد معلول رشد عقلانیت بشری بوده همگام با این تغییرات نگرش انسانها و توقعات مردم از حکومت به تبع بالا رفت که امروزه درهمه کشورها وجود دارد. آنچه که درحکومت های گذشته افغانستان فقدان آن احساس می شد نبود عقلانیت سیاسی بوده است. واز این منظر که حکومت های گذشته جامعه افغانستان رو تحلیل کنیم، سلطنتی واستبدادی بوده است، که خوشبختانه درحکومت فعلی جامعه افغانستان وبا رشد عقلانیت وخرد جمعی ماهیت استبدادی به صورت محسوس دیده نمی شود، گرچند هرچه حکومت ها خالص شود بازهم عنصر اقتدارگرای سرجای خودش باقی است. دربن لایه های شناخت حکومت ومبانی آن درفلسفه سیاسی عنصرعقلانیت و اقتدار گرایی باید به صورت اعتدالی وجود داشته باشد و گرنه ماهیت و فلسفه وجودی حکومت معنی و کارایی خودش از دست می دهد که این مطلب در تداوم حیات سیاسی و اجتماعی جامعه خطرناک و چه بسا عنصر نامطلوب درجامعه تلقی می گردد. که این با اصل حاکمیت قانون درتضاد آشکار است و به لحاظ عقلی و منطقی دریک نظام سیاسی که برای اداره جامعه سالم تاسیس شده اند قابل جمع نیست. نمونه های ظهور و زوال پایه های حکومت و سست شدن مبانی آن نشانه های ازضعف و اقتدار حکومت خود به خود تبعات زیان بار و باعث هرج و مرج درجامعه انسانی است و خسارات جبران ناپذیری را به بارخواهد آورد که در این اواخر شاهد آن حملات مرگبار بودیم ودیدیم که جان صدها تا انسان بیگناه وشهروندان مارا گرفتن. پس بنا براین، برماست ومصالح ملی ما وعقلانیت فلسفی ایجاب می کند که ازحکومت منتخب وبرآمده از خرد جمعی خویش همه دست در دست هم دهیم وحمایت کنیم وباهرگونه تفکر افراط گرایی وخشونت طلبی مبارزه کنیم وبنیان های حکومت خویش را تقویت کنیم تا این کار درمنظومه فکری ما اتفاق نیفتد جامعه، حکومت، ملت ومردم ما سعادت مند نخواهیم داشت.
دوم: طرح بنیادین صلح درفلسفه سیاسی؛
تحلیل وتفسیر بنیاد های صلح که درفلسفه سیاسی مطرح می شود و مبانی متافیزیکی پیدا می کند کار را کمی مشکل و گاه ناممکن می سازد، زمان این دشواری و پیچیدگی بیشتر می شوند، که ما تعریف مبنایی ومتافیزیکی دقیق ازواژه صلح نداشته باشیم. اما ایمانوئیل کانت فیلسوف معروف آلمانی عصر روشنگری اصل های جاویدان صلح پایدار را به عنوان ارمغان خوشبختی برای همه ملل و حکومت های جهان پایه گذاری کرد، که به حق می توان ایمانوئیل کانت را معمار و بنیان گذار صلح درجهان بشریت نامید، ایده و طرح نظریه حقوق بشر که ریشه دربنیاد های متافیزیک اخلاق کانتی دارد و استدلال کانت که مبتنی بر فلسفه اخلاق استوار است این عنوان شایسته ایمانوئیل کانت است. فعالیت و اندیشیدن کانت در حقوق بین الملل ازاین نقطه شروع می که صلح هدف اساسی حقوق بین الملل است و تحت شرایط معمولی، جنگ شر واقعی است که باید از آن اجتناب کرد. کانت برای این نظراتش استدلال های جداگانه ای نمی آورد. همین امر نظرات وی درمورد جنگ را پیچیده می سازد. کانت معتقد بود که نظم بین المللی زمانی به وجود می آید که حکومت ها آزادانه حق جنگیدن برعلیه یکدیگر را کنار بگذارند، اگرچه کانت معتقد بود که برای اجرای قانون در داخل یک دولت نیاز به زور دارد. کانت در صدد است حقوق بین الملل را ازمنظر اولویت صلح شکل بدهد تاصلح برای همیشه تضمین گردد. چنین برداشتی ازنظرات کانت مسلما منطقی است. برداشت و تفسیر دیگری که بانظرات کانت بیشتر هم سازگار می باشد این است که اصل عدم مداخله براصل اساسی اول متکی است. مشروعیت داخلی دقیقا آن چیزی است که به دولت سپر حاکمیت در مقابل تهدیدات خارجی را اعطا می کند. نظر به اینکه شهروندان اخلاقا مستقل هستند وحق بر آزادی دارد، دولت ها و حکومت هایی که نمایندگی ایشان را به طریق دموکراتیک دارا هستند، حق دارند از لحاظ سیاسی مستقل باشند و باید توسط حقوق بین الملل در مقابل مداخلات خارجی حمایت گردند. لوازم گفته های ایمانوئیل کانت در طرح صلح پایدار براین نکته تاکید می ورزد که: جامعه بشری برای زیست بهتر چاره ای جز تن دادن به صلح ندارد و درهمین راستا بود که کتاب صلح پایدار را نوشت و به جامعه بشری ارایه کرده است. و اینک برسیاست مداران و نخبگان جامعه انسانیست که چقدر ازمیراث کانتی برای برقرار صلح و ثبات در جامعه خویش می تواند استفاده کند خشنونت و تفکر افراط گرایی را به هرقیمت باید کناربگذارد.
