صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

هويت هاي چهل تکه را چطور ميتوان به هم گره زد!

-

هويت هاي چهل تکه را چطور ميتوان به هم گره زد!

واقعاً هویتهای چهلتکه را چطور میتوان گره زد به هم؟ طرح این پرسش شاید هیچ جایی برای طرح نداشته باشد و شاید هم یک کورسوی باریک موجود باشد تا جایی برای طرح این مسائل باز باشد. شرایط فعلی افغانستان مصداق هویتهای چهلتکهای است که هویتها درگیر علیه همدیگر هستند.
پرسپکتیو نخست:
تصورش مجالی برای ذهن تو خواهد داد تا به موضوع «هویتهای چهلتکه» کمی بیندیشی. مثلاً تو وارد فروشگاه قالي در میشوی. در فروشگاه قالیهایی با طرحها و رنگهای مختلف پر است. تو میگویی: «من میخواهم که يك قالی بخرم. فروشنده به قالیای اشاره میکند و میگوید: «اين قالي، ببین! این قالیای است با طرحها و رنگهای بسيار زيبا ...»
پرسپکتیو دوم:
در نمای بعدی تو وارد فروشگاه لیلامی فروشي قالی میشوی. فروشگاه از قالیهایی پر است که ریشهریشه شدهاند و نخهایی با رنگهای از هم متلاشی شدهاند. تو به فروشنده میگوید: «من یک قالی خوشرنگ، خوش بافت، خوشطرح میخواهم بخرم. لطفاً راهنمایی کن!» به نظرت فروشنده در پاسخ تو چه خواهد گفت؟ مسلماً اگر نخندد و اگر تو را مسخره نکند، پاسخش این خواهد بود: «این نخهای از هم متلاشی نه خانه تو را فرش خواهد توانست و نه به زیبایی و چیدمان خانه تو به درد میخورد.»
درگیری ذهنی
حالا تو این دو پرسپکتیو را کنار هم قرار بده و ذهن خود را درگیر کن ببین که چه نتیجهای از این دو پرسپکتیو میگیری؟ مسلماً نتیجۀ درگیری ذهنی تو این است که قالی، زمانی قالی است که رنگها، طرحها، نخها و کلیت ساختار قالی در وضعیت انسجام و هماهنگی و هارمونی را شکل بدهد نه اینکه نخها و طرحهای از هم گسیخته و فرسوده را قالی بگوییم.
پروفایل کلی دو پرسپکتیو
بدیهیترین نتیجهگیری از وضعیت کلی این دو پرسپکتیو، تحلیل وضعیت و حالت افغانستان است؛ بهویژه ریخت و شکل وضعیت اجتماعی افغانستان. اگر بهدرستی فکر کنیم، جامعه افغانستانی مصداق کامل پرسپکتیو دوم است که از هم متلاشیشده است که هیچ، بلکه نخها، رنگها و طرحها بر اثر تهاجم سوسک سیاه از هم متلاشی کرده است و متأسفانه مالک قالی درصدد مدیریت نگهداری از قالی قیمتی نیست.
بهترین تعریفی که برای نظام اجتماعی مندرس افغانستان میتوانیم به کار ببریم «هویتهای چهلتکه» است که هریک از تکهها بر اثر وجود و حضور «سوسکهای سیاه» و «موریانهها» چطور هویت خود را از دست داده است! بهبیاندیگر جامعه کنونی افغانستان مثل همان تکههای از هم متلاشیشدۀ قالی لیلامی است که به درد كتل خر هم نمیخورد. نهایت جامعة افغانستان، يادآور هویتهای چهلتکهای است كه در يك تخته قالي كهنه و مندرس نخها و طرحها و رنگها به شکل نامرتب و ناموزون شکل نامتجانس و متضادي را رقم زده است.
نهایت امر اگر کوتاه بیاییم و جامعه افغانستان را هویتهای نامتجانس و متضادی تصور میتوانیم که شبيه يك تخته فرش ازریختافتادهای است که با دست ناهنرمندانة بافته شده است. به معنی دقیق کلمه، دستان نا هنرمندی در درازای تاریخ این سرزمین بهویژه در وضعیت معاصر، ساختار و بافت جامعه افغانستان را از ریخت و تجانس و هماهنگی انداخته است. شرایطی که جامعه افغانستان در آن قرار دارد، مسلماً محصول «مدیریت بد» و «مدیریت کج مدار» است که تکتک مردم را هم در معرض سوسکهای سیاه و موریانهها قرار داده است.
حال، پرسشی که ذهن تو را درگیر میکند این است که نخها، طرحهای این تخته فرش از هم متلاشیشدهای که يادآور تمثيلي «مال بد، بيخ ريش صاحبش»را چه کسی به هم گره خواهد زد؟ مسلماً هر کسی این هویتهای هزار تکه اجتماعی را گره بزند و به وضعیتی برساند که قالی خوشرنگ، خوش بافت، خوشطرح را تداعی کند نامش در تاریک تاریخ این سرزمین ماندگار خواهد شد.
بدیهی است که در دیگر سرزمینها افراد بزرگی دست به سازماندهی هویتهای هزار تکه و یا هویتهای چهلتکه زدهاند و از نخها و طرحهای از هم متلاشیشده، شکل درست و مطلوب قالی را سازمان داده است. این پرسش که چه کسی از کدام سمتوسوی این سرزمین ظهور خواهد کرد تا اين هزار تكه را به يك تختة واحد و منسجمي تبديل كند و از آن هویتهای متفرق و نامتجانس، هويت منسجم و موزون با طرحها و رنگهای متجانس بسازد و اين، هزار تكه را به يك تختۀ زيباي تماشايي تبديل كند كه بيننده با ديدن آن، لذت ببرد و كيف كند، نه اينكه به ياد جهنم مجسم بيافتد.
آیا واقعاً کسی پیدا خواهد شد تا افغانستان، يادآور جهنم زميني را به آب و سبزه و گياه و طرح و رنگ و آبي و لاجورد تبدیل کند؟ آیا چه کسی هویتهای هزار تكه¬اي را در يك بافت هنرمندانه رقم خواهد زد؟ و اين بافت را در يك تابلوي هنرمندانه در دست روزگار خواهد سپرد تا روزگارهای متوالی نام وی را بر لوح دلها حک کند؟
آیا فردی در این سرزمین جسارت و شهامت این را خواهد داشت تا ذهن خود را به شکل دیگر درگیر کند و تا اين تكة هزار پاره و هزار تكه و هزار بار تكه را با بافت و تركيب و كمپوز هنرمندانه به بازار این سرزمین عرضه کند؟ آیا کسی در این سرزمین با روحية جهنمي برخورد خواهد کرد تا هویتهای متضاد و نامتجانسی که شكل بدتركيبي يافته است به ترکیببندهای هنرمندانه تغییر هویت بدهد؟
هویتهای نامتجانس اجتماعی که بر ضد یکدگر  هستند و هر طرح و هر رنگ در پي تخريب و قرباني و خرابي طرح ديگر است، آیا طراحی در عرصه سیاسی و اجتماعی این سرزمین نخواهد آمد تا طرحهای جهنمي را که با گلها و طرحهای دستان شیطانهای زميني رقم خورده است پالوده بسازد! این پرسش امروز و فردای این سرزمین است، جدی بگیریم.

دیدگاه شما