صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ماوبازارسرگردان کتاب

-

ماوبازارسرگردان کتاب

خوب است که آغاز کلام را با سخنان خيلي محکم و حکيمانه ي نويسنده ي زبردست معاصر، ماريو بارگاس يوسا محک بزنيم، تا زمينه ي  پذيرش اين نوشته بيشتر فراهم شود. بارگاس يوسا مي گويد: «مطالعه ي کتاب هاي خوب آدم هاي بهتري از ما مي سازد. مابايد فرزندان مان را قانع کنيم که خواندن مسلما لذتي خارق العاده است؛ اما در عين حال بهترين راه براي بهتر شدن. مطالعه راهي است براي آمادگي بيشتر در مواجهه با تمام چالش هاي که در تمام طول عمر ما حضور دارند». در اين کلام، سخن از کتاب هاي خوب در ميان است و بحث ما هم در اين جا نهايتا بر مي گردد به اينکه کتاب هاي ما چقدر با اين ويژگي «خوب بودن» از لحاظ کميت و کيفيت گره خورده است.
ابتدا نظر مي اندازيم به کميت کتاب در افغانستان. وقتي به کتاب فروشي هاي شهر مي رويم و چشم ما به قفسه هاي کتاب مي افتد، اکثر قريب به اتفاق اين کتاب ها خارجي اند؛ به اين معنا که نويسندگان آن ها کساني اند که از افغانستان نيستند. خارجي در اين جا مصداق يا مفهوم متصور جامعه را ندارد که تصوري غربي بودن را به ذهن ما تداعي کند؛ بلکه معناي غير افغانستاني مد نظر است. ممکن است اين نويسندگان با ما همزبان باشند؛ اما از جغرافياي ديگري است. کتاب هاي ترجمه که بخش اعظمي از قفسه هاي کتاب فروشي ها را به خودشان اختصاص داده اند هم تقريبا همه ي شان از بيرون وارد مي شوند؛ بيشتر ترجمه ها از ايران مي آيد؛ يعني برگردان اين کتاب ها هم به دست مترجمان افغانستاني انجام نشده است. در بين اين کتاب ها و ترجمه ها اگر نظر جستجو گرانه داشته باشيم به ميزان خيلي اندکي به کتاب هايي برمي خوريم که در افغانستان و يا توسط نويسندگان افغانستاني نوشته شده است؛ اما همين کتاب ها شمار شان چندان نيست که بشود در دنياي اطلاعات امروز جايگاهي براي شان در نظر گرفت. ميزان کتاب هايي که توسط نويسندگان افغانستاني در خارج و داخل افغانستان خلق شده با توجه به وضعيت آفرينش و خلق کتاب در کشورهاي ديگردنيا، بسيار اندک و ناچيز است. گذشته از اين کم بودن، طرح جلد، صفحه آرايي، ويراستاري و رنگ و رخ اين کتاب هاي که در افغانستان چاپ مي شود نيز تعريفي ندارد. دقت و باريک بيني در ساختار ظاهري اين کتاب ها کمتر صورت مي گيرد. گرچه شماري از انشتارات ها کوشيده اند که به اين نکات توجه کنند و کتاب شسته و رفته تري بيرون دهد؛ اين تلاش ها خوب و پسنديده هست؛ اما به هيچ وجه کافي نيست. بايد اين روند عام و همه گير شود تا از نشر وپخش کتاب هاي بي ارزش، آشفته و پراگنده جلوگيري شود.
در بخش قبل از کميت کتاب در سرزمين ما سخن رفت؛ اما خوب است که به درونمايه يا محتواي کتاب هايي که توسط نويسندگان هموطن خلق مي شوند نيز نگاهي بيندازيم. به راستي گاهي از خود پرسيده ايد يا براي شما پرسش خلق شده است که در کتاب هاي نويسندگان ما چه مسايلي طرح و بحث و بسط داده مي شود؟ درونمايه يا محتواي چند درصد از آثار نويسندگان ما نشخوار فکر و نظر ديگران يا تکرار سخن هاي گفته شده در جغرافياي ديگر است؟ تا چه ميزاني قلم به دستان ما به ناشناخته هاي فرهنگ، زبان، هويت، تاريخ و... خيره شده و آنها را تأويل، تفسير، تبيين و تشخيص کرده اند؟ آيا اصحاب قلم تا سرحد لازم به زواياي تاريک و ناديده وناشنيده پرداخته اند؟ و سر انجام سهم و نقش ما در قسمت توليد دانش و علم چقدر است؟ پاسخ اين پرسش ها خود به خود بحث درونمايه يا محتوا و موضوعات کتاب هاي ما را بيان مي کند. اشاره کلي که به پاسخ اين پرسش ها مي توان کرد اين است که در کتاب هاي ما، کيفيت و عمق مطالب و موضوعات طرح شده کمرنگ و گاهي هم بي رنگ است. به اين معنا که ما بيشتر در کتاب هاي خود فکر و نظر ديگران را نشخوار مي کنيم و يا به قولي حضرت شاعر«تکرار طوطي وار» مي نماييم. ما، سخن گفته شده را دوباره با ساختار و ظاهر ديگري با اندک تغيير بيان مي کنيم. اگر سخنان گفته شده از کتاب هاي ما برداشته شود، چيزي به جا نمي ماند. بدين ترتيب مي بينيم که سهم ما در کاوشگري و توليد علم خيلي اندک است. ما حتي نتوانسته ايم که فرهنگ، تاريخ و انديشه هاي مردان سترگ سرزمين خود را تا عمق واکاوي نموده و تحليل و تفسير کنيم؛ چه برسد به اينکه در مقابل فرزانگان قله هاي علم و دانش  معاصر جاي پايي براي خود بيابيم!
قابل ياد آوري است که نگارنده منکر تلاش و تقلاي تعداد زيادي از انديشمندان افغانستاني که در پي خلق آثار گرانمايه و پر ارزش اند، نيستم. ما از انديشمندان و قلم به دستاني که تلاش ورزيده اند و آثارخوب خلق کرده اند، ممنون و سپاسگزاريم و در تمناي پويايي بيشتر شان هستيم. اين نوشته به معناي نفي آن ها نيست، بلکه به اين مقصد است تا رهروان کاروان شان  افزوده گردد و نگاه سطحي ما جايش را به باريک انديشي و ژرف نگري بدهد.
بهبود در وضعيت کيفي و کمي کتاب، ضمن توجه و دقت نويسندگان، بنگاه هاي انتشاراتي و ديگر ارگان هاي ذيربط؛ رسالت اصلي و اساسي وزارت اطلاعات و فرهنگ است. اين وزارت مکلف است در امر بهتر شدن کتاب از نگاه کميت و کيفيت به صورت بنيادي کار کند. نظارت و کنترول بر کتاب ها از نگاه محتوا و درونمايه، نظارت دقيق و جدي بر بازار چاپ و نشر کتاب، تعيين معيارهاي مشخص و لازم براي چاپ کتاب و ارزش يابي نمودن کتاب ها، براي بلند بردن سطح کميت و کيفيت کتاب نهايت مفيد و مهم است. اين کارهاي است که وزارت اطلاعات و فرهنگ انجام دهد، نه يک فرد يا يک نهاد خصوصي؛ اما شوربختانه وزارت اطلاعات و فرهنگ به اين نکات آنچنان که بايد وشايد توجه نکرده است.
باري در سخنراني يکي از وزيران پيشين وزارت اطلاعات و فرهنگ حضور داشتم، ايشان مي گفت: «من هروقت از کنار آثار تاريخي افغانستان که در حال نابودي است مي گذرم، قسمت بالاي قلبم را درد مي گيرد.» حالا ما از متصديان فعلي وزارت اطلاعات و فرهنگ احترامانه خواهش مي کنيم که با طرح هاي سنجيده شده و قابل دست يابي به سراغ کارهاي بنيادي رفته و عملا دست به کار شوند تا بيش از اين نا بساماني هاي فرهنگي ما رشد نکند. قلب درد گرفتن و دراز خوابيدن و دست زيرالاشه گذاشتن از ويراني هاي فرهنگي ما چيزي نمي کاهد. بايد دست به عمل شد و برنامه هاي کاربردي را پيش گرفت. با اشک و گريه و قلب درد گرفتن چيزي ساخته نيست.
درفرجام بايد گفت که بلند بردن خرد جمعي، خلق کتاب هاي خوب و ارزشمند، پويايي انديشه و دانايي و رشد آگاهي دربخش هاي گوناگون جامعه مي تواند بهترين راهي براي رهايي ما، از وضعيت ناجور و ناگوار موجود باشد. تا مشکل جهل و جمود بر طرف نشود، گره کور ديگر چالش هاي ما گشوده نخواهد شد.

دیدگاه شما