صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۱۳ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

صلح از آرزو تا واقعیت !

-

صلح از آرزو تا واقعیت !

بر بنياد گزارش هاي نشر شده در تازه ترين تحول در ارتباط با روند صلح رئيس جديد شوراي عالي صلح تعيين و شماري از اعضاي تازه آن شورا نيز در موقف هاي مختلف اين شورا معرفي شده اند. اين تعيينات در شرايطي اعلام گرديده است که باور عمومي نسبت به نتيجه بخش بودن روند صلح به شدت دچار ترديد مي باشد. برخي از آگاهان با اشاره به تركيب اعضاي تعيين شده جديد مي گويند كه اين نهاد همانطور که در گذشته براي پيشرفت صلح نقش فعال و موثر نداشته است در شرايط کنوني نيز اين نهاد براي موفقيت جريان صلح، كاري از پيش برده نخواهد توانست.
واقعيت اساسي و هميشگي اين است که صلح، واژه اي که زندگي انسان را در طول تاريخ به زيباترين شکل و شيرين ترين مزاق آن تعبير و تفسير مينمايد. صلح، نه تنها در جهان امروز، و نه تنها پس از جنگ دوم جهاني، بلکه از کهن ترين دورانهاي تاريخ براي جامعه بشري به مثابه يک آرزوي زندگي بخش و آرماني انساني مطرح بوده است. خشونت و جنگ، نابساماني و آشوبهاي که گاه بگاه زندگي بشر را در نورديده و توفاني از آشفتگي و پريشاني را برجاي نهاده است، انسان براي بازيابي زندگي دوباره و چشيدن طعم شيرين حيات و لذت بردن از بودن خويش به چتر کلان و اميد بخش صلح پناه برده است.
تاريخ جوامع هريک بطور خاص به صلح و آرزوي رسيدن به آن اختصاص يافته است. تاريخي که تلاشها و کوششهاي دوامدار و جدي را روايت مينمايد. با وجود اين هنوز که هنوز است بشر نتوانسته است که شاهد صلح را در آغوش گيرد و لحظه اي با آرامش خاطر و بدور از نگراني و ترس از جنگ و مرگ، کشتار و خشونت بياسايد.
مردم رنجديده افغانستان درميان همه ملل دنيا، شايد با واقعيت جدي تر نيازمندي به صلح را درک کرده باشد. تشنگي مردم ما براي دست يابي به صلح را شايد نتوان در قالب واژگان ها بيان داشت. زيرا زندگي و تاريخ مردم ما همواره شاهد رويدادهاي خونين و تکان دهنده و خشونت بار بوده است. ساختار طبيعي و اجتماعي و فرهنگي ما نيز متاسفانه بگونه اي بوده و ميباشد که رنگ غالب و چهره برجسته آن خشونت ميباشد. آرامش و صلح هم چون هزاران آرزوي انساني ديگر فقط در تخيلات و داستان ها و قصه هاي مردم ما جاي يافته است.
بطور مشخص اگر بتوان گفت تاريخ، سياست، فرهنگ، جامعه، اقتصاد، زندگي و... در جامعه ما بيش از هرچيزي با خشونت و جنگ توأمان بوده است و از آرامش و مسالمت و صلح خالي! اگر در ادبيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي ما کلمه اي و جمله اي بنام صلح يا در ارتباط با صلح مطرح بوده است در واقع فقط در حد يک آرزو و خيال بوده است و يا سايه اي بسيار کمرنگ ونسيمي بسيار نازک و لحظه اي بسيار کم شمار.
در شرايط کنوني هنوز که هنوز است مسئله صلح با اين که بگونه اي بسيار جدي و گسترده در عرصه سياست و اجتماع مطرح ميباشد، ولي در حقيقت امر هيچ جايگاه تعريف شده و واقعي براي آن در نظر گرفته نشده است. صلح در اين عرصه و زمانه نيز هم چون تفنگ و شمشير و برچه و گلوله بسان يک ابزار، در کنار هزاران ابزار خشونت ديگر قرار داده شده است. اگر گاه زماني تفنگ و شمشير و برچه و گلوله براي غلبه بر دشمن و رقيب کارگر نيافتاد و نتوانست گلويي را ببرد يا صدايي را خفه سازد يا ناحقي را برکرسي رساند، آنگاه از حربه صلح استفاده ميشود. اين وضعيت را در صف آرايي هاي سياسي و نظامي کشور ميتوان اندکي روشنتر بيان داشت. وقتي طالبان و تروريستها و حاميان بيرون مرزي شان احساس نمايند که شدت خشونت و قساوت افکارعمومي داخل و خارج را جريحه دار نموده و يا بنا به دلايلي