صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

استراتژي ترامپ و جايگاه متزلزل پاکستان

-

استراتژي ترامپ و جايگاه متزلزل پاکستان

منطق باج وخشونت نه تنها در افغانستان که در نظام بين الملل نيز پذيرفته شده است. ازين روست که پاکستان ـ براي تأسيس طالبان و قتل هزاران انسان در افغانستان ومنطقه ـ نه تنها سرزنش که  تا هنوز باج هاي کلان را صاحب شده است. با آن که حمايت پاکستان از طالبان يک راز آشکار است و پاکستان مانع بزرگي براي صلح در افغانستان بوده است، ولي بازهم پاکستان هميشه در نزد هرم قدرت در آمريکا دست بالا را براي سمت و سو دادن مسايل افغانستان دارا بوده است. اين خود مي رساند که پاکستان با مهارت تمام بحران مي آفريند و آنگاه خود نه به عنوان يک مشکل که به عنوان بخشي از راه حل پذيرفته مي گردد و از جهان امتياز مطلق مي گيرد. پاکستان با همين مهارت  از جنگ افغانستان با شوروي نهايت استفاده را برد. نيروهاي نظامي اش را تجهيز کرد. پروژه ي هسته ي اش را توسعه بخشيد، اقتصادش را بازسازي نمود و تسليحات مدرن آمريکا را دريافت کرد. سرانجام پس از شکست شوروي نيز موفق شد که نگذارد تا در افغانستان يک قدرت ملي شکل بگيرد. لذا از به جان هم انداختن مجاهدين در افغانستان استفاده بهينه کرد. باقي مانده ي مجاهدين عرب وپاکستاني را نيز نگه داشت و ذخيره فرداي خود ساخت. در مدرسه هاي وهابيت شستشوي مغزي شان داد و صد ها نفر آماده انتحار توليد کرد که به مراتب تأثير آن کمتر از قدرت هسته ي پاکستان نيست.
پس از يازده سپتامبر، باز هم پاکستان دوازده سال تمام آمريکا را در غارهاي تورا بورا و بيابان هاي شرق افغانستان سرگردان کرد وبن لادن را در پاکستان پذيراي کرد. دوباره از آمريکا غرامت گرفت و حتي مرده ي بن لادن را هم با آمريکا معامله کرد. بن لادني که خيلي زود تر از آن از پا افتاده بود زيرا بن لادن تمام داراي اش در جيبش بود نه در ذهنش. آنگاه که جيبش تهي شد از پا در افتاد واستخوانش حراج پاکستان شد.
پاکستان پس از افشا شدن حضور و سکونت بن لادن در پاکستان، از طرف جامعه جهاني هرگز ملامت و محاکمه نشد و بازهم  کمک هاي ميلياردي آمريکا را دريافت کرد. اين در حالي بود که مردم افغانستان از آمريکا انتظار داشت که  براي نابودي لانه هاي تروريزم، مبارزه با تروريزم را به خاک  پاکستان بکشاند و پاکستان را به خاطر عدم صداقت اش در مبارزه با تروريزم،  مورد سرزنش قرار بدهد. اما در زمان حکومت اوباما هرگز چنين نشد.
آمريکا نه پاکستان را  نه عملا زير فشار قرار داد  و نه جنگ را به پاکستان کشانيد. شايد يگانه دليل براي اين امر اين بود که حکومت اوباما طبق استراتژي کلان خودش نخواست، سربازان آمريکا را در يک جغرافيايي وسيع، درگير مبارزه با افراط گرايي بسازد. اوباما شايد به همين ديدگاه، سربازان آمريکاي را از عراق بيرون کشيد و لانه هاي تروريستي را در پاکستان مورد هدف قرار نداد.
در آخرين مرحله، حتي مرگ ملا منصور در خاک پاکستان، سياست آمريکا را بر عليه پاکستان به صورت جدي تغيير نداد. اين وضعيت تا حدي پيش رفت که دونالد ترامپ در زمان رياست جمهوري باراک اوباما حضور نظامي آمريکا در افغانستان را اتلاف منابع مالي دانست و خواهان خروج سربازان ايالات متحده از اين کشور شده بود.
ترامپ در سال 2011 در توييتر خود نوشت: «چه زماني به اتلاف پولمان در بازسازي افغانستان پايان مي دهيم؟ اول بايد کشور خودمان را بازسازي کنيم.»
او در يک نوشته مشابهي در سال 2012 از راه سازي و احداث مکتب براي مردم افغانستان انتقاد کرده بود.
