صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

غیبت زنان در تشریفات مذهبی؛ نـماد حاشیه‌ای بودن آنـان

-

غیبت زنان در تشریفات مذهبی؛ نـماد حاشیه‌ای بودن آنـان

مقدمه
موضوع غیبت زنان در مناسک، مراسم، تشریفات (Ceremonial ) و آئینها، اجراهای (Performance ) مذهبی، دال، نشانه و علامت حقیقی در حاشیه راندن زنان از «متن» در «حاشیه»ای ساختن آنان و «عدم برابری جنسیتی در برخورداری از امتیازات حقوق بشری» است. برای اینکه موضوع بهخوبی روشن شود، بهتر است تا هریک از واژههای «متن» و «حاشیه» را معنی کنیم:
معنی حاشیه:
حاشیه به معنی حقیقی خود عبارت است از لبه و کنارۀ چیزی و در معنی مجازی خود عبارت است از هر چیزی «غیر اصلی» و اضافی. بهترین و پسندترین مثالی که در مورد حاشیه میتوانم برایتان بگویم، لبۀ «کشت» یا زمین زراعتی است که نصیب گاو و مال است و سهمی در کشت و زراعت ندارد و حقی در برخورداری از حق معنوی «گندمزار» یا زمین زراعتی ندارد؛ نهایت امر تزئینی است. کشاورز به حاشیه نه بهایی قائل است و نه حتی به آن «کشت» میگویند.
معنی متن:
متن (Center/ Base ) عبارت است از بخش اصلی یک موضوع که زمینۀ اصلی چیزی را خواه این «چیز» هر موضوعی باشد، تشکیل میدهد. مثالی که برای روشن شدن معنی متن میتوانم بگویم، این است: شما یک قطعه زمین زراعتی مثلاً یک قطعه زمین گندمزار را در نظر بگیرید. دهقان تا میتواند روی گندمزار سرمایهگذاری میکند. آب میدهد. از آفات نگهداری میکند. توجه دارد؛ زیرا گندمزار بخش اصلی یک مفهوم (Concept ) را تشکیل میدهد. دهقان برای حفاظت از مزرعۀ گندم «قَرَتقو» در بین کشت نصب میکند تا پرندهها خوشهها را نچینند. پرچین درست میکنند تا آب در تمام ارگانیسم گندمزار برسد. حتی برای آبیاری جنگ و کشت خون راه میاندازند تا زمین بیآب نشود.
غیبت زنان در تشریفات مذهبی؛ نماد حاشیه بودن آنان
تو بهخوبی بعد از درک معنی و مفهوم حقیقی و مجازی مفاهیم «حاشیه» و «متن» متوجه خواهی شد که حاشیه و متن چه تفاوتهایی دارد. همچنین بهخوبی نیت و اهداف دهقان را دربارۀ گندمزار و حاشیه و یا لبۀ «کشت» نیز به نیکی دریافتید. حالا بعد از فهم این مثال، برای شما روشن خواهد بود که «زن» در سیستم آئینی و تفکر مذهبی مردم افغانستان (بهعنوان یک مرجع جزئی مطالعه) موضوع حاشیهای، لبه، کناره، تزئینی و بیرون از دایرۀ مرکز (Base/ Center ) است؛ به عبارت دیگر تشریفات و آئینهای مذهبی مردم افغانستان مذکر است. جامعۀ افغانستانی را به دو طبقه کاملاً مجزا تقسیم کرده است: حاشیه و متن.
حاشیهای بودن زنان در ادبیات آئینی و پرفورمنسهای دینی و اجراهای مناسکی مردم افغانستان (بهعنوان یک سوژۀ مورد مطالعه) نشان میدهد که زنان جامعۀ غایب و یا نهایت حاشیهای در جامعۀ افغانستان است. این را تو میتوانی از روی تمام آئینهای مذهبی و دینی، مناسک، مراسم، تشریفات و سنتهای مذهبی ببینی. فقط معطل این امر است که ذهن خود را فارغ از «جهتگیری» کنی و بدون حب و بغض به «حضور» و «غیبت» زنان در ساختار کلی و جزئی جامعۀ مذکر افغانستانی و همچنین در اجرای نقش زنان مشاهده کنی.
من نگارنده این سطور، امسال در روزهای اجرای آئینهای مذهبی و یا پرفورمنس آئینی مسلمانان بهویژه مسلمانان شیعه دوازدهامامی دقت کردم به درک سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رسیدم که همانا «مذکر بودن» آئینها و چیدمان سنت آئینی و دکورایشن صحنۀ آرایش پرفورمنس مذهبی و دینی است.
این مسئله در ذهنم شکل گرفت که به عنوان مثال آئینهای مذهبی، مناسک دینی مسلمانان بهعنوان نماد، نمایانگر غیبت زنان در عرصههای گوناگون و سطوح مختلف زندگی است. بهطور مثال، در هیچ آئین مذهبی یا اجرای مراسم و تشریفات مذهبی مثلا سوگواری محرم یا عاشورا فعالیت برابر مردان و زنان را در اجرا و پرفورمنس مذهبی مشاهده نمیکنید.