سوم: شاخصه ها ومولفه های صلح درفلسفه سیاسی؛
آنچه درمبحث صلح و ثبات از همیت ویژه ای برخوردار است، ارایه الگوها و پارادایم های صلح به عنوان شاخص های برای تآمین امنیت و باب گفتگوی بانیروی های، متخاصم و متقابل خلق و ایجاد زبان مشترک برای گفتمان مشترک می باشد. اولین و مهم ترین شاخص در مبحت صلح به عنوان یگ ارمغان و دست آورد بشری این است که نقطه ای تلاقی و نقطه عطف در تاریخ را که تضمین کننده صلح و تآمین امنیت در سطح وسیع و گسترده ای آن می باشد را باید یافت و بنیادهای آن را که در منظومه فکری فیلسوفان سیاسی به صورت دقیق تبیین و تفسیرو تحلیل متافیزیکی کرد. تازمانی که بنیاد ها و اصل های جاویدان و مولفه های را که جزء مقومات صلح می باشد ریشه یابی و مورد تحلیل وارزیابی قرار نگیرد، اساسا سخن گفتن از صلح و تآمین نظم عمومی در هاله ای از ابهام قرار دارد و چه بسیار دربن بست های غیر ممکن تبدیل شود. البته نمونه های فراوان در جامعه انسانی و درحیات جمعی و اجتماع سیاسی به وفور دیده می شود ازجمله این موارد که آثار و پی آمدهای عملی و اثر بخش نداشته، جامعه، حکومت و مردم افغانستان است، باوجود حمایت های مالی و سیاسی جامعه جهانی نزدیگ به دوهه است که درافغانستان بدون حساب وکتاب سرازیر می شود، اما این میلیون ها دلار باد آورده ای جامعه جهانی آنطور که باید درجای خودش مورد مصرف برای تآمین صلح و ثبات جامعه و کشور ما می گرفت اتفاق نیفتاده است. اما نباید این مطلب را خلط کرد که تآمین امنیت و ثبات جزء وظایف شورای عالی صلح نیست بلکه مربوط به نیروهای امنیتی و دفاعی می باشد که تاحدود موفق بوده است، اما تآمین صلح بحث دیگری است، نهاد شورای عالی صلح عهده دار آن می باشد ازجمله وظایف آن فعال شدن کیمته های ولایتی شورای عالی صلح درولایات کشور می باشد تا باب گفتگو را بانیروها وگروهای مخالف بازکند. و مکانیزم درست را در دستور کار خویش قرا دهد. بجاست که فراز از سخنان ایمانوئیل کانت در باب صلح و پرهز ازهرگونه خشنونت و جنگیدن ملل در مقابل هم اشاره ای ضمنی و نه به صورت صریح داشته باشم. ازنظر کانت کانت حالت طبیعی همان وضعیت افراد بشر قبل از تشکیل جامعه مدنی است. از این حیث نظرات کانت با هابز، روسو و لاک قابل قیاس هستند. کانت به سان هابز اعتقاد دارد که فرد بشر فی حد ذاته گرایش به شوی شر و بدی نیز دارد. اما اعتقاد راسخ کانت به تعقل و خرد او را متمایز می سازد. بنا براین کانت اعتقاد داشت که: بشر به عنوان گونه ای معقول موجودات سرانجام مسیر تکامل استعداد های خود را به سمت کمال طی می کند. به عبارت دیگر؛ انسان خرد مند ازجنگ و منازعه روی گردان است و درجستجوی سعادت است.
چهارم: موانع و راهکار های موجود پروسه صلح
اگر به صورت بسیار فشرده و کوتاه به موانع پروسه صلح در جامعه بشری نگاه داشته باشیم، این موانع موجود منحصرا به به یک و یاچند کشور خلاصه نمی شود بلکه این موانع در طول تاریخ تفکری بشری بوده و امروزه هم است و اما این موانع شدت و ضعف در کشورهای مختلف جهان دارند. اما این موانع در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه به مراتب بیشتر است و دلیل شان هم فقدان استراتژی مشخص است. از جمله موانع صلح درافغانستان: 1) فقدان و تعریف دقیق و مشخص از دشمن و مخالفین حکومت افغانستان در دست نیست. 2) اراده جدی و اهتمام کامل درمهار و مبارزه به صورت مشخص باگروههای تروریستی و داعش وطالب به هر دلایل ازسوی حکومت و جامعه جهانی وجود ندارد. 3)  دخالت همسایگان وهم پیمانان افغانستان در امر مبارزه با گروههای تروریستی به صورت جدی ومشخص صادقانه وهم دلانه نیست. 4) گروههای داعش و طالب بیش از آنکه یک نیروی مخالف سیاسی حکومت و مردم افغانستان باشد نیست، بلکه یک نیروی فکری وایدئولوژیک است که می تواند به مراتب خطرناک تر باشد، 5) به هر اندازه وپیمانه که دولت و حکومت افغانستان و نیروهای امنیتی و دفاعی از امکانات جامعه جهانی برخوردار است، به همان میزان گروههای تروریستی و دهشت افکن طالب وداعش ازامکانات برای تضعیف حکومت مرکزی دراختیار دارد. 6) بیشترین موانع برای تحقق صلح، تنش ها، کشمکش ها و اختلافات سیاسی داخلی و رقابت های ناسالم است که کشور را به سمت بحران و چند دستگی پیش می برند.
بنا براین برای خروج از این بن بست سیاسی موجود و به ثمر رسیدن پروسه صلح اتحاد و همبستگی ملی همه ای اقوام وگروههای سیاسی است، در این صورت مردم  افغانستان بر چالش ها فایق خواهد آمد و گروه های که منافع شان را در جنگ و خشونت جستجو می کند مجبور خواهد شد که به پروسه صلح بپیوندد.

دیدگاه شما