صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پیامدهای سقوط نواز شریف بر روابط افغانستان و پاکستان

-

پیامدهای سقوط نواز شریف بر روابط افغانستان و پاکستان

نواز شريف نخست وزير پاکستان در 28 جولاي، بر اساس حکم دادگاه عالي پاکستان، سلب صلاحيت و به دنبال آن از قدرت کناره گيري کرد. حزب حاکم آقاي شاهد خاقان عباسي وزير نفت کابينه شريف را به عنوان نخست وزير موقت بر گزيده است. انتظار مي رود «شهباز شريف»، برادر نواز شريف که فعلا وزير اعظم پنجاب است، از طريق انتخابات ميانه دوره اي وارد پارلمان گرديده، جانشين نواز شريف شود. پرسش اين متن اين است که رفتن نواز شريف چه تأثير بر مناسبات به شدت آسيب ديده و متشنج افغانستان و پاکستان مي تواند داشته باشد؟ اين پرسش از آن رو مطرح مي شود  که در تحليل سياست خارجي کشورها، علاوه بر متغيرهاي از قبيل نوع نظام سياسي، منش ملي، سطح توسعه يافتگي، نظام بين الملل و جز آن، شخصيت رهبري در سطح خرد تحليل نيز مورد توجه قرار مي گيرد. در بسياري از کشورها کيفيت رهبري بر مناسبات بيروني دولت ها تأثيرگذاري عمده دارد. البته  ميزان نقش آفريني رهبران، تا حدي زيادي به تيپ شخصيتي خودش، نوع نظام سياسي و جامعه تحت هدايت رهبري آن نيز بستگي دارد؛ به هر ميزان که ساختارها در يک جامعه از استحکام بيشتري برخوردار باشد، نقش نقش رهبران کمرنگتر خواهد بود و به هر ميزان که نظام سياسي نخبه محور، شخصيت گرا و فاقد ساختارهاي قوي باشد، نقش رهبران برجسته تر مي-شود.
پاشنه آشيل به نام مريم
بحث فساد مالي خانواده شريف سال گذشته در پي انتشار اسناد مالي «پاناما» برجسته گرديد.  در اين اسناد که در پاکستان به» پاناما گيت» شهرت يافته است، اسم فرزندان نواز شريف: مريم، حسن و حسين شريف در کنار بسياري از نخبگان سياسي و اقتصادي دنيا درج شده است. مريم شريف در انتخابات 2013 که عمران خان رهبر تحريک انصاف به عنوان قهرمان کريکت پاکستان چالش جدي را براي نواز شريف ايجاد کرده بود، نقش برجسته اي را در جلب حمايت جوانان از پدرش بازي کرد. حال همان مريم به پاشنه آشيل پدر تبديل شده است، نه تنها نواز شريف به استناد دوسيه مالي دخترش برکنار گرديد که آينده ترسيم شده براي مريم شريف، نيز شديدا آسب ديده و در خوش بينانه ترين حالت در هاله اي از ابهام و يأس قرار دارد. انتظار مي رفت مريم شريف، همانند بي نظير بوتو به يک زن سياست مدار موفق و ميراث دار پدرش در صحنه سياست پاکستان تبديل شود. آقاي شريف به عنوان يک تکنوکرات پر نفوذ پنجابي و نماينده و رهبر مسلم ليگ دو بار ديگر نيز از طريق انتخابات سراسري به قدرت رسيده بود که هردو دوره نا تمام ماند. وي اولين بار در انتخابات اکتبر 1990 به عنوان نماينده اتحاد دموکراتيک اسلامي(IDA ) – مرکب از مسلم ليگ و جماعت اسلامي- پيروز انتخابات شد  ولي  دراپريل 1993 توسط  رئيس جمهور غلام اسحاق خان، از مقام نخست وزيري عزل گرديد. در آن زمان دادگاه عالي به نفع نواز شريف حکم صادر کرد و وي پس از يک  ماه و چند روز دو باره قدرت را بدست گرفت، اما به دليل تداوم اختلاف با رئيس جمهور هر دو در جولاي 1993 کناره گيري کردند. دومين بار، نواز شريف  از طريق انتخابات 1997 به نخست وزيري رسيد و در اکتبر 1999 با کودتاي نظامي بدون خون ريزي پرويز مشرف سقوط کرد. انتخابات ماه مي 2013  سومين پيروزي را براي شريف، رقم زد و اين بار دادگاه عالي و دوسيه مالي دخترش او را از قدرت به زير کشيد.