دم شمشير و صفير گلوله کارگر واقع نمي گردد فورا ادعاهاي بنام روند گفتگو و صلح مطرح ميگردد؛ موقعي که شرايط اضطرار رفع گرديد باز ميز گفتگو و صلح آسانتر از گذشته جمع آوري ميگردد. در داخل کشور نيز کساني که هزاران تمناي شخصي و قومي و گروهي و قدرت طلبانه دارند يا براي دست يافتن به انباشته اي از پول پروژه اي را طراحي نموده اند فورا ادعاي «الصلح خير» را سرداده و به گردهمآيي ها و تجمع ها و خطابهها پرداخته ميشود. سرانجام صلح بازيچه اي همانند دهها وسيله بازي ديگر در دست بازيگران قدرت و سرمايه. در اين ميان آنچه قرباني صلح ميگردد خود، صلح است و مردمي که تشنه صلح اند.
واقعيت آنست که درباب نيازمندي به صلح و ضرورت سياسي و تاريخي آن براي افغانستان و چگونگي ميکانيزم و طرح آن هزاران هزار مرتبه گفته و نوشته و ادعا گرديده است؛ اما به دليل اين که هرگز نگاه صادقانه واستراتژيک و واقع بينانه نسبت به صلح وجود نداشته و ندارد به همين دليل هرگز به نتيجه لازم نه تنها منجر نگرديده است بلکه دامنه و عمق بحران و خشونت و جنگ را وسعت بخشيده است. بطور نمونه مي توان مشخصا چند مورد از انتقاد هايي که نسبت به نهاد پيش برنده صلح در کشور يعني شوراي عالي صلح مطرح مي باشد در اينجا آورده مي شود. نخست اين چگونگي و هويت اين نهاد نامعلوم است. يعني شوراي عالي صلح که مسئوليت آشتي دادن جناح منتازع را در کشور به عهده دارد آيا يک نهاد مستقل است يا يک نهاد دولتي ؟ دوم اين که برخي از آگاهان بر اين باور هستند که بعضي از اعضاي شوراي عالي صلح علاوه بر اين که از صلاحيت و شايستگي در گذشته و اکنون مورد ترديد مي باشند ، بي طرف بودن آنان که مورد اعتماد طرف هاي درگير قرارگيرند نيز محل بحث است. مسئله مهم تر اين که چه شوراي عالي صلح را نهادي مستقل بدانيم يا دولتي ، اساسا حکومت افغانستان تاکنون نتوانسته است که يک سياست مشخص و معين را در ارتباط با طرف هاي خود ارايه دهد. يعني کساني و گروه هاي که طرف مقابل حکومت هستند تا با آنان مصالحه صورت گيرد هنوز از منظر حکومت هويت تعريف شده ندارند که آيا آنان دشمنان حکومت و افغانستان هستند يا نيستند؟ به تعبير ديگر هنوز متاسفانه يک اجماع ملي و کلي در مورد مخالفين مسلح و طالبان وجود ندارد. همين مسئله سبب گرديده است که مخالفين و حاميان آنان از اين ضعف بسود خود استفاده نمايند. بدين جهت بايد گفت در مورد موفق بودن اين نهاد که هزينه و بودجه هنگفتي از سرمايه هاي ملي را بخود اختصاص داده است بايد دقت و حساسيت بيشتر بخرج داد. همانطور که اکنون تصميم به تعويض و تجديد اعضاي آن شده است در سياست گذاري ها و نحوه فعاليت و رفع کاستي ها ونقص هاي گذشته نيز تلاش واقدام صورت گيرد. به تعبير ديگر حکومت وحدت ملي بايد بر اساس تعهدي که خود اعلام داشته است بايد صادقانه و مدبرانه در اين راه گام بردارد. چنانچه تجربه کشورهاي که مشکل و منازعات ده ها ساله تاريخي و فرهنگي و سياسي و... داشته اند اما چون عزم و آهنگ صادقانه در رسيدن به صلح داشته اند توانسته اند که بر همه ناملايمات و ناخواستني ها غلبه يافته و شاهد صلح را براي سرزمين و مردم خود به ارمغان ببرند و اينک در فضاي صلح به رشد و توسعه و ترقي و زندگي انساني دست يابند و بودن شان مفهوم « انساني» پيدا نمايد. اما در مقابل، در جامعه ما چون همه چيز ابزاري است، ان هم ابزاري براي خشونت و تفوق طلبي و غرض ورزي و طمع ورزي و منبع سود و سرمايه و.... با هرتلاش و کوشش بنام صلح در واقع بيش از گذشته در باتلاق و منجلاب بحران و خشونت و جنايت فرو ميرويم و به همين علت نيز رنگ و بوي زندگي و فرهنگ و سياست و اقتصاد ما رنگ و بوي « غيرانساني» دارد. تا زماني چنان است چنين خواهد بود.

دیدگاه شما