صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و بحران اعتماد اجتماعی

-

افغانستان و بحران اعتماد اجتماعی

رويدادهاي اخير کشور؛ پيش از همه چيز نشان بحران اعتماد اجتماعي در افغانستان است، بحراني که هر روز عميق تر مي شود و کنترول آن دشوارتر مي گردد. ريشه هاي بحران اجتماعي در افغانستان هم به تاريخ کشور بر مي گردد، جنگ هاي داخلي، نابرابري هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي باعث شده است که اعتماد بين اعضاي جامعه کاهش پيدا کند و هنوز هم تاثيرات خود را به دنبال داشته باشد.
اعتماد يکي از جنبه اساسي و مهم روابط انساني در يک جامعه است و فقدان آن، اين روابط را از بين مي برد. اعتماد زمينه ساز مشارکت و همکاري در زمينه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي گردد و با ايجاد تمايل اعضاي جامعه به همکاري باهمديگر، مشارکت را در همه ي بخش ها سرعت مي بخشد.
تالکوت پارسونز جامعه شناس آمريکايي، اعتماد را عامل ايجاد اتحاد و انسجام اجتماعي و ثبات و نظم مي داند. به عقيده پارسونز نظام منسجم نظامي است که بتوان به عاملان آن در انجام وظايف شان اعتماد کرد و اين امر خود به پايدادري و نظم سيستم اجتماعي کمک مي کند.
در افغانستان متاسفانه حکومت وحدت ملي نتوانسته است اعتماد اجتماعي را در بين شهروندان کشور تقويت کند و نسبت به عملکرد حکومت نيز، اعتماد مردم را به دست آورد. بي اعتمادي به حکومت وحدت ملي، بر روابط اجتماعي شهروندان کشور نيز سايه افکنده است و هر روز شکاف هاي اجتماعي در حال افزايش است. اين وضعيت در صورت تداوم، به يک بحران بزرگ تبديل خواهد شد و انسجام و نظم اجتماعي را برهم خواهد زد.
عوامل بي اعتمادي اجتماعي در افغانستان هم فراوان است، اما مهم ترين عوامل و ريشه هاي اصلي بي اعتمادي اجتماعي به چند دو مسئله بزرگ بر مي گردد.
نابرابري اقتصادي
نابرابري اقتصادي يکي از مشکلات تاريخي در افغانستان بوده است. حکومت هاي گذشته ي افغانستان هيچگاه برابري اقتصادي را در جامعه افغانستان نتوانسته اند به وجود بياورند.
از سوي ديگر سرمايه هاي بزرگ ملي نيز بصورت برابر و عادلانه توزيع نشده است و همواره مسايل قومي، مذهبي و زباني در توزيع سرمايه هاي ملي نقش داشته است و باعث شده است که توازن در توزيع سرمايه اقتصادي برهم بخورد. عدم توزيع برابر سرمايه ها و منابع ملي، باعث شده است که به دارازناي تاريخ اين نابرابري ها، بي اعتمادي اجتماعي شکل بگيرد و هنوز هم مردم احساس کنند که در روند توزيع منابع و سرمايه هاي ملي، مثل گذشته عمل مي شود و اين سرمايه ها بصورت عادلانه و برابر توزيع نمي گردد.
معمولا کشورهاي که داراي بالاترين سطح اعتماد اجتماعي هستند، داراي سطح بالاي برابري اقتصادي نيز مي باشند؛ چيزي که متاسفانه در کشور ما وجود نداشته است و هنوز هم ندارد. وقتي که توزيع منابع اقتصادي بصورت برابر صورت بگيرد مردم فکر مي کنند که داراي سرنوشت و تقدير مشابه هستند و بيشتر احساس پيوستگي با ديگران مي کنند. اما وقتي منابع اقتصادي بصورت برابر توزيع نگردد، اين احساس را در بين افراد جامعه بوجود خواهد آورد که منافع مشترک کمي با ديگران دارند. در اينگونه وضعيت مردم بيشتر تلاش مي کنند که به هم طبقه هاي خود نزديک شوند و اين خود باعث دوري از ساير طبقه هاي اجتماعي مي شود.
وقتي گروهي از افراد جامعه به اين نتيجه رسيدند که در حق آنها بي عدالتي صورت مي گيرد و منابع اقتصادي بصورت برابر توزيع نمي گردد؛ درک اين بي عدالتي تصورات منفي را در ذهن آنها نسبت به ديگران افزايش مي دهد و اين امر خود باعث مي شود که اعتماد اجتماعي شکل نگيرد و گسترش اعتماد اجتماعي و هماهنگي را با مشکل جدي مواجه سازد.
نابرابري در فرصت ها
