صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توسعه فرهنگي (قسمت پنجم)

-

توسعه فرهنگي (قسمت پنجم)

مستلزم تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي، طرز تلقي عامة مردم و نهاد هاي ملّي و نيز تسريع رشد اقتصادي، کاهش نابرابري و ريشه کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل بايد نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعي، هماهنگ با نياز هاي متنوع اساسي و خواسته هاي اقراد و گروه هاي اجتماعي در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگي خارج شده و به سوي وضع يا حالتي از زندگي که از نظر مادّي و معنوي بهتر است، سوق مي يابد ( لهسايي زاده،1382: 9)  براساس اين نگرش مي توان در بُعد فرهنگي به اين مطلب اشاره کرد که برخي از انديشمندان جامعه شناس و انسان شناس از بُعد ويژگي اجتماعي و فرهنگي تأکيد بر اين دارند که توسعه را ايجاد نوعي زندگي پُرثمر براي فرهنگ و تکامل فرهنگ يک جامعه  بايددانست؛ و مي توان بيان کرد که توسعه در اين بُعد تخصصي از خود، به دستيابي انسان به ارزش هاي فرهنگي خاص اشاره مي کند.

    عبارت فرهنگ در بُعد عمومي نشأت گرفته از همان انديشه تايلر است که « فرهنگ را مجموعه اي از توانايي ها، شناخت، باورها، اشيا، فنون،و هنرها‌، و قوانين مي دانند که هر انساني از جامعه اي که در آن عضو است، دريافت مي کند.»  (فکوهي، 1379: 245) اين تعريف قابل نقد بوده است اما  کسي نتوانسته است که آن را رد کند. در بُعد تاريخي فرهنگ به عنوان يک ميراث انساني - اجتماعي و سنتي مورد توجه قرار گرفته است؛ که نسل به نسل آن را توسعه داده اند، و به ساير نسل ها اشاعه و انتقال داده شده است. در بُعد رفتاري فرهنگ را بايد يکسري از رفتارهاي مشترک نشأت گرفته از هنجارها و ارزش هاي جامعه دانست که افراد جامعه از همان کودکي به آموزش و يادگيري آن پرداخته اند؛ و در قالب فرايند اجتماعي شدن مي توان آن را مورد بررسي و مطالعه قرار داد. فرهنگ در قالب ارزشي اشاره به مجموعه اي از ارزش هاي جامعه و ضوابط اجتماعي مي کند؛ که بايد دريک جامعه براي رسيدن به سعادت و توسعه افراد آن را به کار برد.

   از بُعد کارکردگرايي اين پديده را مجموعه اي از فنون و روش هايي بايد دانست که در پاسخ به نيازها افرادخود را با ساختار جامعه تطبيق مي دهد،تا بتواند جامعه و زندگي خود را توسعه دهند؛ از بُعد نمادين و ذهني فرهنگ مجموعه اي از پنداره ها و ايده ها، افکار، عادات و... تعريف شده، که سبب امکان کنترل غرايز انسان مي گردد؛ و نقش انساني را ايفاء مي کند.در بُعد نمادين فرهنگ مجموعه از معاني و نمادهاي قراردادي است، که به صورت قراردادي در يک جامعه مورد توجه قرار مي گيرد، ازبُعد ساختاري فرهنگ مجموعه اي از نمادها و ايده ها، اشياء و..... است، که در يک ارتباط ساختاري  فرهنگ يک جامعه را توسعه مي دهند.

    در واقع ترکيب توسعه و فرهنگ در جامعه و در بخشي از انديشه هاي اي علوم انساني به نام «توسعه فرهنگي»، به دنبال اين است که با توجه به فرايند مدرنيته و مدرنيزاسيون با يک رويکرد دروني و بومي و بهره مندي ازپيامدهاي موثر بيروني توسعه، به شناخت عميق باورها و ارزش هاي ملي و محلي  فرهنگ جامعه خود بپردازد، و با توجه به اهميت به نگرش هاي ملي و محلي  از خلاقيت هاي انسان درجهت رشد ميراث معنوي و فرهنگي خود دردنياي حاضر بهره ببرد؛ و به اشاعه و تقويت آن دسته از رفتارهاي فرهنگي که نشأت گرفته از ارزش هاي بومي و ملي است بپردازد، تا بتواند فرهنگ خود را جهاني نمايد.

