صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افزایش حملات تروریستی؛ نشانه قدرت دشمن یا ضعف ارگان های امنیتی؟

-

افزایش حملات تروریستی؛ نشانه قدرت دشمن یا ضعف ارگان های امنیتی؟

اصولا فلسفه سیاسی به دنبال پیدایش تحلیل، بررسی عوامل و ریشه های خشونت ها و حملات تروریستی مرگبار بر نظامیان و افراد ملکی در جوامع انسانی می باشد. و تاریخ جوامع بشری پراست از این قبیل خشونت ها و حوادث ها و به خصوص در افغانستان که این یک پدیده جدید و نوظهور نیست. در جامعه ای که حکومت مرکزی از قدرت و اقتدار لازم برخوردار نباشد، شاهد بیشتر شدن خشونت و آسیب پذیرهای جدی و اجتناب ناپذیر در افغانستان خواهیم بود. ربط و نسبت دادن حملات مرگبار، در مساجد و پادگانهای نظامی و افراد ملکی که در هفته های اخیر از شدت بیشتری برخوردار است، مستقیما معلول راهبرد نظامی و استراتژی جدید آمریکا در افغانستان نیست. برخلاف تحلیل گران سیاسی که بر این نکته تاکید دارند. اگر مسئله بحران های سیاسی و اجتماعی در افغانستان به صورت دقیق و عمیق واکاوی و به قضایا و حوادث تلخ و ناگوار که هر روز در گوشه و کنار افغانستان در حال اتفاق افتادن است، با نگاهی عقلانی، منطقی، تحلیلی و آسیب شناسانه نگریسته نشود، علل و عوامل بیشتر و فراتر از این قبیل مسائل دامن گیر حکومت، ملت و مردم افغانستان می باشد. افغانستان امروز آنچه که از آن رنج می برد و آسیب پذیریش هر روز بیشتر از گذشته می باشد، بیشتر نبود و فقدان اراده سیاسی جمعی زمام-دارن حکومت و مردم افغانستان است. چرا که مصداق بارز و عینی که می تواند بر حملات و جنایات در افغانستان کمک بیشتر کند غفلت از آرمان های اصلی حکومت و مردم افغانستان می باشد. اگر تاریخ جوامع بشری را با نگاهی تحلیلی،انتقادی و خیرخواهانه گذشته، حال و آینده اش را مورد تحلیل و بررسی و ریشه یابی قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که: حملات تروریستی و خشونت بار و قتل عام مردم بی دفاع و افراد ملکی صرفا و تنها معلول ناتوانی  حکومت مرکزی نیست. زیرا در جوامعی که همه عوامل و زمینه های بروز خشونت هم زمان به صورت عقلانی و منطقی مورد بررسی و ارزیابی قرار نگیرد، و به دنبال راه حل مسالمت آمیز نباشد، اگر نتیجه عکس ندهد باید تعجب کرد. در این جستار تلاش خواهیم کرد، چند نکته مهم که بانی و باعث بروز فلسفه خشونت و قتل عام مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان و نظامیان که حافظ منافع مردم و ملت خود هستند، بیشتر در معرض آسیب پذیری، شکنندگی، کشتار و چه بسا قتل عام قرار می گیرند.
فلسفه تشکیل حکومت ها، حفظ و تامین امنیت، توزیع منابع قدرت، عادلانه ساختن نظام سیاسی و حکومتی در سطوح مختلف و بدنه حکومت می باشند. بنابراین برای اداره یک جامعه سالم و سعادت مند، سه ضلع مهم برای حکومت داری خوب و نظام سیاسی سالم، عاری از خشونت، بی عدالتی، برابری، مساوات، عدم تبعیض و نگاه همدلانه به قضایا و طرح استراتژی بلند مدت برای اداره یک جامعه آرمانی، انسانی، اخلاقی لازم و ضروری می باشد. جامعه و حکومت سه ضلعی عبارتند از: حکومت، مردم و ملت و تعامل سازنده حکومت و مردم در تمام عرصه ها با سطوح متفاوت جامعه می باشند. به عبارت دیگر همکاری و اعتماد حکومت و مردم و تعامل سازنده اگر از گسست عمیق نابسامانی ها و نابه هنجاریها برخوردار باشد، چنین جوامعی هیچگاه به صلح، ثبات، امنیت، حفظ حقوق شهروندی، حفظ کرامت انسانی، ارزشهای اخلاقی، عدالت اجتماعی، رفاه جمعی و آسایش عمومی نخواهد رسید.

