صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نوآوري در کشورهاي در حال توسعه

-

نوآوري در کشورهاي در حال توسعه

چکيده
اين مقاله به تشريح مفاهيم نوآوري و خلاقيت وتفاوت عمده اين دو تعريف مي پردازد و سپس موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري در کشورهاي در حال توسعه را مشخص مي نمايد.
مقدمه
با پيشرفت روز افزون دانش و تكنولوژي و جريان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نيازمند آموزش مهارتهايي است كه با كمك آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوري به پيش برود. هدف بايد پرورش انسانهايي باشد كه بتوانند با مغزي خلاق با مشكلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. به گونهاي كه انسانها بتوانند به خوبي با يكديگر ارتباط برقرار كرده و با بهره گيري از دانش جمعي و توليد افكار نو مشكلات را از ميان بردارند. امروزه مردم ما نيازمند آموزش خلاقيت هستند كه با خلق افكار نو به سوي يك جامعه سعادتمند قدم بردارند. رشد فزاينده اطلاعات، سبب شده است كه هر انساني از تجربه و علم و دانشي برخوردار باشد كه ديگري فرصت كسب آنها را نداشته باشد، لذا به جريان انداختن اطلاعات حاوي علم و دانش و تجربه در بين انسانها يكي از رموز موفقيت در دنياي امروز است. هيچ كس قادر نيست به ميزان اطلاعات واقعي هر كس كه در گوشه ذهن او نهفته است پي ببرد. اين اطلاعات زماني به حركت در ميآيد كه انگيزهاي قوي سبب رها شدن آن به بيرون ذهن ميشود. در اين مرحله انسانها به سرنوشت يكديگر حساسند و در جهت رشد يكديگر ميكوشند و در نهايت سبب ميشود جرياني از علم و دانش و تجربيات ميان آنها جاري شود كه همين امر زمينهساز نوآوري خواهد بود.
يكي از عوامل مؤثر در بروز خلاقيت در يك جامعه، زمينهسازي و بسترسازي در بين انسانها جهت ايجاد فرهنگي است كه در آن همگان در تلاش براي رشد دادن ديگري هستند و با تأثير بر روي يكديگر به پيشرفت جامعه كمك ميكنند.
يكي از شرايط لازم براي پديدار شدن افكار نو، وجود آرامش براي مغز است. به همين خاطر لازم است انسانها بكوشند در جامعه شرايطي پديد آيد كه در بستر آن مغز بينديشد و تكامل يابد و سبب ساز افكار نو شده و شرايط براي سازندگي در جامعه مهيا شود. با افزايش سپردهگذاريهاي اخلاقي ميتوان شرايط را براي شكل گيري يك محيط آرامبخش در جامعه فراهم كرد. كاهش سپردهگذاريهاي اخلاقي در جامعه سبب ميشود كه زمينه براي گسسته شدن روابط اجتماعي گسترش يابد و با سست شدن پيوندهاي اجتماعي، شرايط لازم براي بروز خلاقيت در جامعه سخت تر ميشود. زيرا فرصتي براي تفكر كردن وجود نخواهد داشت.
تعريف علمي نوآوري
نوآوري از جمله مفاهيمي است که در اکثر جلسات و محافل علمي از آن استفاده مي شود ولي آيا مفهوم آن به درستي درک گرديده است، در اذهان عامه خلاقيت و نوآوري به يک مفهوم تلقي مي گردند با وجود اينکه اين دو مفهوم مترادف نيستند، در حقيقت نوآوري نتيجه خلاقيت مي باشد، به بيان ديگرخلاقيت يک ايده و يک تفکر است در حالي که نوآوري به کار بستن آن تفکر است. در ادامه به تعاريف اين دو مفهوم اشاره گرديده است:
خلاقيت (Creativity ): خلاقيت، اشاره به قدرت ايجاد انديشههاي نو دارد. خلاقيت، عبارت است از درخشش يک انديشه و به وجود آمدن نظر و ايدههاي نو، از نظر معني، خلاقيت بيشتر در جنبههاي فکري و نظري و به اصطلاح فعاليتهاي ذهني و طراحي، مطرح است.
نوآوري(Innovation ): به معني کار تازه کردن با روحيه نوجويي و دگرگون ساختن است. شرايط لازم و کافي براي اينکه کالايي، خدمتي يا روشي نوآوري قلمداد شود، اين است که اولا نو باشد و ثانيا کاربرد آن تغيير قابل توجهي در وضعيت موجود و تاثيري اساسي در انجام کاررا در پي داشتهباشد.