دشواريهاي تحليل سياست خارجي پاکستان
پاکستان به عنوان يک کشور اسلامي کمتر توسعه يافته، خصوصيات و ويژگي هاي دارد که تجزيه و تحليل رويکردهاي سياسي آن در کل و سياست خارجي آن بطور خاص را دشوار مي سازد. در اينجا به صورت گذرا به اين خصوصيات پرداخته مي شود.
1.             نظام سياسي پاکستان يک نظام ايدئولوژيک است، تجزيه و تحليل دولت ايدئولوژيک به سادگي تجزيه و تحليل دولت غير ايدئولوژيک نيست. در پاکستان بر خلاف نظر محمد علي جناح - موسس مسلم ليگ و پدر پاکستان- که طرفدار نظام سکولار بود، دولت اسلامي تأسيس گرديد. يعني کشوري مدرن که قوانين و نهادهاي آن مبتني بر اسلام باشند. در اسلامي سازي دولت در پاکستان چهره هاي چون «محمد اقبال» و «ابو الاعلي مودودي» رهبر «جماعت اسلامي» در کنار، جريانهاي ديني- سياسي از قبيل «جمعيت علماي اسلام» و «جمعيت علماي پاکستان» نقش برجسته داشتند. کندي فرايند تدوين قانون اساسي پاکستان از 1948 تا 1956 حکايت از جدال گفتمان دولت سکولار جناح و گفتمان دولت اسلامي اسلام گرايان دارد که در نهايت گفتمان دوم برتري يافت. در دولت هاي ايدئولوژيک بجاي اين که اساس تحليل دوگانگي سنت – و مدرنيته باشد، دو گانگي آرمان- واقعيت مبناي تحليل است. در اين گفتمان دولت اسلامي به عنوان يک آرمان و حالت ايده آل در نظر گرفته شده است. از آن طرف واقعيت هاي جاري در نظام سياسي در تعارض با آن ايده آل قرار دارد و موجب پويايي منازعه و ضعف دولت مي گردد.
2. از طرف ديگر تحليل گران ممکن است در تله صورت و نماي نظام سياسي در پاکستان گرفتار شوند و بر اساس قا نون اساسي، احزاب سياسي، نظام پارلماني به سبک وست منستر، انتخابات و همه ويژگي هاي قابل رويت يک دموکراسي در حال پيشرفت، به تجزيه و تحليل بپردازند. در حالي که صورت هاي دروني و لايه هاي زيرين موثر بر فعل و انفعالات سياسي واقعيت هاي ديگر است. واقعيت اين است که پاکستان هنوز ميراث دار سيستيم فئودالي و استعماري است. آصف حسين پاکستاني نويسنده کتاب «جهان اسلام از منظرهاي سياسي مختلف» يک ضرب المثل پاکستاني را نقل مي کند که تبيين کننده همين صورت هاي دروني و بيروني نظام سياسي در پاکستان است. بر اساس اين ضرب المثل: «هر فيلي دو مجموعه دندان دارد: يکي براي خوردن و ديگري براي نمايش» بناءً احزب و ساز وکارهاي دموکراتيک از قبيل دادگاه عالي که نخست وزير را سلب صلاحيت کرده است، دندان هاي نمايشي هستند و دندان هاي واقعي خارج از ديد قرار دارند. اين که  قرار است شهباز شريف برادر نواز شريف از طريق انتخابات ميان دوره اي، وارد پارلمان گرديده و بعدا نخست وزير شود، همان دندان هاي فئودالي است.
3. نظام سياسي در پاکستان، نظام نخبه گراست که تعدادي قليلي در آن حکومت مي کنند و اکثريت تحت سلطه قرار دارند. از اين رو مي توان گفت؛ واحد اصلي تحليل در پاکستان نخبگان است و احزاب سياسي ابزار و نهادهايي براي بسط و گسترش قدرت نخبگان به شمار مي روند. به عنوان مثال حزب مردم پاکستان(PPP ) يکي از احزاب قدرت مند، با گرايش سوسياليسم اسلامي است که در طول بيش از چهار دهه گذشته يکي از پايه-هاي قدرت بوده است. اين حزب در کنترول خانواده بوتو است: ذولفقار علي بوتو، بي نظير بوتو و فعلا بلاول زرداري- بوتو رهبري آن را داشته اند. هم چنين مسلم ليگ، قديمي ترين حزب سياسي پاکستان  که در سال 1906 توسط محمد علي جناح، تأسيس گرديد و بيشترين سهم را در قدرت داشته است، از دهه نود به دليل اختلافات پيش آمده بين  نواز شريف و پرويز مشرف به دو شاخه نواز و قائد اعظم تقسيم شده است که شاخه نواز به عنوان  حزب «برادران شريف» شناخته مي شود. آصف حسين نخبگان پاکستان را به سه گروه تقسيم مي کند:  نخبگان سنتي( دوره مغولي)، نخبگان استعماري(  وصل به انگليسي ها) و نخبگان نوپديد( دوره پس از استقلال.)