تحلیل و بررسی چند نکته برای ایضاح موضوع لازم و ضروری می باشد.
یکم: حکومت؛ مسئله ماهیت دولت:
شاید مهم ترین، اساسی ترین و بنیادی ترین مسئله فلسفه سیاسی مسئله ماهیت دولت باشد. هر تفسیر، قرائت و تحلیل از ماهیت دولت به تبع خود تفسیر در باره غایات و اهداف حکومت، بهترین شکل دولت، ضرورت اطاعت و جز آن به دنبال می آورد. در تعریف دولت می توان گفت که « نهاد اجتماعی دولت، مجموعه روابط کم و بیش، دائمی میان افراد از یک حیث می باشد». 
حکومت که قدرت تنظیم زندگی اجتماعی را در دست دارد. قائم به مجموعه روابطی است که نهاد دولت را تشکیل می دهد. نظریه منشاء تکوین دولت به عنوان نهاد مبتنی بر قرارداد اجتماعی هر چند از نظر علمی و تاریخی قابل دفاع نیست، لیکن مفاهیم خاصی در مورد حقوق و تعهدات حکومت و شهروندان را وقتی می توان به خوبی دریافت که آنها را چنان در نظر بگیریم که گویی مبتنی بر قراردادی بوده اند. بنابرین چنین نظریه ای اساسا فلسفی است. قدرت دولت دشمن آزادی فردی نیست، بلکه مهم ترین وسیله تضمین آن است، بر اساس برداشت مکانیکی، دولت حاصل عمل ارادی انسان است، دولت در حقیقت ماشینی است که ما بر حسب مصلحت خود ایجاد می کنیم و برای رسیدن به اهداف خود آن را اراده می کنیم. به عبارت دیگر دولت حاصل قراردادی است برای تامین نظم و امنیت در جهان، به بهای تعهدات و محدودیتهایی که به ازای تامین این اهداف برای فرد ایجاد میشود.

دوم: مسئله ماهیت انسان که تبعا فردگراست:
جان لاک فیلسوف انگلیسی مبنای اصالت فرد و استقلال وی از جامعه را که به نظر او عضویت فرد در آن ثانوی و اختیاری است. در برخورداری هر فرد از نیروی خرد جستجو کرد. به حکم برخورداری از این نیرو که همان طبیعت است همه انسان ها آزاد، برابر و مستقل اند. اما اگر همگان آزاد و برابرند چگونه قدرت سیاسی به معنی حق وضع قانون پدید می آید؟ تنها راه پیدایش قدرت سیاسی آن است که افراد به اطاعت و تبعیت رضایت دهند. و از آنجا که انسان آزاد و عاقل وضع موجود را به بدتر تبدیل نخواهد کرد، بنابرین، اطاعت از قدرت و قانون در جهت حفظ و تقویت آزادی انسان خواهد بود. وظیفه قدرت حفظ حیات و آزادی فرد است.

