صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

محیط سترون دانشگاه وزمان به هدر رفته ی دانشجویان

-

محیط سترون دانشگاه وزمان به هدر رفته ی دانشجویان

در زندگي بعضي از فرصت ها فقط و فقط براي يک بار به دست مي آيد و تکرار شدني نيست. فرصت هاي طلايي که مي تواند مسير زندگي ما را عوض کند و به سمت و سوي بهتر شدن ما را بکشاند، از دست دادن شان جبران ناپذير است. ما در زندگي فقط براي يک بار کودکي، نوجواني، جواني، ميان سالي و پيري را تجربه مي کنيم و آن هم اگر مرگ مهلت دهد. کودکي دوران ناآگاهي و بي خيالي است، اما هدر دادن فرصت هاي جواني و پس از آن حسرت و اندوه بسيار سنگيني به بار خواهد آورد. به اين دليل که دوباره با هيچ قيمتي دست يافتني نيست. مگر مي شود زمان را به عقب برگرداند و فرصت را دوباره خلق کرد(؟)
از قديم و نديم گفتند:« وقت طلا است». جهت فهم ارزش زمان، براي مردم ديروز اين سخن يک سخن مناسب بوده، چون از اين ملموس تر نمي توانسته ارزش زمان را بيان کند؛ اما اين جمله براي بيان ارزش زمان، براي امروزيان کافي نيست. به دليل اينکه دست يابي به «طلا» امروز امر ساده و در عين حال خيلي هم معمول است. مي شود با پول «طلا» را به دست آورد؛ اما با چه چيزي مي توانيم «زمان از دست رفته » را برگردانيم؟ مگر مي شود با پول زمان را خريد؟ مي توانيم روزهاي برباد رفته عمر و زمان هدر شده ي ما را با قيمتي برگردانيم؟
از آنجا که دانشگاه، درس و دانشجويان دغدغه ي هميشگي ام است، اين جا هم سخن برسر روزها و فرصت هاي برباد شده ي دانشجويان است. روزهاي که هدر رفته و هدر مي رود. روزهاي که جزگذر عمر، فرتوته شدن و فرسوده شدن پيامد ديگري به دنبال ندارد. از آن دردآورتر بي خيالي و عادت کردن ما است با اين زمان هاي که به هدر مي رود. چنان راحت و بي خيال شده ايم که حتا در ذهن ما مسأله نمي شود، که بازمان و فرصت چگونه به سر کنيم.
چهارسال دوره ي دانشگاه و کساني که کارشناسي ارشد (ماستري) مي خوانند شش سال از عمر شان را در دانشگاه سپري مي کنند. شش سال زمان و فرصت زيادي است براي اندوختن دانش، مهارت، تجربه، توانايي و دانايي. در اين مدت  شش سال گذشته از اين که عمر ما مي گذرد، چيزهاي ديگري را نيز از دست مي دهيم. به طور نمونه کساني که در دانشگاه هاي خصوصي مي خوانند مقدار زيادي از پول شان را هم از دست مي دهند. همچنان فرصت هاي بسيار خوب و ارزشمندي که در طول اين زمان چهار يا شش ساله ميسر است نيز از دست مي رود. بنابر اين در مدت چهار يا شش سال بايد آن قدر متوجه و دقيق باشيم که به ميزان چيزهاي که از دست مي دهيم، پاداش هم به دست بياوريم. و اگر نه زندگي شش ساله ي ما يکسره باخت و از دست دادن خواهد بود.
در دانشگاه هاي ما، يکسره باختن و از دست دادن است. دانشجويان به ميزان چيزهاي که از دست مي دهد(زمان، فرصت، پول و..) چيزي به دست نمي آورند جز مدرک تحصيلي. آيا فقط به دست آوردن سند تحصيلي (بدون کسب مهارت و دانش) براي قرباني کردن چهار يا شش سال از عمر گران بهاي ما کافي است؟ چگونه مي توانيم بي هيچ دست آوردي از دانشگاه برگرديم به طرف خانواده و اجتماع که در آن به سر مي بريم؟
محيط دانشگاه هاي ما، وضع و حالي دارد که فقط و فقط بستري براي از بين بردن زمان و فرصت هاي دست نيافتني است. در اين مدت چهار يا شش سال بخش اعظم از وقت ما، در راهروهاي عمومي دانشگاه، در سبزه ها، در رفاقت هاي ناباب، در وقت گذراني هاي هيچ و بي هدف، در دورهم آمدن ولگردي هاي پوچ، کافه رفتن و مدتي مديدي را وراجي کردن، هورا کشيدن، متلک گفتن، نمايش هاي فيشني و لب و دندان رنگ کردن وده ها کارديگر که فقط و فقط زمان ما را به هدر مي دهد، سپري مي شود. در اين ميان چيزي که جايش خالي است، درس و دانش و اندوختن است.
