صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آرزوهای نارنجی برای روزهای سیاه زهرا

-

آرزوهای نارنجی برای روزهای سیاه زهرا

در این روزها محو خشونت علیه زنان بحث داغ رسانهها و فضای مجازی و جامعه مدنی و... است، آیا به این فکر کردهایم که این برنامهها که هر سال برگزار میشود و کلی شور و اشتیاق در خود دارد به درد چند نفر از این زنان خورده است. اینها کی هستند که خشونت علیه زنان روا میدارند. من قصد ندارم در این نوشته به این مهم بپردازم و کسانی را که  علیه زنان خشونت میورزند رسوا کنم، نه این کار من است و نه میتوانم چنین کاری را انجام دهم. آنچه که میدانم این است که در این سرزمین به هرحال هر زن در طول عمر خود بارها مورد خشونت قرار گرفته است. گرچه آمار و ارقام درستی وجود ندارد اما میتوان به جرأت گفت که هر کدام از ما زنان یک بار نه بلکه بارها مورد خشونت قرار گرفتهایم. چه از طریق خانواده و بستگان و چه از طریق جامعه و فضاهای بیرونی. از این که بگذریم میرسیم به کسانی که هرروزه قربانی این خشونتهای آشکار و پنهان جامعه در قبالشان هستند. از اتفاقاتی که در این روزها رخ داده است از دختر هراتی که مورد اسیدپاشی قرار گرفت تا زهرایی که دست به خودکشی زد. چه چیزی زهرا و زهراها را به این مرحله میرساند که راهی به جز مرگ پیشرویشان نمیبینند. در قضیه زهرا چند مورد وجود دارد یعنی چند چیز دخیل است. جامعه، فضای دانشگاه، استاد، رابطه استاد و دانشجو و...
فضای عمومی جامعه:
در جامعۀ ما همان طور که گفته شده است و همه شاهد آن هستیم برای زنان و دختران فضا چندان امن به نظر نمیرسد. دختران برای فعالیت در این فضا باید خیلی جسور، با انگیزه، پر تلاش و مقاوم باشند و گرنه نمیتوانند این فضا را تحمل و هزم کنند. به خصوص برای دخترانی که به تنهایی در شهر زندگی و فعالیت میکنند این کار سختتر است زیرا یک نیروی حمایتی که همان خانواده باشند را با خود ندارد.
روانشناسان معتقدند که برای خشونت چرخهای وجود دارد که باعث میشود هر کس بر دیگری زور بگوید و خشونت بورزد. این مسأله از خانواده شروع شده و به جامعه گسترش پیدا میکند و باعث میشود هر فرد جامعه به نحوی تبدیل به یک دیکتاتور شود. این را میشود به خوبی درک کرد. وقتی ما وارد یک فضای اداری میشویم که روابط براساس همین چرخه شکل گرفته است هر کس به نحوی به زیردست خودش زور میگوید و با به خشونت رفتار میکند تا خشونتی را که از طرف بالادستش به او اعمال شده است او به دیگری اعمال کند.
این همان چیزی است که برای افرادی میافتد که نمیتواند این سیستم را تغییر دهد یا آنقدر خود را کوچک و حقیر میپندارد که همین چرخه را ادامه میدهد. افراد در جامعه ما چنین هستند. این فضای جامعه باعث شده که دیکتاتورپروری در این جامعه به وجود بیاید و هر کس در جد وسع خود به دیگری اعمال فشار کند از گدایان خیابانی گرفته تا بالادستهایی که در ادارات دولتی یا غیر دولتی کار میکنند.
فضای دانشگاه:
فضای دانشگاه هم از این قاعده مستثنی نیست و همین قاعده در آنجا نیز حاکم است. تجربۀ فضاهای دانشگاههای دولتی نشان میدهد که رابطۀ استاد و شاگردی هیچگاهی یک رابطۀ درست و منطقی استاد و دانشجویی نیست بلکه بیشتر به رابطۀ ارباب و نوکر میماند که استاد انتظار دارد دانشجو به مانند یک نوکر از او اطاعت کند و در مقابل او هیچ عکسالعملی را از خود نشان ندهد.
وقتی از مقام استادی سخن به میان میآید به معنای این است که ما از جایگاهی صحبت میکنیم که الگودهنده و هدایتکننده است. استاد به کسی گفته میشود که بتواند به دانشجویی که منتقد است و سرکش راه درست را نشان دهد. بدون اینکه به او خشونت بورزد. استاد حتی در رفتار نیز میتواند به یک الگوی خوب یا یک الگوی بد تبدیل شود و کوچکترین رفتار میتواند باعث ایجاد جدایی بین دانشجو و فضای صنف و دانشگاه شود. حال سؤال اینجاست که استادهای محترم دانشگاها چقدر به این مسائل توجه دارند و آیا دانشگاه روی این مسائل با استادها صحبت یا بحث می‌‌کنند. چقدر استادهای محترم متوجه رفتار، گرفتار یا حتی اشارۀ دست خود است.
ما معتقد به این هستیم که دانشگاه فضایی است که باید دانشجو و استاد هر دو در آنجا پرورده شود و فضای تساهل و تسامح را به وجود بیاورد اما سؤال همچنان باقی است که این فضا تا چه حد به وجود میآید یا اصلاً برای استادها و فضای دانشگاه مهم است که این فضا به وجود بیاید یا خیر؟ در دنیای امروز خیلی از چیزها را میتوان از طریق فناوری و فضای مجازی بسیاری از چیزها را آموخت اما آنچه که استاد را در مقایسه با این آموختهها بیبدیل میکند آن ویژگی زیبا و بیبدیل انسانی و رفتار والای بشری اوست. استاد باید بتواند در کنار انتقال دانش به دانشجویانش، بسیاری از ارزشها را در دانشجو شکل دهد.
رابطۀ استاد و دانشجو صرف یک رابطۀ انتقال دانش نیست و به این محدود نمیشود بلکه در کنار آموختن دانش، دانشجو با شخصیت استاد خود نیز همانندسازی میکند. با توجه به این مسأله رابطۀ تعاملی مثبت بین استاد و دانشجو یک حمایت اجتماعی مهم تلقی میشود که میتواند دانشجو را در برخورد با مسائل مختلف یاری کند. در حالیکه بر عکس این رفتار یعنی رفتار منفی و همراه با بعض و کینه از طرف استاد برای دانشجو گران تمام شده و او را عقده‌‌مند و سرخورده خواهد کرد که این مسأله میتواند بعداً روح همان جامعهای را بیازارد که استاد و دانشجو هردو در آن قرار دارند.
استاد میتواند نقشهای زیادی در رابطه با دانشجو داشته باشد اما چند نقش استاد بسیار مهم و برجسته است: در نقش یک مربی یا رهنما که بتواند مسیر را به دانشجو نشان دهد. در نقش یک تسهیلکننده امور که فرصت تجربههای جدید و استفاده از مهارتها را به دانشجو فراهم کند. در نقش یک مشاور مهربان که مانند پدر یا مادری مهربان مشاورۀ درست و دلسوزانه میدهد. اینها از جمله برجستهترین نقشهای استاد در قبال دانشجویانش است که این امر چقدر برای ما و جامعۀ ما مهم است. ما وقتی وارد دانشگاه میشویم چقدر خود را در یک فضای آکادمیک حس میکنیم؟
چیزی که مورد بحث است این است که استاد به عنوان یک مشاور و همفکر باید دانشجو را برای مطالعه و تحقیق یاری کند و راهنماییهای لازم را انجام دهد.

