صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مبارزه ناکام با افراطیت

-

مبارزه ناکام با افراطیت

افراط گرايي يکي از پديده هاي است که دامن گير کشور هاي اسلامي شده است. اين پديده اما جديد و بديع نيست. کشور هاي اسلامي چندين دهه است که دامنگير آن شده است. افراط گرايي اما، تنها محدود به کشور هاي اسلامي نمانده است. اين پديده امنيت، ثبات و نظم بين الملل را نيز تهديد نموده است. در دهه هاي اخير تا اندازه زياد بر تعامل کشور هاي غرب با کشور هاي اسلامي تأثير گذاشته است. حضور آمريکا و کشور هاي همپيمان آن در افغانستان به خاطر سرکوب افراط گرايي ديني از نوع اسلامي آن بوده است. حضور روسيه در سوريه نيز به خاطر سرکوب گروه داعش به عنوان يک گروه بنيادگرا و افراطي اسلامي صورت گرفته است. با وجود محور بودن افراط گرايي در تعامل غرب با کشور هاي اسلامي اما، بنيادگرايي و افراطيت نه تنها ضعيف نشده است بلکه افراط گرايي جزئي از شاخص هاي مهم جوامع اسلامي شده است. اين پديده بيش از همه کشور هاي اسلامي از مردم افغانستان قرباني گرفته است. افغانستان کانون مهم فعاليت گروه هاي مختلف افراطي بوده است.

وزارت حج و اوقاف افغانستان سيمينار سه روزه به منظور مبارزه با افراطيت در کابل برگزار نموده است. فيض محمد عثماني در سخنراني خود در اين سيمينار بيان داشته است که مبارزه با افراطيت به دليل برخورد سياسي، ايدئولوژيکي و تجاري نتيجه‏اي مثبت نداشته است. او در بخش از سخنان خود افزوده است که پديده افراطيت به صورت درست بررسي و شناخته نشده است به همين خاطر، تلاش ها و مبارزه ما با افراطيت ناکام مانده است. او اظهار داشته است که براي مبارزه با افراطيت نيازمند شناخت ريشه ها، زمينه هاي گسترش آنيم. عوامل و علل قوت گرفتن افراطيت، دورنماي افق منطقه‏اي و در نهايت نيازمند ارائه راهکار براي مقابله با آن مي باشيم. بخش از سخنان وزير حج و اوقاف در ارتباط با برخورد سياسي و ايدئولوژيکي با پديده افراطيت درست مي باشد اما مسئله اين است که اين وزارت به عنوان يک نهاد مهم دولتي چه راهکاري براي مبارزه با افراطيت تدوين نموده است. آيا اين وزارت ريشه ها و عوامل گسترش افراطيت را درک و فهم نموده است؟ اگر مبارزه با افراطيت در افغانستان ناکام مانده است، سهم اين وزارت در اين ناکامي چيست؟ در ذيل تلاش مي کنم اين مسئله را به تحليل بگيرم.

اول؛ قبل از سال 1947 مدارس مهم و شناخته شده‏اي در افغانستان وجود نداشت. علما براي تحصيل به هند مي رفت. مدرسه ديوبند يکي از مدارس مورد علاقه علمايي کشور بود. مردم شمال کشور اما، به مدرسه «ديوان بيگي» بخارا مي رفت. بعد از تجزيه هند و شکل گيري کشور جديد به نام پاکستان ايالت خيبر پختونخواه کانون اصلي تحصيلات علماي افغاني قرار گرفت. در افغانستان مدارس بزرگي وجود نداشت که علما بتواند مدارج عالي علوم ديني را تکميل نمايد. اگر علمايي سني به هند، ايالت خيبر پختونخواه پاکستان مي رفت. شيعيان کشور براي تکميل مدارج عالي علوم ديني به نجف در عراق و قم در ايران مي رفت. بعد از گذشت سه قرن شهروندان کشور همچنان براي کسب علوم ديني به کشور هاي همسايه مي رود. تا هنوز مدارس بزرگ و با قابل اعتبار در کشور وجود ندارد. جدا از آمادگي ذهني شهروندان کشور در گرايش به بنيادگرايي و افراطيت بخش مهم از مسئله بر مي گردد به تحصيل طلاب کشور به کشور هاي همسايه. به سخن ديگر، طلاب کشور در کشور هاي همسايه به افراطيت و بنيادگرايي رو مي آورد و بعد در کشور فعاليت هاي بنيادگرايانه را انجام مي دهد.‏