ريشههاي تاريخي گروههاي نخبه در پاکستان (آصف حسين، 1387،148)


پيوستکي تاريخي

 گروه هاي نخبه     

سنتي

زميندار و مذهبي

استعماري

بروکراتيک و نظامي

نو پديد

 صنعتي و حرفه اي

 
در اين ميان نخبگان بروکراتيک که خانواده شريف از آن جمله است، با نخبگان نظامي، بيشترين نفوذ سياسي را داشته اند. 
4. بي ثباتي سياسي و نظامي گري، از ديگر خصوصيات نظام سياسي پاکستان است که تجزيه و تحليل آن از جمله در عرصه سياست خارجي را دشوار مي سازد. پاکستان در طول هفت دهه حيات سياسي خود، همواره با بي ثباتي سياسي و اعمال نفوذ و حتي اعمال اقتدار نظاميان مواجه بوده است. در اين مدت بيش از 26 نخست وزيري را تجربه کرده است؛ يعني به ازاء هر دو سال و نيم يک نخست وزير، آنهم در صورت که سنوات حمکرانان نظامي را کم نکينم و گرنه خيلي کمتر از اين مي شود.  هيچ نخست وزير ملکي در پاکستان دوره قانوني خود را به تمام نرسانده است. اين در حالي  است که دوره قانوني نسخت وزير در اين کشور پنج ساله است. پاکستان هم چنين سه کودتاي نظامي موفق و چندين کودتاي ناموفق را تجربه کرده است. حکومت هاي نظامي ژنرال ايوب خان(1971-1958)، ژنرال ضياء الحق( 1988-1977) و ژنرال پرويز مشرف( 12008-1999)، محصول کودتاهاي نظامي بودند که کشور را با حکومت نظامي مديريت کردند. نقش نظاميان حتي در دوره که رسما قدرت را در دست نداشته اند، برجسته بوده است. حزب حاکم پاکستان، حکم اخير دادگاه عالي مبني بر سلب صلاحيت نواز شريف را تحت تأثير نفوذ ارتش مي داند.

