صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

شرم و خرافات، گزینه‌هایی برای مرگ زنان

-

شرم و خرافات، گزینه‌هایی برای مرگ زنان

در جهانی که زندگی پیچیدگیهای خاص خودش را پیدا میکند. اما آنچه که مسلم است این است که این پیچیدگیها تغییر چندانی در جهان زنان افغان نیاورده است و زندگی آنان همچنان ساده و غمناک است. هیچ آمار و ارقام درستی از سلامت آنها در دست نیست. در آشفتهبازاری به نام افغانستان توجه علیرغم همۀ این شعارها و برنامهها که هرساله تعدادی سنگ آن را به سینه میزنند کار چندانی برای این افراد جامعه صورت نگرفته است. در این برنامهها که هر ساله برگزار میشود آنچه در نظر گرفته میشود زنان شهری هستند و آمار و ارقامی هم اگر وجود دارد از این عزیزان است. در حالیکه بخش عمدۀ جمعیت افغانستان روستانشین هستند و با این وجود تعداد زیادی از زنان کشور ما در روستاها زندگی میکنند که از این شعارهای هرساله به دورند یا اگر هم به دور نباشد سهم زیادی به آنها تعلق نمیگیرد.
زنان روستایی جمعیت بزرگی از زنان افغانستان را تشکیل میدهد اما سهم آنها از آموزش و کارگاههایی که مسائل زنان میپردازد چقدر است. چقدر به بیماریهای آنان به عنوان یک زن رسیدگی میشود. چه مقدار از این زنان از مسائل بهداشت و سلامت خود آگاه هستند و این در حالی است که زن قلب تپندۀ خانواده است و دانستن نکات بهداشتی و سلامت رابطۀ مستقیم با سلامت طفل و خانواده و در نهایت جامعه دارد. در جوامع بستۀ روستایی آیا زنان فرست این را خواهند داشت تا مسائل این چنینی حتی فکر کنند.
در جامعهای که خیلی از چیزها تابو است و زنان به خود حق نمیدهند دربارۀ آن صحبت کنند. مسائلی مانند مریضی ماهوار زنان و رعایت نکات بهداشتی در این زمان، آگاهی از مشکلاتی که در این زمان ممکن است برای یک زن رخ دهد، حتی داشتن وسائل مورد نیاز و تمیز و... اینها چیزهایی هستند که خیلی از زنان حتی حاضر نیستند با یک داکتر زن یا قابله در مورد آن صحبت کنند. این در حالی است که بسیاری از ولسوالیها و روستاها مراکز بهداشتی کافی و داکتر و قابلۀ زن که به طور مسلکی درس و تعلیم دیده باشد در آنها وجود ندارد.
بسیاری از زنان به وسایل بهداشتی زنانه دسترسی ندارند. در بسیاری از موارد فقر باعث میشود که زنان در صورت آگاهیداشتن از این مسائل، نتوانند به طور درست از خود مراقبت کنند و در مورد دیگر عدم دسترسی به بازار فروش این محصولات آنها را دچار مشکل میکند. شرم مسألۀ مهمی است که در بسیاری موارد به افراد اجازه نمیدهد که کاری انجام دهد که واقعاً به انجام آن باور دارند. شرم باعث میشود تا زنان به خود اجازه ندهند که برای خرید وسایل مورد نیاز خود به داروخانه یا مراکزی که توسط مردان اداره میشود مراجعه کنند. در برخی موارد ترس و عدم رضایت مردان خانواده باعث میشود زنان نتوانند به مواد بهداشتی و مراکز بهداشتی دسترسی داشته باشند.  شرم روی دیگرش این است که مردان نیز حاضر به خرید بعضی اقلام برای زنان نمیشوند. یعنی در صورت دسترسی نداشتن زنان به بازار، مردان از خرید آن برای زنان خانواده امتناع میکنند و یا زنان حاضر نیستند از مردان خانواده بخواهند که آن اقلام را برایشان تهیه کند.