با توجه به «مذکر بودن» تشریفات و آئینهای مذهبی و دینی مردم مسلمان افغانستان، به این درک رسیدم که یک بخش جامعه در سرزمینهای اسلامی غایب است. سرراستترین و دقیقترین نتیجهای که از غیبت زنان در تشریفات مذهبی مردم به دست میآید، تفکر حاشیهای بودن زن در جامعه است. هرگاه «زن» به امر حاشیهای، تزئینی و کناره در ذهن تثبیت شد، چه به دست میآید؟ مسلماً «عدم برابری» در برخورداری از مزایا و امتیازات حقوق بشری شکل میگیرد؛ آن چیزی که در جامعۀ افغانستان بهعنوان سوژۀ مطالعه میبینیم.
به بیان دیگر خوانش حضور زن در تشریفات مذهبی مسلمانهاست که نتیجۀ بسیار عینی آن غیبت زن در سطوح مختلف زندگی در تفکر مردم مذهبی و مسلمان افغانستان است. این غیبت، تمام وجوه و جوانب نقش، حضور و حقوق زنان را در حیات سیاسی، اقتصادی و... را شامل میشود.
تشریفات و پرفورمنس مذهبی مردم مسلمان افغانستان دارای چند شأن و موقعیت آموزشی است:
اولاً هر اجرا یا پرفورمنس مذهبی و دینی توسط ارجاعات مذهبی و دینی انجام میشود؛ بنابراین به تعبیری اجرا و پرفورمنسها «حجیت« دارد، یعنی قطعی است و مورد تأیید مرجعهای مذهبی و دینی.
دوم هر پرفورمنس و اجرای مذهبی و دینی یک «نهاد آموزشی» است که یکی از مراحل یادگیری و فرهنگسازی است؛ بنابراین وقتی تمام اجراهای مراسم و مناسب و یا پرفورمنسهای مذهبی مذکر و مردانه باشد، این «حالت و وضعیت مذکر/ مردانه» آرامآرام به «قاعده» و «اصول» تبدیل میشود که در نهایت به «سنت حسنه» این سیستمهای فکری منجر میگرددد. سنتی که تغییرش به معنی بیرون شدن از قاعده و اصول است که این، برابر با ساز مخالفت با روند تفکر مذهبی و دینی است که در تفکر اینچنینی هیچ «تالارینس» و مدارا را برنمیتابد؛ زیرا این طرز تفکر از دو چیز تشکیل شده است: «باید» و «نباید»، تمام. باید یعنی بهطور قطع برابر با طرز تفکر باشد و «نباید» یعنی خروج از طرز تفکر که در نهایت کار به جای خراب میکشد.
شما نیز هرگاه بیطرفانه و عاری از حب و بغض داوری کنید، غیبت زنان در تشریفات مذهبی مانند سوگواریها، آئینهای مذهبی، مراسم مذهبی و دینی، ساختارهای تشریفاتی عدلی و قضایی در حاشیه راندن بخشی از ظرفیتهای بشری است که همانا بخش ظرفیتهای بشری زنان است.
برای نقش برابر زنان در آئینها و پرفورمنسهای مذهبی و دینی مردم افغانستان و «حق برابر» از امتیازات و از بین رفتن «کاستهای اجتماعی» بهتر است نقش فرد جامعه را به تختۀ شطرنج مقایسه کنیم:
سطوح زندگی انسانها شبیه به تخته یا صفحۀ شطرنج است. در تختۀ شطرنج تمام مهرههای چون پادشاه، وزیر، رخ یا قلعه، فیل، اسب و سربازان مهرههایی هستند که در شطرنجبازی میکنند یا به بیان دیگر هریک از آنها در مبارزه و یا رقابت نقش بازی میکنند. در تختۀ شطرنج یا بازی شطرنج، هیچ مهرهای حاشیهای، سایه، تزئینی و بیرون از قاعدۀ «بازی» نیست؛ یعنی صفحۀ زندگی انسانها شبیه به بازی شطرنج است. شما تصور کنید که مهرههایی باشند در حاشیه صفحۀ شطرنج که فقط حاشیهنشین باشند و هیچ نقشی در بازی نداشته باشند، دقیقاً زنان در جامعۀ اسلامی افغانستان، همان مهرههای حاشیهای است شبیه به کنارۀ یک قطعه زمین «گندم زار» که دهقان توجهی به اهمیت و نقش آن ندارد. البته نه اینکه کنارۀ «کشتزار» اهمیت ذاتی ندارد، بلکه دهقان قاعده «کشت» را اینگونه طراحی و دیزاین کرده است که «کناره» یا حاشیۀ کشتزار قطعه زمین بی نقش در گندمزار باشد.
وقتی از نظر تحلیل وضعیت امور اجرا و پرفورمنس مذهبی و دینی بخشی از مردم افغانستان (مسلمانان افغانستانی بهعنوان سوژۀ موردمطالعه) مذکر است که نتیجۀ آن به حاشیه راندن «زن» است، هرگاه بخواهیم زنان افغانستانی را در «متن» بیاوریم و از عدالت و برابری سهم و سزای برابر و نقش برابر با مردهای جامعه برخوردار شوند، ناگزیریم که «تغییر در سبک اجراهای مذهبی و دینی» بیاوریم. تغییری که اجراها و پرفورمنسهای مذهبی و دینی از حالت مذکر بیرون شود؛ طوری که در اجراها و پرفورمنسها زن و مرد نقش یکسان بازی کنند. این وقت عدالت جنسیتی و «حقوق برابر» در افغانستان محقق خواهد شد و جامعه از حالت «مذکر» بیرون خواهد گردید وگرنه خیر؛ چونکه اموری چون اجراها و پرفورمنسها زمینۀ «یادگیری» و «جامعه پذیری» و «فرهنگسازی» است برای نقش و حق برابر تمام افراد جامعۀ افغانستان.

دیدگاه شما