سخنان ترامپ در آن زمان و مدتي پس از آن، براي پاکستان به صورت اساسي روحيه مورد نياز را تزريق کرد و براي شهروندان افغانستان يأس و نا اميدي را به همراه آورد.
از آن زمان تا کنون، هم پاکستان و هم افغانستان چشم انتظار استراتژي جديد آمريکا در منطقه جنوب آسيا بود.
تا اينکه استراتژي جديد ترامپ براي افغانستان و پاکستان  از يک پايگاه در نزديکي گورستان نظامي آرلينگتون اعلام شد که محل دفن تعداد 2400 سرباز آمريکايي است که در افغانستان کشته شدهاند. اين مکان براي ارسال اين پيام به افغانستان و مخصوصا پاکستان معنا دار است. اين سربازان آمريکاي براي حفاظت از مردم افغانستان توسط تروريستاني کشته شده اند که توسط پاکستان حمايت شده اند.
آقاي ترامپ، تمام سخن را به يک سخن خلاصه کرد و گفت که آمريکا ديگر نميتواند در قبال حضور گروههايي مانند طالبان در پاکستان ساکت بماند. اين سخن براي مردم افغانستان کاملا حياتي است.
او به صراحت گفت: «پاکستان به سازمانهايي پناه داده که هر روز تلاش ميکنند مردم ما را بکشند. ما به پاکستان ميلياردها دلار پرداخت کردهايم ولي آن ها به تروريست هايي پناه دادهاند که ما با آنها ميجنگيم. اين وضع بايد تغيير کند و اين تغيير فورا انجام خواهد شد. هيچ همکاريي نميتواند در مورد کشوري که به شبه نظاميان و تروريستهايي که نظاميان و مقامات آمريکايي را هدف قرار ميدهند، دوام بياورد. زمان آن فرا رسيده که پاکستان تعهدش به تمدن، نظم و صلح ثابت کند.»
آقاي ترامپ همچنين خواهان نقش آفريني بيشتر هند در کمک به ايجاد امنيت در افغانستان از جمله گسترش همکاريهاي اقتصادي شد. رکس تيلرسن، وزير امور خارجه آمريکا در تماس با نخست وزير پاکستان تصميم آقاي ترامپ را مستقيما تلقين کرده است.
نا گفته پيداست که پيام ترامپ تنها براي پاکستان نيست بلکه براي جامعه بين المللي نيز هست. او به جامعه جهاني پيام داده است که پاکستان نسبت به «تمدن، نظم و صلح» تعهد ندارد. ترامپ در عين حال به شهروندان آمريکا نيز پيام داده است که ديگر از پول ماليات آنان به پاکستان کمک نخواهد شد چه آنکه پاکستان با همين پول، فرزندان آمريکا را در افغانستان از بين مي برد. او به هند نيز پيام داده است که از همين اکنون در منطقه جنوب آسيا، آمريکا نسبت به هند و کمک هاي آن در راستاي استراتژي آمريکا اميدوار است و هند را نسب به پاکستان از اين جهت ترجيح مي دهد که هند بر خلاف پاکستان به تمدن، نظم و صلح تعهد کامل دارد.
با اين همه تأکيد، بازهم اين سؤالات اساسي مطرح است که آيا واقعا پاکستان ديگر اعتماد آمريکا را به دست آورده نخواهد توانست؟ آيا پاکستان ديگر از کمک هاي ميليارد دلاري آمريکا بهره مند نخواهد شد؟ آيا پاکستان از استراتژي افراطيت پروري خود که از زمان ضياء الحق آغاز شده، دست برخواهد داشت؟ آيا چشم انداز پاکستان در قبال افغانستان تغيير خواهد يافت؟ آيا پاکستان خواهد گذاشت که هندوستان در افغانستان به عنوان يک همکار استراتژيک دست باز و توانا داشته باشد؟ آيا همه ي اين موارد با يک سخنراني ترامپ حاصل خواهد شد؟ پاسخ بسيار روشن و کوتاه براي همه اين سؤال ها اينست که پاکستان در بازي با آمريکا و افغانستان، در مدت سي سال گذشته مهارت بسيار کسب کرده است. بنا بر اين، نکوهش اخلاقي هرچند هم که شديد باشد، براي پاکستاني که نسبت به تمدن، نظم و صلح تعهد ندارد، چندان کار ساز نيست. آمريکا بايد گزينه هاي مؤثر ديگر را نيز روي ميز بگذارد.

دیدگاه شما