فرصت هاي اجتماعي براي همه ي شهروندان افغانستان بصورت برابر وجود نداشته است. نابرابري در فرصت ها باعث شده است که اکثر شهروندان کشور، نتوانند به موقعيت هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مناسب دست يابند. همواره فرصت ها از بخشي از افراد اجتماع گرفته شده است و در برابر دست يابي آنها به اين فرصت ها مانع ايجاد شده است.
برابري فرصت هاي اجتماعي براي تمام اعضاي جامعه، باعث مي شود که همه بتوانند به خواست ها و تمايلات شان دست يابند و از وضعيت زندگي شان احساس رضايت بکنند. از سوي ديگر برابري فرصت توازن را در جامعه ايجاد خواهد کرد و افراد و اعضاي جامعه بصورت يکسان رشد خواهند کرد و از سطح آگاهي و زندگي متوازن برخوردار خواهند بود. اما نابرابري در فرصت هاي اجتماعي، علاوه بر اينکه بخشي از اعضاي جامعه را از رشد و ترقي باز ميدارد و تفاوت هاي طبقاتي را افزايش مي دهد؛ بي اعتمادي را نيز افزايش مي دهد و به کاهش اعتماد اجتماعي منجر مي شود.
اکثر کشورهاي دنيا که در تلاش اين هستند تا اعتماد اجتماعي را در جامعه شان مستحکم کنند، عموما بخشي از فعاليت هاي خود را به ايجاد فرصت هاي برابر براي مردم اختصاص داده اند، مانند اتخاذ سياست آموزش عمومي، ايجاد فرصت هاي برابر کار و شغل و همچنان فرصت هاي برابر جنسيتي.
اما متاسفانه در افغانستان حکومت وحدت ملي و حکومت هاي پشين، به برابري فرصت ها براي شهروندان کشور توجه نکرده است و نتوانسته اند بنيادهاي سياست افغانستان را طوري طراحي بکنند که زمينه فرصت هاي برابر اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي براي همه وجود داشته باشد و همگان بتوانند به فرصت هاي برابر دست يابند.
نبود فرصت هاي برابر براي شهروندان کشور، اعتماد و باور را هم نسبت به حکومت و هم در بين اعضاي جامعه کاهش داده است. کاهش اعتماد اجتماعي مي تواند براي ثبات و نظم اجتماعي کشور، پيامدهاي ناگواري داشته باشد و بحران هاي اجتماعي را عميق تر سازد.
حکومت براي اينکه بتواند اعتماد اجتماعي را بوجود بياورد بايد برنامه ها و سياست هاي جامع و کل نگر را روي دست گيرد و ارائه خدمات اجتماعي را بايد سراسري بسازد. در اين برنامه ها بايد به افرادي که از نابرابري هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و نابرابري فرصت ها، رنج برده است توجه جدي شود و تلاش صورت گيرد تا آنها ديگر از نابرابري رنج نبرند و احساس کنند که زمينه هاي برابر براي آنها وجود دارد.
تا زمانيکه حکومت سياست جامع و کل نگر را پيشه نسازد و رهبران حکومت و مسئولين حکومتي در سطوح مختلف، باورمند به اجراي سياست برابري اجتماعي نگردند، اعتماد نيز شکل نخواهد گرفت و جامعه و مردم ما همچنان از بحران بي اعتمادي در رنج خواهند بود.
اعتماد نقش مهم در تعامل روزمره انسان ها در سطح فردي و اجتماعي دارد. زندگي اجتماعي انسان ها آنان را واميدارد تا براي گذاراندن امور زندگي در سطوح مختلف باهم همکاري کنند. حتي کمترين تعامل نيز سطوحي از اعتماد را با خود به همراه دارد و در صورت نبود اعتماد، تعامل هرچند اندک نيز صورت نمي گرفت.
همچنان اعتماد نقش مهمي در همبستگي اجتماعي دارد و باعث مي شود که افراد يک جامعه فکر کنند که داراي منافع و سرنوشت مشترک هستند و در نتيجه مشارکت آنها در امور اجتماعي نيز افزايش خواهد يافت.
وضعيت سياسي و اقتصادي افغانستان ايجاب مي کند هرچه بيشتر در راستاي تقويت اعتماد اجتماعي تلاش صورت گيرد و حکومت مکلف است که براي بدست آوردن اعتماد عمومي، سياست هايش را تعديل بکند و در سياست هايش برابري هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را در نظر بگيرد. در صورتي که حکومت نتواند برابري را در همه ي زمينه ها بوجود بياورد و فرصت هاي برابر براي همه افراد و شهروندان کشور وجود نداشته باشد، اعتماد اجتماعي نيز شکل نخواهد گرفت و پيامدهاي ناشي از بي اعتمادي نيز افزايش خواهد يافت.

دیدگاه شما