صفحه نخست » مقالات » گسترش جغرافیای جنگ از جنوب به شمال
گسترش جغرافیای جنگ از جنوب به شمال
- رحیم حمیدی
براساس برخي برآورد ها گروه طالبان در حدود 40 درصد خاک کشور را يا در کنترل دارد و يا قادر به تهديد جدي آن است. هلمند، کندز، تخار، بدخشان، غزني، پکتيکا، پکتيا، زابل، فراه و ... از جمله ولايت هاي است که بخش هاي از آن در کنترل گروه طالبان مي باشد و ولسوالي هاي از اين ولايات را مورد تهديد قرار مي دهد. اين نشان مي دهد که گروه طالبان تا حدودي زيادي توانسته است جغرافياي جنگ را تغيير دهد.
رهبران گروه طالبان با حمله نظامي ايالات متحده آمريکا از کشور متواري شد. تا هنوز اعضاي ارشد اين گروه در خارج از افغانستان به سر مي برد. انتظار اين بود که اين گروه ديگر نتواند سر بر آورد و يکبار ديگر به دنبال گرفتن قدرت سياسي در کابل بر آيد. تا سال 2007 ميلادي اين ايده با قوت خود باقي بود که گروه طالبان قادر به بازگشت قدرتمند به ميدان جنگ نيست. در سال 2007 ميلادي حملات اين گروه بر مواضع نيروهاي امنيتي و نيروهاي بين المللي شدت گرفت. در سال هاي بعدي ميزان حملات به شکل صعودي افزايش يافت. در سال 2014 و 2015 زمزمه هاي شکل دهي حکومت موازي از سوي گروه طالبان به گوش رسيد. گروه طالبان از شرکت هاي مخابراتي خواسته بود به اين گروه ماليه بپردازد. آگاهان اين مسئله را تلاش گروه طالبان براي ايجاد حکومت موازي تفسير نمودند.
نکته اساسي و جدي اين است که تا سال 2012 گروه طالبان تنها در مناطق جنوب کشور فعاليت داشت. مرکز و شمال کشور از حد زيادي در امنيت نسبي قرار داشت و حکومت افغانستان کنترل کامل داشت. اما، از چند سال به اين سو، گروه طالبان قلمرو نفوذ خود را بازتعريف نموده است و اين گروه تلاش نموده است در بسياري از مناطق کشور حضور به هم رساند. تخار، بدخشان و کندز سه ولايت است که گروه طالبان در دو سه سال اخير به اين ولايت ها نفوذ نموده است. اکنون بخش هاي از خاک اين ولايت ها را در اختيار دارد. پارسال اين گروه توانست شهر کندز را سقوط دهد و کنترل اين شهر را براي مدتي در اختيار بگيرد. ولسوالي واخان را نيز سقوط داد. جنگ هلمند را تا چند کيلومتري مرکز اين شهر به پيش برده است.
اين نشان يک تغيير بنيادي در استراتژي گروه طالبان را به نمايش مي گذارد. گروه طالبان براي سال هاي متمادي بر مناطق جنوب و جنوب شرق تمرکز نموده بود. اين مناطق خاستگاه اصلي اين گروه محسوب مي شود. به همين خاطر، اين گروه با آساني مي توانست با همکاري مردم فعاليت نمايد. در مناطق ديگر از کشور اما، با مشکلات و سختي هاي مواجه بود. مهمترين مسئله مقاومت مردم در برابر اين گروه بود. با اين حال، اکنون به نظر مي رسد که گروه طالبان با تمرکززدايي از منطقه جنوب به دنبال فشار بر نيروهاي امنيتي در سراسر کشور است. اين تمرکززدايي گروه طالبان از منطقه جنوب و گسترش قلمرو جنگ در سراسر افغانستان دو مزيت براي گروه طالبان داشته است. اول اينکه اين گروه موفق شده است نيروهاي امنيتي کشور را در سراسر افغانستان پراکنده سازد و نگذارد که نيروهاي امنيتي افغانستان در يک منطقه بر اين گروه فشار وارد نمايد. اين مسئله تا حدي زيادي انرژي نيروهاي امنيتي را از بين مي برد و آن ها از جنگ خسته مي سازد. مسئله مهم ديگر حضور اين گروه در سراسر کشور است. اين گروه با پراکنده نمودن نيروهايش به سراسر کشور اين ايده را در اذهان مردم خلق مي کند که اين گروه توانايي رزمي خود را بالا برده است و قادر به جنگ با نيروهاي امنيتي در سراسر کشور است. در واقع، گسترش قلمروي جنگ ابزار مهم تبليغاتي گروه طالبان شده است.
