صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پـاکستان؛ نه دوست، نه دشمن! (پاکستان و امریکا در جنگ افغانستان) قسمت چهارم ( نهایی)

-

پـاکستان؛  نه دوست، نه دشمن! (پاکستان و امریکا در جنگ افغانستان) قسمت چهارم ( نهایی)

بهره برداری پاکستان از گروه های تروریستی در افغانستان
1) مجاهدین به مثابۀ یک ابزار مفید (در قسمت قبلی مورد بررسی قرار گرفت)
2) طالب خوب و طالب بد؛
حوادث 11 سپتامبر سال 2001 پاکستان را وادار ساخت که استراتیژی خود را در ارتباط به استفاده از گروه های مسلح، چه در جهت منافع دفاعی و چه در جهت منافع استراتیژیک خود، در منطقه بازبینی کند. به گفتۀ یک افسر بلند پایه نظامی، پاکستان بعد از یازده سپتامبر گروه های مسلح را به سه دسته تقسیم کرد:
دستۀ اول آن عده از افراد مسلح بودند که هم به پاکستان و هم به ایالات متحده امریکا تهدید بودند. گروه القاعده در این دسته قرار می گیرد. دستۀ دوم، گروه هایی بودند؛ مانند تحریک طالبان پاکستان که فقط برای پاکستان تهدید بودند، نه امریکا. دستۀ سوم گروه های بودندکه برای ایالات متحده و یا هند تهدید بودند؛ اما تهدید مستقیم برای پاکستان به حساب نمی آمدند. طالبان افغان، شبکه حقانی و لشکر طبیه در این دسته قرار می گرفتند.
امریکا و پاکستان در مورد چگونگی مبارزه علیه دستۀ اول و دوم از گروه های مسلح توافق نظر داشتند. پاکستان امریکا را در نابودی القاعده حمایت کرد و همین طور امریکا پاکستان را در نابودی تحریک طالبان پاکستان، کمک کرد. اما در مورد مبارزه با دستۀ سوم ازگروه های مسلح، توافق نظر لازم بین دو کشور وجود نداشت. از دید پاکستان این گروه ها تهدیدی علیه آن کشور نبودند؛ بنابراین پاکستان نمی خواست کاری کند که آن ها تبدیل به یک تهدید علیه این کشور شوند. یک افسر ارشد نظامی پاکستان در صحبت با نویسنده گفت: « اقدام علیه گروه هایی که تهدیدی را متوجه پاکستان نمی ساخت، به نفع پاکستان نبود؛ زیرا در صورت اقدام علیه آن ها امکان تبدیل شدن آنان به یک تهدید علیه این کشور وجود داشت.»
بر مبنای گفته های یک جنرال سابق پاکستان، در حقیقت امریکا دو جنگ را به پیش می بُرد: یکی جنگ علیه تروریزم که شامل القاعده می شد و پاکستان کاملاً به حمایت از امریکا در این راستا متعهد بود؛ و دیگری جنگ علیه طالبان بود که از نظر پاکستان یک جنگ نادرست علیه «فرزندان وطن» بود که می شد از طریق یک سازش و توافق سیاسی از آن خودداری کرد.
به نظر جنرال احسان الحق، رئیس سابق سازمان استخبارات پاکستان «در پیوستن به جبهۀ جنگ علیه تروریزم هیچگونه بی میلییی در پاکستان وجود نداشت؛ بلکه در مورد استراتیژی و روش رسیدن به اهداف امریکا بی میلی وجود داشت.» پاکستان می خواست که امریکا میان طالبان بد و خوب- طالبانی که می خواست به یک توافق برای صلح دست یابند و طالبانی که خواهان ادامه جنگ بودند- فرق قائل شود.