    توسعه فرهنگي در قالب اهميت دادن به ارزش هاي محلي و ملي، بايد بتواند از طريق برنامه ريزي هاي فرهنگي و اجتماعي به نيازهاي معنوي و مادي افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از اين طريق ايده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملي – بومي جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادين فرهنگي و نشانه هاي ملي و بومي در عصر حاضر همپاي ساير فرهنگ جوامع موثر در جهان اشاعه دهد.( شربتيان، تأملي بر ضرورت مباني توسعه فرهنگي و اهميت آن در جامعه ايران)

 فرهنگي و سرمايه فرهنگي

در هر جامعه اي سرمايه فرهنگي هر فردي که ارتقاء يابد کمک موثري بر بسط توسعه فرهنگي داشته است. سرمايه فرهنگي به نظرپير بورديو به سه شکل وجود دارد،

1-     در حالت متجسد، يعني به شکل خصائل ديرپاي فکري و جسمي،

2-     در حالت عينيت يافتگي به شکل کالاهاي فرهنگي( در قالب کتب،تصاوير،لغت نامه،ادوات و ماشين آلات و...)

3- در حالت نهادينه شده،چون مدارک تحصيلي و ساير مدارک تخصصي که ضمانت کننده سرمايه فرد است. بورديو آن ها را بررسي کرده است.

توسعه فرهنگي از طريق حالت متجسد به دنبال اشاعه و بسط رفتارها و شيوه هاي تربيتي که در يک فرهنگ و جود دارد، تجسد مي بخشد، و به صورت جزئي از کالبد در آمدن، به کالبد پيوستن و جزئي از آن شدن است. اين فرايند را بايد اکتسابي در جامعه در نظر داشت،در حالت عينيت يافتگي بايد به اشياي مادي، و رسانه هايي چون نوشته ها،نقاشي ها،بناهاي تاريخي،ابزار ها، و غيره که عينيت دارند، توجه کرد؛ در اين حالت کالاهاي فرهنگي را مي توان هم به طور مادي  به تملک در آورد، که مستلزم سرمايه اقتصادي است و هم به طور نمادين که مستلزم سرمايه فرهنگي است.       در حالت نهادينه شده، سرمايه فرهنگي به شکل و مدارج آموزشي و امتيازات ضمانت شده  همراه است،که نقش موثر در بسط توسعه فرهنگي دارد. بورديو در اين سه وجه اشاره به تمايلات و گرايشات رواني افراد، ميزان مصرف کالاهاي فرهنگي و ارتقاء مدارک، مدارج تحصيلي و علمي- فرهنگي افراد جامعه مي کند که در سنجش هويت فرهنگي و توسعه پايدار فرهنگي جوامع نقش بسزايي دارد.

توسعه فرهنگي و سياست فرهنگي

با توجه به اينکه در باره فرهنگ و عناصر مشتق يافته از اين پديده اجتماعي درک واحدي وجود ندارد. و اکثر برداشت ها و انديشه ها  از دو حوزه «مادي و معنوي» نشأت گرفته است؛ بايد اشاره به اين کرد که مفهوم فرهنگ کل حوزه زندگي انساني را  در برمي گيرد. به طور خلاصه و مجمل انديشمندان علوم انساني و اجتماعي سه کارکرد را براي فرهنگ و توسعه فرهنگي هر جامعه که به نوعي با سياست هاي فرهنگي جامعه پيوند داده اند و و اين سياست ها را منجربه رشد و پيشرفت هر جامعه اي دانسته اند؛ اين سياست ها در قالب

1) ايجاد تفاهم

 (2احراز هويت

 3)حفظ و ارتقاي انسجام اجتماعي

مي توان بررسي کرد.

سياست فرهنگي از جمله مفاهيم تازه اي است که در کشوره اي جهان در چند دهه اخير به آن توجه شده است؛ با توجه به اينکه فرهنگ به عنوان يکي از زمينه هاي اصلي توسعه و پي بردن به امکان مديريت فرهنگي براي تغيير در عناصر فرهنگي ودست يابي به اهداف از پيش تعيين شده، بستر مناسبي را براي شکل گيري مفهوم سياست فرهنگي به وجود آورده است، مي توان گفت که اصطلاح سياست فرهنگي شامل همان ارزش ها و اصولي است که، افراد جامعه را در مسائل فرهنگي هدايت و راهنمايي مي کند. هدف سياست فرهنگي پيشرفت و پويايي نوين و نظام مند جامعه است.