دوم؛ در دوره مجاهدين و گروه طالبان مدارس ديني رونق گرفت. در روستاي هاي کشور مدارس ديني تا اندازه زياد جاي مکاتب دولتي را گرفت. در دوره پسا طالبان مکاتب دولتي رونق دوباره گرفت. اما تلاشي براي بهبود مدارس ديني از سوي حکومت صورت نگرفت. حکومت برنامه مشخص براي بهبود مدارس ديني به لحاظ کمي و کيفي نداشت. سياست هاي مبني بر تغيير سيستم نظام درسي نيز وجود نداشت. نظارت و ارزيابي بر مدارس ديني يک امر ناشناخته باقي ماند. همين مسئله باعث شد که طلاب در مدارس ديني داخل کشور نيز دامنگير افراطيت و بنيادگرايي گردد. در سال هاي گذشته موارد زيادي از سوي رياست امنيت ملي کشور گزارش شد که طلاب مدارس ديني کشور دست به خشونت زده بود. بنابراين، يکي از زمينه هاي رشد افراطيت و بنيادگرايي مدارس ديني کشور مي باشد. مدارس ديني که با نصاب تعليمي سنتي و بدون نظارت حکومت فعاليت مي کند.

رشد بنيادگرايي تنها به مدارس ديني محدود نمي شود. مساجد و ملا امامان مساجد نقش برجسته در ترويج افراطيت و بنيادگرايي دارد. در اکثر کشور هاي اسلامي متن سخنراني ملا امامان مساجد از سوي حکومت تدوين و ارائه مي گردد اما در افغانستان حکومت کمتر نظارت بر سخنان ملا امامان مساجد دارد. آن ها در عين حالي که ماهانه پولي از وزارت حج و اوقاف دريافت مي کند در بسي موارد، در برابر حکومت جبهه مي گيرد. روابط وزارت حج و اوقاف با مساجد و ملا امامان آن اما تنها محدود به برخي شهر هاي مهم کشور همانند کابل، هرات، قندهار و بلخ مي شود. وزارت حج و اوقاف هيچ ارتباطي با مساجد و ملا امامان روستا هاي کشور ندارد. بنابراين، فقدان نظارت بر مدارس ديني و ملا امامان مساجد يکي از دلايل مهم و اساسي گسترش بنيادگرايي در کشور مي باشد.

سوم؛ حکومت براي ساخت مدارس و جلوگيري از فرستادن طلاب کشور به کشور هاي ديگر اسلامي تلاش نموده است از کمک هاي کشور هاي اسلامي براي ساخت مدارس ديني استفاده نمايد. به عنوان مثال؛ رئيس جمهور اشرف غني قراردادي ساخت مدرسه ديني را با عربستان سعودي بست. اين مسئله ممکن امري در راستاي رشد مدارس ديني در داخل کشور محسوب گردد اما واقعيت امر اين است که ساخت مدارس ديني توسط کشور هاي اسلامي در داخل کشور امکان و فرصت ترويج بنيادگرايي و افراطيت را در کشور فراهم مي سازد. عربستان سعودي يکي از کشور هاي اسلامي است که فهم بنيادگرايانه در آن مسلط و هژمون است. ساخت مدارس توسط اين کشور در افغانستان مي تواند انديشه هاي وهابي و بنيادگرايانه و آنچه در عربستان رايج است را گسترش دهد. بنابراين، سياست ما براي جلوگيري از رفتن طلاب به خارج از کشور اشتباه است. اين مسئله باعث گسترش بنيادگرايي و افراطيت در داخل کشور مي شود.

در پايان بايد گفت که فقدان سياست حکومت براي جلوگيري از رفتن طلاب کشور به کشور هاي همسايه، ادامه سيستم سنتي نصاب تعليمي در مدارس ديني کشور، فقدان نظارت و ارزيابي حکومت بر مساجد و مدارس ديني از عوامل مهم گسترش افراطيت و بنيادگرايي بوده است. با اين حساب، حکومت به صورت عام و وزارت حج و اوقاف به صورت خاص سهم عمده در ناکامي سياست مبارزه با افراطيت و بنيادگرايي داشته است. ما جدا از بازنگري در سياست هاي خود نيازمند آنيم که بازنگري جدي در کارکرد هاي وزارت حج و اوقاف، وزارت تحصيلات عالي و وزارت معارف کشور نيز مي باشيم. بخش عمده ناکامي به خاطر کارکرد بد و ناکارآمدي اين نهاد هاست.‏

دیدگاه شما