نوآوري يکي از موضوعات مورد توجه بشر است ، به طوري که پيشرفت علم و تکنولوژي بر پايه نوآوري هاي بشر در طول زمان بوده است ، – کانتر (R .Kanter ) در تعريف نوآوري، بر فرآيند آن تاکيد دارد و نوآوري را فرايند گردآوري هر نوع ايده جديد و مفيد براي حل مسئله ميخواند و معتقد است که نوآوري شامل شکل گرفتن ايده، پذيرش و اجراي آن است.
– کوئين (J .Quinn ) نوآوري را اولين تحويل و تبديل يک ايده به عمل در يک فرهنگ تعريف ميکند.
– شومپيتر (J .Shumpeter ) در آثارش، نقش پر تحرک و حايز قدرت نوآوري را در صحنه توليد، برجسته ساختهاست. شومپيتر، نوآوري را به منزله استقرار کارکردهاي نو در توليد ميداند.
– ار نظر پرو (F .Perroux ) نوآوري از صفات ويژه ترقي اقتصادي است. پرو، اين صفات را، اين چنين تعريف ميکند: توان خلق و آفرينش اقتصادي، يعني مجموع فعاليتهايي که پديدههاي نو و کارآرا برانگيزند و به کار گيرند. توان خلق و آفرينش اقتصادي، يعني نشر نوآوري و نتايج آن در همه سطوح حيات اقتصادي.
– دائرهالمعارف رفتار سازماني، نوآوري را در خلق و به کارگيري ايدههاي جديد، تعريف ميکند. اين ايده جديد، ممکن است، مربوط به نوآوري در زمينه تکنولوژي يا فرآيند کار باشد. ايده ممکن است ترکيب جديد از ايدههاي قديمي و يا طرحي باشد که نظم فعلي را زير سئوال برده، فرمول يا ديدگاهي نو و جديد را ارايه دهند.
موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري
در عرصه صنعت و تکنولوژي سالانه محصولات زيادي با قابليتهاي جديد به بازار عرضه مي گردد که اکثر اين محصولات متعلق به کشورهاي توسعه يافته مي باشد و اين در حالي است که کشورهاي در حال توسعه همچنان محصولات دهه هاي گذشته را با همان قابليتهاي قبل توليد مي نمايند. به جود آمدن بازارهاي رقابتي و نياز بشر به رشد و توسعه در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي موجب توجه خاص جوامع و به خصوص سازمانها به نوآوري شده است. اقتصاد دانان و دانشمندان علت پايين بودن رشد اقتصادي سازمانها را عمدتا در ضعف نوآوري مي دانند نه کمبود سرمايه و منابع مالي. با وجود اينکه نوآوري يکي از ارکان مهم براي ادامه حيات سازمان ها است ، اکثر سازمانها به خصوص سازمانهاي موجود در کشورهاي در حال توسعه در اجراي آن دچار مشکلات عديده اي هستند.
موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري را مي توان به دوبخش عمده تقسيم نمود :
1) عوامل فرهنگي
آنچه در تحقق نوآوري اهميت دارد ، بومي سازي ونشر آن در سطوح مختلف سازمان مي باشد که اين امر همواره از مشکلات عمده در راه عمومي ساختن نوآوري در سطح ساختارها ي مختلف از جمله سازمان هاست چرا که انسانها عناصر تشکيل دهنده سازمان ها هستند. اگر چه حقيقت دارد که ما بيش از هر زمان ديگر در عصر تغيير و نوآوري زندگي مي کنيم اما ساختار اجتماعي حاکم بخصوص در برخي از کشور هاي جهان سوم غالبا مانع جاري شدن نوآوري ها مي گردد.
عوامل فرهنگي را مي توان به دسته هاي زير تقسيم نمود:
– نا سازگار بودن نوآوري با باورهاي اجتماعي و فرهنگي افراد سازمان
– وجود هنجارها و روابط غير رسمي ميان اعضا سازمان
– عدم وجود ديدگاه انتقادي و ميل به حفظ و تثبيت جايگاه سازماني
2) عوامل ساختاري و محيطي
عوامل ساختاري و محيطي خود به دسته هاي زير تقسيم مي شود:
– به روز نبودن علم در عرصه هاي مختلف
– وجود سلسله مراتب در سازمانها موجب مي شود پيام ها در حين عبور از کانالهاي موجود دچار تحريف گردند
– عدم انتقال اطلاعات درست و پنهانسازي آن به علت ترس از تزلزل در موقعيت کاري
– عدم اعتماد رده هاي پايين و متوسط سازمان به رده هاي بالا و بالعکس
– ايجاد نظام استبدادي در سازمانها و عدم وجود انگيزش در کارکنان
– عدم مشارکت دادن کارکنان وتوجيه آنان در مزاياي ناشي از نوآوري
– عدم وجود سيستمي جهت ارزيابي نتايج نوآوري

 

دیدگاه شما