سياست فرهنگي مرتبط با توسعه فرهنگي در دو بُعد قابل بررسي است،

 سياست فرهنگي سنتي، به افزايش جذب فرهنگ به وسيله طبقات فرهيخته توجه مي کند، اين به خودي خود خوب است، اما هدف اين سياست افزايش شناخت جهاني از ميراث فرهنگي است که ارزش هاي نخبگان و تاريخ جامعه را بيان مي کند، اين يک واقعيت است که مردم  به فرهنگ سنتي به ميزان اندک توجه دارند و از تجهيزات گروهي چون (موزه و کتابخانه و...) استفاده مي کنند.  سياست فرهنگي جديد در ارتباط با توسعه فرهنگي « مبتني بر يادگيري است که خود اساساً از تحصيل آموزش هاي تخصصي ترکيب مي گردد.در اين نوع سياست، توسعه فرهنگي و فرهنگ مجموعه اي از نشانه هايي است که آدمي از طريق آن ها به تعيين وضع خويش در جهان مي پردازد و بنا به نياز،استعداد و قابليتش در آن غوطه مي خورد، تا خود را بيان کند. توسعه فرهنگي در تحليل نهايي بستگي دارد به غني کردن و شکل دادن فرهنگ شخصي هر فرد به نحوي که او قادر سازد فرهنگ خود را بيان کند و فرهنگ خود را توليد کند.» ( پهلوان،1381: 20)

    با توجه به اينکه امروزه تمام جوامع تحت تأثير فرايند هاي جهاني شدن قرار گرفته اند و همين پيامد باعث اين شده که کشور ها در عرصه هاي گسترده بين المللي حضوري جدي تر و رقابت پرنگ تري را داشته باشند؛ بسياري از کشورها به برنامه ريزي جدي براي توسعه توانمندي ها و ظرفيت هاي فرهنگي مورد نياز خود براي پيروزي و درخشش در عرصه هاي مختلف پرداخته اند؛ در اين راستا برنامه ريزان و سياستگذاران کشورهاي مختلف با در نظر گرفتن روندهاي فرهنگ جهاني الزامات توسعه  پايدار علي الخصوص توسعه فرهنگي را بررسي و شناسايي بايد بکنند.

امروزه  مقوله اي که به صورت شفاف و برجسته توجه مديران و محققان را به خود جلب کرده، مرور اهميت به فرهنگ و اولويت توسعه فرهنگي است،بسياري از کشورها درحال توسعه براي بهره مندي از مواهب طبيعت و توانمندي هاي صنعتي و توسعه اي به عنوان شايستگي هاي محوري و کليدي خود بايد فرهنگ را به عنوان بستر و زير ساخت هاي اصلي جامعه و سياست هاي خود درنظر گيرند، پس به طور کلي مي توان گفت که روند توجه و تلاش معطوف به سياست گذاري ها در بسياري از کشورهاي مختلف جهان در تلاش براي ايجاد توسعه فرهنگي، روند جهاني است که البته، بنابر اوضاع اجتماعي و سياسي محلي در هر کشور، شکل متفاوتي به خود مي گيرد.

 براي اينکه سياست گذاري فرهنگي در بُعد ايجابي به مسير توسعه فرهنگي جامعه شتاب ببخشد، وپويا باشد،براساس خرده نظام اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي نوعي بسته هنجاري را مي توان از طريق نظام آموزش رسمي در ميان اعضاي جامعه اشاعه داد؛ بر اين اساس در خرده نظام اقتصادي بايد در جهت «کار و تلاش، صرفه جويي،امانتداري، وقت شناسي و...» را آموزش فرهنگي داد،در بُعد سياسي «پاسخگويي، مسئوليت پذيري، انصاف، مشارکت سياسي و هدف داري و...» مد نظر باشد؛در بُعد اجتماعي «بردباري،تسامح، رعايت حقوق انساني، مشارکت اجتماعي، صداقت وحقيقت جويي» بايد آموخته شود؛ و در حوزه فرهنگي،»احسان، وفاداري،تعاون، ودگرخواهي عام، اعتماد و...» بايد در جامعه ترويج يابد. ( www.omid.com))

دیدگاه شما