صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موانع و چالش‎ها فراروی کاروِیژه‎های اساسی دانشگاه کابل

-

موانع و چالش‎ها فراروی کاروِیژه‎های اساسی دانشگاه کابل

کارکرد دانشگاه هاي افغانستان و به ويژه دانشگاه کابل همواره مورد انتقاد بوده است. افزايش تنش ميان دانشجويان در ليله و صحن دانشگاه، کيفيت پايين مواد درسي، ظرفيت پايين استادان دانشگاه، رشد بنيادگرايي و افراطيت، برخورد ناشيانه کارگزاران دانشگاه با مراجعين و دانشجويان و ... از جمله مواردي بوده است که رسانه ها و مردم بارها آن را اظهار نموده است. در 15 سال گذشته، دانشگاه کابل بيش از آن که يک فضاي علمي و آکادميک بوده باشد بيشتر فضاي سياسي داشته است. سياسي شدن دانشگاه باعث جلوگيري از دگرگوني و تحول علمي در اين دانشگاه شده است. اکنون اين پرسش مطرح مي شود آيا وزارت تحصيلات عالي کشور با تقرر حميدالله فاروقي قادر به رفع مشکلات مذکور خواهد بود؟ آيا دانشگاه کابل کارويژه هاي اساسي خود را باز خواهد يافت؟
روز شنبه، حميداالله فاروقي به عنوان رئيس دانشگاه کابل از سوي فريده مومند معرفي شد. او ايجاد فضاي مناسب، توسعه بخشهاي تحقيقي، بلند بردن ظرفيت استادان، همگام سازي ادارات با تکنالوژي، شيوه تدرس معياري و فراهم ساختن زمينه ارتباط دوام دار با دانشگاهاي جهان از برنامه هاي مهم خود خواند. با اين حال، برخي مسائل و مشکلات ديگر باقي مانده است که او در صحبت هاي خود به آن اشاره ننموده است.
اول؛ رشد بنيادگرايي و افراطيت توسط استادان دانشکده شرعيات از مهمترين دغدغه کنوني در مورد دانشگاه کابل است. در سال هاي گذشته، موارد بسياري از ارتباط دانشجويان اين دانشگاه با گروه هاي تروريستي و دهشت افکن مشاهده شده است. رياست عمومي امنيت ملي بارها افرادي را دستگير نموده است که دانشجوي دانشگاه کابل بوده و ارتباطي با گروه طالبان و يا ديگر گروه هاي تروريستي داشته است. در عين حال، در سال هاي گذشته تظاهرات از سوي برخي دانشکده هاي دانشگاه کابل برگزار شد که شعارهاي ضد دموکراسي، حقوق بشر، حقوق زن سر مي دادند. اين موارد و بسيار موارد ديگر نشان مي دهد که دانشگاه کابل افرادي را تربيه مي کند که در آينده در تقابل با نظام سياسي و حکومت مرکزي قرار مي گيرد. در واقع، دانشگاه کابل موفق به پرورش آموزه هاي تساهل گرايانه و کثرت گرايانه نبوده است. بلکه به جاي آن اصول بنيادي افراطيت و بنيادگرايي را ترويج نموده است. اين دغدغه جدي است. نيازمند آن است که حکومت به صورت جدي به اين مسئله بپردازد و در عين حال، از وظايف و مسئوليت هاي اساسي رئيس جديد دانشگاه کابل است تا با پديده بنيادگرايي در دانشگاه کابل مبارزه نمايد.
ريشه هاي بنيادگرايي و افراطيت در دانشگاه کابل مشخص است. دانشکده شرعيات دانشگاه کابل مروج بنيادگرايي و افراطيت است. نياز است که اين دانشکده به صورت بنيادي و اساسي متحول شود. مواد درسي اين دانشکده تغيير نمايد و اساتيد جديد با آگاهي از الهيات و کلام جديد روي کار آيد.
دوم؛ در چند سال اخير شاهد تنش و برخورد خشونت آميز ميان دانشجويان دانشگاه کابل بوده ايم. تنش ريشه در مذهب و قوميت داشته است. اين نگراني فراروي نسل تحصيل کرده است که برخورد قطعي با مذهب و قوميت دارد. در حالي که براساس فهم دانشگاهي مذهب و قوميت دو عنصر سيال فرهنگ يک جامعه است که باور و درک قطعي از آن وجود ندارد. آنچه نگراني در مورد برخورد خشونت آميز دانشجويان را افزايش مي دهد گسترش خشونت در آنجا و از آنجا در سطح جامعه است. اين نوع برخورد ها در وضعيت کنوني خطرناک است زيرا، احتمال برخورد خشونت آميز گروهي را در سطح جامعه بالا مي برد.