متغيرهاي ثابت در سياست خارجي پاکستان
هانس جي مورگنتا(1980-1904) از برجسته ترين تئورپردازان روابط بين الملل در کتاب» سياست ميان ملتها»، عناصر قدرت ملي را به دو بخش ثابت و پويا، تقسيم مي-کند. در اين چارچوب جغرافيا، منابع طبيعي، منش ملي و خصوصيات از اين نوع،  عناصر ثابت  قدرت ملي به شمار مي روند در حالي که ميزان توسعه يافتگي، صنعتي بودن، شخصيت و کيفيت رهبري عناصر هستند که در گذر زمان متحول مي شوند. بنابراين به رغم دشواري هاي پيش گفته، متغييرهاي ثابتي را مي توان بر شمرد که بر سياست خارجي منطقه اي پاکستان و مشخصا در مودر افغانستان تأثير گذاراند.
1. پاکستان خود را به عنوان يک قدرت منطقه اي برخوردار از سلاح اتمي و داعيه دار ايدئولوژي اسلامي تعريف کرده است. با توجه به چنين هويت سياسي که پاکستان دارد، همواره در صدد ايفاي رول رهبري کننده همسايگان و کشورهاي کوچک منطقه است.
2. رقابت با هند، يکي از متغيرهاي ثابت در سياست خارجي پاکستان به شمار مي-رود. هر نخبه و جريان سياسي پاکستاني، توقع دارند که نوع و سطح مناسبات افغانستان با هند  حد اقل مخالف منافع ملي و نوع نگاه آنها نباشد.
3. پاکستان با توجه  به وسعت جغرافيايي، جمعيت و سطح توسعه يافتگي، خود را همواره برادر بزرگتر افغانستان مي داند. پاکستان انتظار دارد، افغانستان به عنوان کشور دوست، در آموزش نيروهاي نظامي، راه ترانزيتي کالا، جهت گيري هاي منطقه اي و بين المللي، پاکستان را مرجع و الگوي خود بداند.
4. منازعه ديورند يکي از متغيرهاي ثابت به شمار مي رود که بر روابط دو کشور سايه افکنده است. جهت گيري هاي متضاد دو کشور در قطب بندي هاي دوران جنگ سرد تا حدي زيادي ريشه در همين موضوع داشته است. هرچند پاکستان در اين اواخر اين موضوع را کم اهميت جلوه داده است، اما با توجه به شکافهاي اجتماعي و واگرايي هاي موجود در ايالت هاي بلوچستان و خيبر پختون خواه، نگراني عميق دارند از اينکه افغانستان اين مرز را به رسميت نمي شناسد. 
در نتيجه، بي ثباتي نسبتا دوام دار سياسي به عنوان يکي از پيامدهاي برکناري نواز شريف، براي افغانستان هم نوعي فرصت محسوب مي شود که با چانه زني هاي بيشتر، زمينه اعمال فشار جدي تر بين المللي و بويژه امريکا، بر پاکستان را فراهم کند و هم مي تواند تهديد به حساب بيايد؛ زيرا امکان دارد خلاء قدرت و بي ثباتي سياسي پيش آمده، فرصت بيشتري را براي سياست هاي سلطه جويانه نظاميان فراهم کند. از جانب ديگر به رغم آن که ما پاکستان را يک کشور نخبه گرا مي دانيم، در کوتاه مدت تغيير ملموسي در سطح نخبگان حاکم نخواهد آمد، با توجه با اينکه حزب حاکم «شهباز شريف» را براي تصاحب کرسي نخست وزيري حمايت مي-کنند. از منظر سوم سياست ها، طرز سلوک و تفکرات و جايگاه نواز شريف براي مقامات در کابل شناخته شده بود، حالا يک دوره ديگر از آزمون و خطا و چه بسا سردرگمي در شناسايي مراجع تصميم گيرنده مي تواند، مقامات در کابل را به خود مشغول کند.

دیدگاه شما