صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بی حوصلگی و حماقت دو هدیه ی فیسبوک برای ما

-

بی حوصلگی و حماقت دو هدیه ی فیسبوک برای ما حضور شبکه های اجتماعی در دنیا تحول بزرگی را ایجاد نمود. این تحول دارای چندین بعد و جنبه بود. این شبکه های اجتماعی، هم جنبه ی خوب و ارزشمند وهم جنبه ناروا و بی ارزش و ناخوب در جامعه به جا گذاشته. به طور معمول هر پدیده دارای این دو جنبه است. با پیشرفت جوامع بشری و دست آوردهای فوق العاده ی فناوری(تکنالوژی) روز به روز و گام به گام حضور و بروز شبکه های اجتماعی در سراسر دنیا زیاد شد. در مدت چند سال مردم دنیا شاهد چندین نسخه ی از شبکه های اجتماعی در زندگی شان بوده اند. فیسبوک، امیل(جمیل)، تویتر، تلی گرام، وتس آپ، وایبر، ایمو و ده ها نسخه ی دیگر که در آینده به بازار خواهد آمد. پس از مدتی، فیسبوک و دیگر شبکه اجتماعی وارد جامعه ما هم شد. در میان این شبکه ها، استقبال از شبکه اجتماعی فیسبوک در رده ی نخست قرار گرفت. کاربران این شبکه به مراتب از هر شبکه ی دیگری بیشتر است. از آن روزگار تا حالا همچنان با سرعت تمام کاربران این شبکه بیشتر و بیشتر شده می رود. کاربران این شبکه تا دیروز بیشتر در شهرها بودند و حالا فعال شدن انترنت توسط شبکه های مخابراتی پای این شبکه های اجتماعی را به نقطه نقطه ای افغانستان کشانده است. امروز می توان در دور ترین نقاط شاهد فعالیت تعداد زیادی از کاربران این شبکه بود. اگر بخواهیم ارزش گزاری نماییم این شبکه دارای پیامدهای خوب و بد بوده است. ولی پیامدهای بد آن بیشتر دامن گیر زندگی ما شده است. پیامدهای خوبش درمقایسه با پیامدهای بد آن، بیشتر دست به گریبان ما شده و زندگی ما با آن گره عجین شده است. استفاده به مورد و خوب و نکات مثبت فیسبوک در این نوشته مورد بحث نیست، لذا پیرامون آن سخن نمی گوییم. در این جا نگاهی انداخته می شود به پیامدهای منفی این شبکه اجتماعی بر زندگی ما. جامعه ی ما به لحاظ دانش و توانایی فکری در پایین ترین حد ممکن قرار دارد. بنابر این با آمدن این شبکه های اجتماعی سخت دچار نوسان و دگرگونی شدید شد. رفتارها و مناسبات را بیش از حد با تحول و تغییر روبرو نمود. یکی از این تحولات بزرگ، فراهم نمودن زمینه ی بی حوصلگی برای همه کاربران بود. کاربران فیسبوک با این شبکه سخت از حالت دقت و حوصله مندی به حالت بی حوصلگی و شتابندگی سقوط نمودند. فیسبوک جذبه بی حوصلگی و شتاب را در وجود ما نهادینه ساخت. برآیند این بوحوصلگی خدا حافظی ما با متن های عمیق، اندیشه های کارآمد و کتاب ها است. با حضور فیسبوک کاربران چنان شتابزده و سطحی خوان شدند که دیگر حوصله خواندن متون عمیق و پر محتوا و در عین حال زیاد را ندارند. کتاب و اندک مطالعه ی را که داشتیم، کنار گذاشتیم و به جایش فیسبوک را جاگزین کردیم . حوصله نداریم که برویم در کتاب مطالب عمیق تر را بخوانیم. عادت کرده ایم و جز از رفتار ما شده که شتابنده به طرف فیسبوک برویم و در فیسبوک با متن ها، دیدگاه و نوشته های سخت سطحی و ناپخته روبرو بشویم و با این سطحی خوانی عادت کنیم. این حالت چنان در روح و روان ما تأثیر کرده است که امروز حوصله ی خواندن یک متن یک صفحه یی و دوصفحه یی را نداریم. حوصله نداریم که روزانه نیم ساعت یا کمتر و بیشتر مطالعه کنیم؛ اما بدبختانه از طرف دیگر با فیسبوک چنان خو گرفته ایم و غرق این شبکه شده ایم، که روزها چندین ساعت از فرصت و زمان خود را در این شبکه به سر می بریم. حاضریم هر روز چندین ساعت فیسبوک کارکنیم؛ ولی حاضر نیستیم و عادت نداریم که در روز بیست دقیقه و یا نیم ساعت کتاب مطالعه