همه دانشجويان مي دانند که محيط دانشگاه هاي ما، محيط علمي نيست، بلکه محيط تفريحي و سرگرمي هاي وقت کش است. دانشگاه کابل که دانشگاه مادر است و بزرگترين پايگاه علمي کشور به حساب مي آيد، نمونه ي خوب از اين محيط تفريحي است تا علمي. همين لحظه به دانشگاه بياييد و سري به کتاب خانه مرکز منبع معلومات افغانستان (ACKU )، به کتاب عمومي دانشگاه در بخش هاي بانک جهاني، اتاق ايران شناسي، کتاب خانه ي لنکن بزنيد، انگاه با چشم خودتان مي بينيد که از ميان اين همه دانشجوي که پشت پايه هاي کمپيوتر نشسته اند، چند فيصد شان فيسبوک شان را باز کرده اند و چند نفر تحقيق مي کنند. مي توان گفت که 95 فيصد اين دانشجويان با فيسبوک مصروف اند. از انترنت و اميتازات کتاب خانه، نه براي تحقيق و پژوهش بلکه براي وقت گذراني و سرگرمي در فيسبوک استفاده مي کنند. سبزه هاي گوشه و کنار دانشگاه کابل را ببينيد که چند فيصد از دانشجويان سرگرم بحث و درس اند و چند فيصد شان به وراجي کردن و حرف و حديث هاي بي ارزش مصروف اند؟ در صنف هاي درسي و ساعت هاي که استاد تشريف ندارند چه مي گذرد؟ چنان جزع  و فزع و هورا کشيدن و داد و فرياد است که آدم نمي داند که در دانشگاه است يا...
از بحث و گفتگو علمي، مناظره و تحقيق و پژوهش، کنفرانس هاي تحقيقي، گردهمايي هاي علمي، نشست هاي علمي، پژوهش هاي کتابخانه ي، فضاي مباحثه درسي، کتاب خواني و... خبري نيست. محيط دانشگاه، محيط نيست که دانشجويان را به سمت اين موارد بکشاند. مشکل اساسي فضاي عقيم و خلق نشده ي دانش در دانشگاه است. در دانشگاه هاي ما هم علم و هم فضاي علمي سترون و عقيم شده است، نه از شور وشوق دانش و دانش اندوزي خبري هست و نه هم از فضاي که دانشجويان را تحريک به کتاب و مطالعه و تحقيق کند.
محيط دانشگاه هاي ما، بيشتر محيط فيشن شو، نمايش استايل، موهاي هزار رنگ و روغن، لباس هاي عجيب و غريب و زانو سوراخ شده، مبايل هاي آخرين مدل، فيسبوک بازي است. ما از تمدن و فناوري جديد فقط همين ها را فراگرفته ايم. به سبک شخصيت سريال هاي ترکي و آمريکايي لباس مي پوشيم و ظاهر آرايي مي کنيم، ولي انديشه ي ما از قرون وسطا هم آن طرف تر است.
باوجود اين وضعيت آيا مي توان به آينده ي سواد، دانش و دانش آموخته گان در افغانستان اميدوار بود؟ آيا مي شود از دانشگاه انتظار باسواد شدن را داشت؟ اگر پاسخ منفي است، پس منتظر چه چيزي نشسته ايم و چشم به کدام روزنه ي نامعلوم دوخته ايم؟ بيدار شويم که کاروان زندگي و علم ا براي هميشه از چشم ما ناپديد خواهد شد.
تا محيط دانشگاه ما، محيط درسي نشود، تا سيستم کهنه و فرسوده و بي ارزش جايش را به سيستم بروز و کارا ندهد، محيط دانشگاه چيزي جز اين بوده نمي تواند. محيط و موقعيت و وضعيت با توجه به روحيه جمعي شکل مي گيرد، درجاي که همه به سمت لباس استايل مي رود، نمي شود که ردپاي دانش را جستجو کرد. راهکار براي بهتر شدن وضعيت دانشگاه هاي ما کيفيت محوري است، به شکل و ساختار و آمار و اعداد اگر دل خوش نکنيم و به برآيند و دست آورد دانشگاه توجه کنيم، وضعيت دانشگاه هاي ما بهتر خواهد شد. در آن صورت است که در بدل از دست دادن زمان چهار يا شش ساله پاداش پس مي گريم و زمان از دست رفته ي ما بي نتيجه نمي ماند و فرصت هاي تکرار نشدني ما هم برباد نمي رود.

دیدگاه شما