در طول سال های جنگ علیه تروریزم و طالبان، پاکستان اقداماتی را انجام داد تا مطمئن شود که سران طالبان از تعرض امریکا مصون می مانند. جنرال احسان الحق به این نظر بود که اتخاذ این استراتیژی لازم بود تا اطمینان حاصل گردد که یک پایان منطقی برای جنگ وجود دارد و افغانستان که در همان زمان هم در نابسامانی به سر می برد، در نبود یک رهبری داخلی وارد یک نابسامانی عمیق تر و گستردهتر نمی شود. نظامیان پاکستان به این باور بودند که بعد از ختم عملیات نظامی اولیه، افغانستان صاحب یک دولت جدید خواهد شد و بازسازی آن نیز آغاز خواهد گردید که ممکن است رهبری طالبان در این راستا مفید واقع شوند. علاوه براین، نفع طبیعی دیگری نیز برای پاکستان در حفظ گروه  طالبان که این کشور برای یک دهه آنان را آموزش داده و تغذیه کرده بود، وجود داشت. طالبان حاصل سرمایه گذاری پاکستان بودند و این کشور خواهان حفاظت از این سرمایهگذاری بود.
تغییر واقعی در دیدگاه و رفتار پاکستان در مقابل امریکا زمانی رخ داد که این کشور به عراق حمله کرد. در آن زمان بود که پاکستان تعهد امریکا به افغانستان را مورد ارزیابی مجدد قرار داد. از سال 2003 الی 2008 که امریکا در عراق مشغول گردید، افغانستان دوباره توسط یورش و حملات انتحاری شورشیان با ویرانی و تخریب مواجه شد. با کم رنگ شدن مشروعیت حضور امریکا در افغانستان، طالبان توانستند که قوت دوباره گرفته و کنترول را دوباره به دست گیرند.
بی میلی پاکستان در قرار گرفتن در مقابل طالبان و سایر گروه های مسلح در افغانستان، حمایت از این کشور را در واشنگتن ضعیف ساخت. همچنین، این بی میلی عواقب امنیتی هم برای پاکستان در پی داشت. افزایش عملیات تروریستی و خشونت فرقه ای-مذهبی در پاکستان در نتیجۀ گسترش ایدئولوژی سختگیرانۀ اسلامی و سیاسی طالبان در این کشور باعث تولد و رشد گروه های مسلح جدید به شمول تحریک طالبان پاکستان، سپاه صحابه پاکستان و لشکر جنگوی گردید. مرحله یا فاز سوم و فعلی رویکرد پاکستان علیه گروه های مسلح و تروریستی نتیجۀ همین تحولات است.
3) تلاش برای حفظ نقش و جایگاه در مسایل افغانستان
در بحث های که با مسوولین نهادهای امنیتی پاکستان داشتم، این احساس در میان آنان بسیار پر رنگ بود که امریکا ظرفیت یا اعتبار رسیدن به یک توافق و سازش طولانی مدت و پایدار را برای ختم جنگ افغانستان ندارد. به نظر پاکستان اگر طرفی برای این کار وجود داشته باشد، آن کشور چین است که می تواند نقش عمدهای در روند صلح در افغانستان داشته باشد و پاکستان هم در همکاری با این کشور خود را ذی نفع و راحت احساس میکند.
چین اخیراً شاهد ظهور تروریسم در ایالت سینکیانگ آن کشور بوده که عمدۀ جمعیت آن مسلمانان هستند و با افغانستان مرز مشترک دارد. این وضعیت سبب شده که این کشور نفع مستیقم در پروسۀ صلح در افغانستان داشته باشد. افزون بر این، چین عضو گروه چهارجانبه ای است که بالای پروسه صلح افغانستان کار می کند و با طالبان مذاکرات مستقیم داشته است. همچنین، تصمیم چین برای گسترش برنامه «یک کمر بند-یک جاده» به داخل افغانستان به این معناست که هم افغانستان و هم پاکستان به این کشور به عنوان عامل ایجاد ثبات در منطقه نگاه می کنند.