کنیم. این جا منظور از کتاب خواندن، مطالعه از روی شوق و میل است، نه آن جزوه خوانی های ما. چون ممکن است گاهی از سر اجبار روزانه چند دقیقه ی را درسنامه های دانشگاه یا کتاب های دیگر درسی را بخوانیم؛ اما این خواندن های ما از روزی ناگزیری و اجبار است. هدف از خواندن در این بحث، همان خواندن از روی ذوق و علاقه است. همان طور که با شور و شوق فیسبوک کار می کنیم، چقدر با همین شور و شوق مطالعه ی آزاد می کنیم وکتاب می خوانیم(؟) سطحی خوانی و شتابزدگی ما برای آینده ی ما سخت ناگوار زیان بار است. دوران که انرژی و نیروی فکری ما زیاد است، با فیسبوک می گذرد. از نوشته ها و دیدگاه های سخت سطحی و ناکارآمد، چیزی قابل توجهی برای مان اندوخته نمی توانیم. از اندیشه های عمیق، کتاب های مفید، دیدگاه های ارزشمند و راهگشا که در لایه های کتاب موجود است دور می مانیم. فیسبوک و الگوهای فیسبوکی می شود راهنمای زندگی ما. احساساتی عملکردن و سطحی بودن جز از رفتار ما می گردد. نمی توانیم عمق مسایل را ببنیم و فکر و ذهن ما را پویا بسازیم. خلاصه اینکه در آینده جامعه ی ما سرشار از آدم های سطحی خوان، احساساتی و بی حوصله می شود که همه ی شان نتیجه ی فیسبوک است. کسی سراغ کتاب را نمی گیرد و حماقت اجتماعی و جهل و جمود و ناپختگی همه گیر می شود. پیامد بسیار بد و ناگوار دیگر فیسبوک در خانواده ها و اجتماع ما، بریده شدن پیوندهای عاطفی خانوادگی و ازبین رفتن فضای دلچسب و صمیمانه ی خانواده ها شده است. فیسبوک چنان جان ما را تسخیر کرده است، که در خانواده های ما به جای اینکه دور هم نشسته باهم باشیم و از زندگی لذت ببریم؛ از همدیگر دور می شویم و به فیسبوک می پیوندیم. باوجود که از لحاظ فزیکی در کنار هم هستیم؛ ولی از لحاظ فکری و عاطفی از همدیگر یک دنیا دوریم. برادر و خواهر و پدر و... همه در یک مکان نشسته غرق در فیسبوکیم. بیش از اینکه همدیگر را بفهمیم و به نیازها و خواسته ها و دنیای ذهن همدیگر متوجه باشیم، متوجه فیسبوک و هزاران گپ و گفت فیسبوکیم. آدم های واقعی کنار ما را فراموش کرده ایم و در عوض ذهن و فکر ما را معطوف به دها و صدها آدم مجازی فیسبوک کرده ایم. دنیای واقعی ما، قربانی دنیای مجازی شده است. درد ورنج برادر و خواهر ما را متوجه نمی شویم؛ اما برای درد و رنج ده ها آدم مجازی پشت صحنه ی شبکه اجتماعی اکت و اداهای همدلی در می آوریم. کسانی که در کنار ما اند از تنهایی منفجر می شوند، ما رفته دنیای آدم های مجازی را پر می کنیم. در دانشگاه، در موتر، در صنف، در مهمانی ها و در همه جا، آدم های دوروبر ما را فراموش می کنیم و سر ما به فیسبوک گرم است. خلاصه اینکه قحط سالی عاطفه ها بیداد می کند. ادامه ی این مفتون و مجنون شدن در فیسبوک، پیوندهای عاطفی ما را نابود نموده، در نتیجه منجر به متلاشی شدن خانواده ها می گردد. چون آدم ها نیاز به عاطفه، احساس، همدردی و همدلی دارد. اگر تنها حضور جسم و یا کالبد کافی می بود، آدم می توانست با بوت و جسد بی روح هم زندگی کند؛ اما کافی نیست و دنیای درون آدم را پاسخ نمی گوید. بنابر این استفاده بی مورد از فیسبوک و غرق شدن همیشگی در فیسبوک زندگی ما را به عرصه های خطرناک خواهد برد. نیازهای درون ما و واقعیات زندگی ما ایجاب می کند که شیدا و دیوانه ی فیسبوک نشویم، تمرکز و دقت ما را از دنیای مجازی کمتر نموده، به دنیای واقعی دور و بر ما بیشتر معطوف نماییم. تا بیش از این بی حوصله و در میان جمع تنها نباشیم. مسأله دیگر که پوچ و بی روح شدن رفتارهای ما است و این مسأله نیز کم و بیش از فیسبوک ناشی شده، در مقاله و بحث دیگر مطرح می گردد.

دیدگاه شما