سوم: تعامل سازنده حکومت و مردم:
در بحث فلسفه سیاسی نقطه تلاقی و هماهنگی، تعامل سازنده حکومت و مردم برای اداره جامعه از نابسامانی ها، نا به هنجاری ها، خشونت ها، قتل عامها و کشتار مردم بی دفاع در اماکن مقدس مانند مساجد، تکیه خانه ها و همین طور کشتار بی رحمانه نظامیان در قرارگاههای نظامی شان و حملات تروریستی به طرز فجیع آن هر روز در نقاط مختلف کشور رخ میدهند. هر روز بحران جدید خلق می کند، به نظر می رسد، بروز چنین حوادث ناگوار و حملات وحشیانه تروریستی که هر روز جان صدها تا انسان بی گناه را می گیرد، نبود فقدان هماهنگی و تعامل سازنده و عدم اعتماد مردم به دولت و حکومت و بالعکس عدم اعتماد حکومت و دولت به ملت و مردم به ملت خویش می باشند. بنابرین آنچه که در گذشته، امروز و آینده افغانستان یآس آور و ناامید کننده می باشد، فقدان تعامل سازنده، هماهنگی و اعتماد میان دولت و حکومت و مردم افغانستان به وجود نیامده است. در واقع شکاف، گسست، فاصله و عدم تعهد میان مردم و دولت هر روز بیشتر می شود. که این خود به خود باعث بروز حملات وحشیانه تروریستی در نقاط مختلف کشور می شود. و هر روز حوادث جدید را به وجود می آورند.
چهارم: فقدان تعریف معین و مشخص از دشمن:
زمان جلوگیری و پیشگیری از حوادث و فجایع انسانی اثر بخش و مفید خواهد بود، که حکومت و مردم تعریف دقیق و شفاف، واضح، روشن و معین از دشمن خود داشته باشد. آنچه که حکومت افغانستان و به تبع مردم در آن امر عاجز است، گاه سردرگم می مانند. مسئله شناخت دقیق از دشمن و دهشت افکنان وجود ندارند و اگر دارد هم بسیار اندک و ناچیز است. آنچه زمام دارن حکومت وحدت ملی در این روزها به آن بیشترین تاکید را دارند، که دشمن در میدان جنگ یارای مقابله با نیروهایی دفاعی ما را ندارد. لذا برای از پا درآوردن نیروهای دفاعی و امنیتی و مردم از حملات بزدلانه تروریستی استفاده می کند، این ادبیات را باید زمام داران حکومت به هر نحوی که می شود کنار بگذارند. و راهکارهای عملی و موثر برای بهبودی وضع موجود جامعه خویش ارائه دهد که هم نیروهای امنیتی و دفاعی کشور، هم مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان کمتر آسیب ببینند و تعریف خود را از دشمن شفاف تر و دقیق تر نمایند، تا از آسیب های احتمالی آن جلوگیری نمایند.
پنجم: حکومت و تعهدات شرکای بین المللی و سیاسی در قبال حملات تروریستی در افغانستان:
آیا زمان آن فرا نرسیده اند که شرکاء بین المللی و سیاسی افغانستان در امر مبارزه با تروریزم به تعهدات خود، جامه عمل بپوشاند و پای بندی و صداقت خود را در مهار بحران تروریزم و حوادث تلخ و ناگوار که هر روز دامن گیر ملت افغانستان است به منصه ظهور برساند؟ در این زمینه حکومت وحدت ملی باید بسیار به صورت شفاف، واضح و قاطعانه از تمام شرکاء بین المللی و سیاسی خود بخواهند، که به بازیهای سیاسی به نام مبارزه با تروریزم در افغانستان برای همیشه خاتمه و خط بطلان بکشند. چرا که ملت و مردم افغانستان، دیگر پناهگاهی امن برای زیستن ندارند. و باید جهان را متوجه حملات تروریستی و نقض آشکاری حقوق بشری و شهروندی در جامعه افغانستان کنند. بنابراین اگر حکومت و جامعه جهانی فقط در حد محکومیت بسنده کنند، در آینده ای نه چندان دور، کشور افغانستان پناهگاهی امن برای تروریستان و دشمنان مردم افغانستان خواهند بود، بنابراین مردم و ملت افغانستان قربانی های بی شماری را در جامعه تحویل خواهد داد. در نتیجه نه شرکای بین المللی و سیاسی در قبال مهار تروریست در افغانستان و نه حکومت افغانستان پاسخگویی مردم و ملت خود در تآمین صلح و امنیت و ثبات خواهد بود.

دیدگاه شما