گسترش قلمرو جنگ اما، مسئله ديگري را نيز روشن مي سازد. گسترش نفوذ گروه طالبان در ميان مردم. گروه طالبان بدون همکاري مردم قادر نيست در هيچ يک از نقاط کشور حضور به هم رساند. حضور اين گروه در شمال کشور بيانگر آن است که مردم محل نيز با اين گروه هماهنگي دارد و با اين گروه همکاري مي کند. اين به سادگي مي رساند که محبوبيت حکومت مرکزي در بسياري از مناطق کاهش يافته است و جاي شان را به حاکميت گروه طالبان داده است. اين تهديد جدي در کوتاه مدت و دراز مدت براي حکومت مرکزي است. ضرورت به سياست هاي داريم تا بتواند مقبوليت و محبوبيت حکومت در سراسر کشور را افزايش دهد. ادامه نارضايتي از حکومت باعث مي شود که مناطق بيشتري به دست گروه طالبان بيافتد.
با وجود گسترش قلمرو جنگ توسط گروه طالبان اما، اين گروه در هيچ يک از نقاط مذکور قادر به مواجه رو در رو با نيروهاي امنيتي کشور نبوده است. تا هنوز نتوانسته است به شکل دوامدار با نيروهاي اميتي کشور بجنگد. اين نشان مي دهد که توان رزمي نيروهاي امنيتي کشور بالا رفته است. شايد اين پرسش خلق شود که سقوط کندز چگونه ممکن گرديده است. سقوط کندز به خاطر بي توجهي مقامات در کابل، عدم هماهنگي لازم ميان نيروهاي امنيتي، بي توجهي مقامات امنيتي در کندز باعث سقوط اين ولايت شد نه توان جنگي گروه طالبان بر نيروهاي امنيتي کشور.
در دوره اي حکومت افغانستان تاکتيک جديد در پيش گرفته بود و آن را عقب نشيني استراتژيک و يا تاکتيکي مي خواند. اين عقب نشيني تاکتيکي را اکنون گروه طالبان در پيش گرفته است. عقب نشيني تاکتيکي نيروهاي امنيتي سودمند واقع نشد بلکه سبب شد بخش هاي از خاک کشور در اختيار گروه طالبان قرار گيرد و اين گروه بتواند بهره تبليغاتي زيادي از تاکتيک جنگي نيروهاي امنيتي کشور ببرد. اکنون اين گروه دقيقا از تاکتيک نيروهاي امنيتي کشور استفاده مي کند. حمله مي کند و فرار مي کند. اين تاکتيک خوبي براي گروه هاي چريکي است. طرف مقابل را از جنگ خسته مي سازد. ابزار تبليغاتي مهم مي شود.
جلوگيري از گسترش قلمرو جنگ تنها حملات هوايي بر مواضع گروه طالبان ممکن است. تا زماني که نيروهاي امنيتي قادر به حمايت نيروي هوايي نگردد ما قادر به جلوگيري از گسترش قلمروي جنگ نخواهيم بود. در کنار اين مهم بايد به محبوبيت حکومت در ميان مردم نيز توجه کنيم. نگذاريم نارضايتي مردم از حد بگذرد و مردم به جاي حکومت مرکزي گروه طالبان را ترجيح دهد و از اين گروه در برابر نيروهاي امنيتي کشور حمايت نمايد. اين دو سياست مي تواند ما را در پيروزي در برابر گروه طالبان کمک نمايد. در غير آن احتمال مي رود که نيروهاي امنيتي از جنگ کنوني خسته شود و در نهايت، با بازگشت گروه طالبان به قدرت مواجه گرديم. اين زنگ خطر جدي براي حکومت مرکزي است. براي کشورهاي کمک کننده به افغانستان. دموکراسي و حقوق بشر و حيات حکومت مرکزي با گسترش قلمرو جنگ در تهديد جدي به سر مي برد. ضرورت جدي به تدوين استراتژي جامع با همکاري ناتو و نيروهاي بين المللي در اجراي آن مي باشيم تا بتوانيم گروه طالبان را با تمام توان سرکوب نمايم.
دیدگاه شما