بنابراین هیچ نشانه ای دال بر تمایل پاکستان برای معامله و توافق با امریکا در مورد شبکه حقانی دیده نمی شود. در گذشته، پاکستان از شبکه حقانی به این گمان حمایت می کرد که امریکا منطقه را به حال خودش رها خواهد کرد. اکنون، نهادهای نظامی و استخباراتی پاکستان به شبکه حقانی به عنوان تنها اهرم فشار خود در افغانستان می بینند- بویژه در زمانی که ایالات متحده به نظر پاکستان از پس تعهداتش بر نمیآید. شبکه حقانی، بزرگترین و خطرناک ترین گروه شورشی مخالف نیروهای ناتو در افغانستان است. این شبکه که جلال الدین حقانی آن را بنیانگذاری کرده، نقش فعال در شکست اتحاد شوروی در افغانستان بازی کرد. رهبران و اعضای این شبکه آموزش های اولیه خود را در دارالعلوم حقانیه سپری کردند و با نهادهای امنیتی پاکستان روابط صمیمانه داشتند. از دید پاکستان، فشار مستمر امریکا بر شبکه حقانی وسیلهای است برای بیرون راندن پاکستان از پروسه صلح در افغانستان. به هر صورت، احتمال نمیرود که این فشارها پاکستان را وادار به تغییر رویه کند؛ زیرا از نظر آنها چنین تغییری خلاف منافع ملی کشور شان است.
دیدگاه حاکم بر نهادهای امنیتی پاکستان این است که تقریباً همۀ بازیگران دخیل در افغانستان گروه های مسلح نیابتی خود را دارند. بنابراین، سوال این است که چرا پاکستان باید از ابزارها و اهرم-های فشار که سالها در اختیارش بوده، دست بردارد؟ علاوه بر آن، با پر رنگ تر شدن روز افزون حضور چین در منطقه، این باور به وجود آمده که پاکستان دیگر مانند گذشته به امریکا نیازمند نیست. این بدان معنا نیست که پاکستان خواستار روابط کاری خوب با امریکا یا تداوم انتقال تکنالوژی نظامی به این کشور نیست؛ بلکه بدان معناست که این کشور دیگر مانند گذشته به خواسته های امریکا تمکین نمی کند.
شاید هدف امریکا و پاکستان در پایان دادن به جنگ افغانستان و آوردن صلح یکی باشد، اما دیدگاههایشان در مورد ماهیت این صلح قطعاً تفاوت دارد. به هر روی، آنچه که سیاستگذاران امریکایی بطور روز افزون با آن مواجه خواهند شد، وضعیتی است که در آن امریکا نه از اهرم فشار برخوردار است و نه از اعتبار کافی برای اعمال نفوذ بر پالیسی های امنیت ملی پاکستان.
نتیجه گیری: آیا پاکستان دوست است یا دشمن؟
پاکستان هرگز به طور کامل نه دوست ایالات متحده بوده و نه دشمن آن. تقریباً همانند ایالات متحده، همیشه به دنبال تامین منافع ملی خود بوده است. این منافع گاهی موافق با منافع امریکا بوده و گاهی مخالف آن. آنچه که در حال دگرگونی است، چگونگی بیشتر شدن روزافزون ناراحتی و عصبانیت نظامیان پاکستان در مورد نقش امریکا در افغانستان است. این گمان که پاکستان بیشتر از این از موقف امریکا در افغانستان فاصله خواهد گرفت و شاید از رابطۀ رو به رشد خود با چین به عنوان اهرم فشار استفاده کند، به طور روزافزون تقویت میشود. این بدان معنا نیست که پاکستان فعالانه در پی سبوتاژ کردن منافع امریکا در افغانستان خواهد بود. اما این احتمال هم وجود ندارد که پاکستان امریکاییها را در جنگی که به ضرر این کشور تمام میشود، حمایت کند.

دیدگاه شما