همۀ اینها دست به دست هم میدهند تا زنان از سلامتی کمتری برخودار باشند. زنان بیشتر از مردان به انواع مریضیهای میکروبی و عفونت مواجه میشوند. آنها نیاز به مراقبت بیشتر دارند بهخصوص در زمانهایی مثل مریضی ماهوار یا زمانی که فرزندی به دنیا میآوردند. اما عدم دسترسی به مراکز بهداشتی و همچنین نداشتن سواد بهداشت چه خود زنان و چه خانوادههایشان باعث میشود که جامعه هم دست به تعصب داده و زنان را به سوی مریضی و حتی مرگ سوق دهد.
باور به خرافات هم مسألۀ دیگری است که سر راه سلامت زنان قرار دارد. باور به خرافات بیشتر از مردان در بین زنان رایج است و عدم آگاهی باعث میشود که زنان با جان خود و عزیزانشان بازی کنند. به طور مثال بسیاری از مردم بهخصوص زنان به این باورند که طفل باید در محیطی به دنیا بیاید و تاچهل روز نگهداری شود که شخص بیگانهای در آن رفتوآمد نداشته باشد و به همین دلیل ساده بسیاری از زنان و اطفال در وقت زایمان جان خود را از دست میدهند. چون با همین باور زنان حاضر نمیشود که به مراکز بهداشتی و شفاخانه مراجعه کند و طفل خود را در خانه و توسط یکی از زنان سالخورده جامعه به نام دایه به دنیا میآورند.
بسیاری از زنان و اطفال را بعد از مریضشدن به داکتر نمیبرند و اولین گزینه این نیست که آنها را به داکتر یا شفاخانه ببرند، بلکه گزینۀ اول دعاخوان، ملا و بخشی یا هر نام دیگری که دارند میبرند و در بسیاری موارد گزینۀ آخر و ناچاری شفاخانه و داکتر است. و این امر باعث میشود که بسیاری از زنان و کودکان از بین بروند و آمار مرگ و میر زنان و اطفال در زمان ولادت و بعد از آن بالا باشد.
گرچه کارهای کوچکی در طول این چندسال انجام شده است اما هیچگاه کافی نبوده است. هنوز مناطق بسیاری از روستاها هستند که از ابتداییترین وسایل و معلومات محروم هستند، و همان طور که گفته شد اول شهر و بعد مراکز ولسوالیها و چند روستای اطراف ولسوالی از این مسائل تا حدی آگاه میشوند و روستاهای دوردست همچنان به همان دیدگاه سابق زندگی میکنند و میتوان دید که جان زنان اهمیت چندانی ندارد و زندگی آنان به مویی بند است. گرچند میتوان گفت که جان انسان کلاً در این کشور بهایی ندارد.
پس میتوان گفت که این همه به اصطلاح کش و فشی که برای روز زن و روز مادر در شهرها و به همت پروژهها وجود دارد در روستاها خبری از آن نیست و زندگی زنان به همان روال قرنها ادامه دارد. هرچند زنان روستایی یکی از گوشههای مهم اقتصاد نهچندان خوب این کشور را میچرخاند اما امکانات برای آنان همیشه کم و کمتر بوده است. شاید گفته شود که در این روستاها مردان هم از امکانات کمی برای زندگی برخوردارند. بله این درست است که مردان نیز در این مناطق دوردست به سختی زندگی میگذرانند اما مسأله این است که مردان نسبت به زنان آزادی عمل بیشتری دارند، امکانات اقتصادی به دست مرد است، و مردان نسبت به زنان کمتر در معرض خطر امراض قرار دارند و ... اینها دلایلی است که زنان را بیشتر در معرض خطر مرگومیر قرار میدهد و زندگی زنان در واقع بسته به زندگی نوزادان و جنین نیز هست.
آمار مرگومیر زنان در زمان حاملگی، زایمان و بعد از زایمان بسیار بالا است و بسیاری از زنان در زمان ولادت جان خود را از دست میدهند و بسیاری از کودکان در دوسال اول زندگی جان خود را از دست میدهند .و این زمانی است که کودک وابسته به مادر و شیر مادر است و بیماری مادر و عدم آگاهی مادر، مرگ مادر و طفل را در پی خواهد داشت.
این شعار نیست و واقعیتی است که در افغانستان کمتر به آن توجه شده است که سلامتی مادر متضمن سلامتی طفل و خانواده است. زنان سالم و آگاه قطعاً خانوادههای سالمی خواهند داشت و سلامت خانواده سلامت جامعه است. 

دیدگاه شما