ريشه اين برخورد ها بدون شک در باورهاي مذهبي و قومي دانشجويان است. بسياري از دانشجويان نگاه و باور برتر نسبت به قوميت و مذهب خود دارد و برعکس نگاه تحقير آميز توأم با نفرت به قوم و مذهب ديگري دارد. اين باورها زماني که در رفتار آدم ها منعکس مي شود منجر به تنش و برخورد هاي خشونت آميز مي شود. اصل اساسي اين است که اين باورها بايد در دانشگاه هاي کشور از ذهن دانشجويان زدوده شود. اما، نه تنها اين مهم صورت نمي گيرد بلکه باورهاي متعصبانه آن ها نسبت به مذهب و قوم سخت و محکمتر نيز مي شود. زماني که اين افراد از دانشگاه ها فارغ مي شود به جاي ترويج انديشه هاي کثرت گرايانه انديشه هاي برتري مذهبي و قوميت را ترويج مي کند. امري که همخواني با نظام سياسي و جامعه کثرت گرايي افغانستان ندارد. بنابراين، بايد از اولويت هاي کاري اساسي رئيس جديد دانشگاه کابل کاهش تنش ميان دانشجويان از طريق گسترش انديشه هاي کثرت گرايانه باشد. در دراز مدت اين تهديد جدي عليه جامعه افغانستان خواهد بود. به همين خاطر، بهتر آن است که از هم اکنون در اين مورد انديشه نمايم.
چهارم؛ به لحاظ تاريخي دانشگاه کابل اولين دانشگاه کشور محسوب مي شود. دانشگاهي که در يک دوره تاريخي رشد و شکوفايي زيادي داشته است. تحصيل در اين دانشگاه به عنوان يک آرزو براي بسياري از شهروندان کشورهاي منطقه بوده است. اما در وضعيت کنوني دانشگاه کابل هيچ چيزي قابل دفاع ندارد. نه دانشجويان کشورهاي منطقه حاضر به تحصيل در اين دانشگاه است و نه دانشگاه ظرفيت آن را دارد تا نيازمندي متقاضيان را برآورده نمايد. از اين جهت، ضرورت بنيادي است تا برنامه ها و سياست هاي را روي دست گيريم که دانشگاه حيثيت و وجهه گذشته خود را باز يابد و بار ديگر در سطح منطقه به عنوان يک دانشگاه نام آور مطرح گردد. جذب استادان با سواد و مجرب، خانه نشين کردن استادان کهنسال و در عين حال استادان بي سواد دانشگاه، تقويت بخش تحقيقي دانشگاه و تجربي کردن تمام رشته هاي دانشگاهي، کار روي مواد درسي و به روز کردن آن مي تواند از جمله برنامه ها و سياست هاي رئيس جديد دانشگاه کابل براي بازگرداندن حيثيت دانشگاه کابل باشد.
پنچم؛ آخرين نکته اينکه نخبگان سياسي بايد از مداخله در کار دانشگاه دست بردارد تا دانشگاه به دور از فضاي سياسي و بدون چشم داشت به منافع نخبگان سياسي سياست هاي خود را تدوين نمايد. دست درازي نخبگان سياسي زمينه هاي گسترش فساد و ادامه ناکارآمدي دانشگاه را افزايش مي دهد. از اين جهت، رئيس جديد دانشگاه بايد بتواند دست نخبگان سياسي و متنفذين قومي را از دست درازي در کارکرد دانشگاه کوتاه نمايد تا اين دانشگاه به دور از فضاي غبارآلود دنياي سياست نفس بکشد و برنامه ها و سياست هاي خاص خود را تدوين و اجرا نمايد.
دانشگاه نقش اساسي در ترويج و گسترش باورهاي دموکراتيک دارد. به ديگر سخن، تحکيم دموکراسي، ارزش هاي جديد بدون کارکرد درست دانشگاه امکان پذير نيست. در شرايط که دانشگاه ها باورهاي ضد دموکراسي، حقوق بشر ترويج نمايد سخت و دشوار است که بتواند دموکراسي و ارزش هاي آن را در چنين جامعه اي تحکيم بخشيد. بنابراين، ضرورت بنيادي در ايجاد تحول در دانشگاه هاي کشور و به خصوص در دانشگاه کابل ديده مي شود تا کارکرد دانشگاه در همسويي نظام سياسي کشور قرار گيرد. اما اين بدين معني نيست که دانشگاه حق و صلاحيت نقد نظام و اصول و ارزش هاي جامعه را ندارد. بلکه بدين معني است که با گسترش نگاه علمي ارزش ها و باور ها نيز تحکيم بيشتر مي يابد.

دیدگاه شما