لیلههای دانشجویان:
بسیاری از دانشجویان برای اولین بار در این مقطع از تحصیلشان از خانواده جدا شده و به لیلههای دانشجویی میروند. آنها ممکن است با انواع مشکلات عاطفی روبهرو شوند. لیلههای دانشجویی به عنوان خانۀ دوم دانشجو باید در مورد بعضی مسائل به دانشجویان یاری رسانده و کمک کنند تا آنها بتواند این فضا را تحمل کرده و به عنوان جایی که چهارسال از عمر خویش را در آن خواهند گذراند به صورت مثبت ببینند. لیلههای دانشجویی نباید فضایی را فراهم کند که دانشجو در آنجا احساس زندانیبودن کند. زیرا آنجا جایی است که به دانشجو فرصت میدهد تا اندوختههای خود را تجزیه و تحلیل کند با دوستان و هماتاقیهایشان بحث و تبادل نظر کند. لیلهها نباید قاتلان خاموش استعداد و حتی روحیۀ دانشجو باشد. خشونت جزیی از این جامعه شده است و این مسأله در همه جا نفوذ کرده است. این را در اتفاقی که برای زهرا خاوری افتاد به خوبی میشود دید. دانشجو از حمایت کافی برخوردار نیست و لیلیه نگاه با اعتمادی به دانشجویان ندارد. این مسأله باعث میشود دانشجویان دختر که اکثراً این بیاعتمادی را در جامعه و خانواده تجربه کردهاند در لیلهها دوباره تجربه کنند و این باعث شکستن روحیه و اعتماد به نفس آنان میشود.
در آخر اینکه زهرا خاوری و زهراهای دیگر را نه نتها یک استاد، بلکه یک نظام آموزشی معیوب و یک جامعۀ معیوبتر با رفتاری خشن و دور از انسانیت خاموش میکند. این تنها زهرا نیست که خاموش شده است در این فضا و این وضعیت استعدادهای زیادی ممکن است که از بین رفته باشد و یا اکنون به صورت افرادی عقدهمندتر از دیگران در این جامعه زندگی کنند و همچنان خشونت را گسترش دهند.

دیدگاه شما