صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توسعه فرهنگي (قسمت چهارم)

-

توسعه فرهنگي (قسمت چهارم)

عناصر توسعه گرا وتحول خواه موجود در فرهنگ هر جامعه به عنوان سرمايه هاي فرهنگي آن جامعه، پشتوانه اي موثر براي توسعه محسوب مي شود؛ سرمايه هايي که تنها در روند توسعه يافتگي و موفقيت نسبي در آن، امکان بازتوليد خود را پيدا مي کنند. بنابراين نکته حايز اهميت در ارائه الگويي براي توسعه فرهنگي، بومي بودن آن و حفظ هويت فرهنگي طي فرايند توسعه مي باشد. تقليد صرف از جوامع ديگر بطور قطع نتايج ناگواري به بار خواهد آورد.

 بايد توجه داشت که توسعه فرهنگي همانطور که از سويي زمينه ساز و علت توسعة ابعاد ديگر جامعه است، در ديگر سو، معلول آنها نيز مي باشد. بدين معني که پيشرفت همه جانبة جامعه خود به رشد و بالندگي فرهنگ، کمک شاياني مي نمايد.

 به عبارت ديگر، عليرغم اولويت فرهنگ بر ديگر عناصر اجتماعي در فرآيند توسعه يافتگي، آنچه که نقش تعيين کننده نهايي را برعهده دارد، نوع کنش و واکنش يا به عبارت بهتر نوع تعامل مثبت در قالب يک ارتباط ديالکتيکي ميان فرهنگ و عناصر ديگر جامعه همچون اقتصاد، سياست و... است.

بنابراين در ترسيم يک الگوي مناسب براي توسعه جامعه، بايد برنامه هايي براي تمامي ابعاد جامعه ارائه گردد. اين نکته نيز نبايد فراموش شود که در اين برنامه ريزي بايد شرايط حاکم در يک جامعه کاملاً در نظر گرفته شود. به عبارت ديگر هر اندازه که يک الگوي توسعه از جامعيت برخوردار باشد، تا زماني که مختصات بومي آن جامعه را نيز مد نظر قرار نداده باشد، مثمر ثمر نخواهد بود.( www.ommid.com)

اجزاي فرهنگي توسعه

در دوران مدرن ما با دو انگاره‌نگاري مواجه بوده‌ايم. اگر از اين الگو تبعيت كنيم، توسعه از اين حيث كه پديده‌اي مادي است يا داراي ابعاد غيرمادي نيز مي‌باشد موضوع چالش‌برانگيزي بوده است. از سوي ديگر عده‌اي از جامعه‌شناسان توسعه را پديده‌اي جمعي مي‌دانند كه ريشه در ساختارهاي اجتماعي دارد، در حالي‌كه عده‌اي ديگر توسعه را پديده‌اي فردي؛ و ريشه آن را در فرد توسعه‌يافته مي‌دانند.

اجزاي توسعه  فرهنگي از نگاه انديشمندان اسلامي

توسعه فرهنگي: در جمع‌بندي اجزاي فرهنگي مرتبط با توسعة فرهنگي در آراي انديشمندان مسلمان بايد گفت نوآوري و توليد علم، نوانديشي ديني، ايمان و رشد معنوي و آموزش عمومي را تعداد بيشتري از انديشمندان مورد توجه قرار داده‌اند. ساير اجزاي فرهنگي توسعه فرهنگي از ديدگاه انديشمندان مسلمان ذكرشده عبارت‌اند از: معرفت به فلسفه تمدن غرب، عيني‌نگري و تجربي‌گرايي، خوديابي، حفظ اصالت فرهنگي و تاريخي، تربيت انسان شرافتمند، فرهنگ بومي و اسلامي، پرهيز از اخلاق غربي، پرهيز از شيفتگي در برابر علوم امروزي، عامل ذهني مقدم بر تغيير عيني، دين‌مداري، تقويت اصول اخلاقي، اصالت تفكر و تعقل.

بيشتر مكاتب غربي هدف نهايي توسعه را در اين دنيا قرار داده و توجه آن‌ها بيشتر به ابعاد مادي توسعه معطوف است، در حالي‌كه انديشمندان با دغدغه ديني هدف توسعه را نه در اين دنيا بلكه در آخرت قرار داده و براي توسعه هدفي فرامادي و اخروي قائل‌اند.

از سوي ديگر عده‌اي از صاحب‌نظران توسعه، توسعه فردي را مقدم و پيش‌درآمدي بر توسعه جامعه مي‌دانند، در حالي‌كه بعضي بالعكس معتقدند كه اين جامعه توسعه‌يافته است كه سبب پرورش افراد توسعه‌يافته مي‌شود.

دريک برسي کلي در آرا و انديشه هاي متفکرين اسلامي در باره توسعه مي توان به موارد ذيل دست يافت:

1ــ كليه انديشمندان مسلمان يادشده در اين تحقيق هدف نهايي توسعه را نه در اين دنيا بلكه در آخرت قرار داده‌اند و انديشه‌ورزي آن‌ها درباره توسعه با محوريت آخرت انجام شده است.

2ــ انديشمندان مسلمان به همه ابعاد توسعه، اعم از توسعه اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، توجه لازم را داشته‌اند.

3ــ در مورد تاثير عوامل دروني و بيروني در دستيابي كشورهاي اسلامي به توسعه بايد چنين گفت كه توجه ويژه اكثر انديشمندان مسلمان به استقلال در بعد توسعه سياسي نشان‌دهنده آن است كه رهايي از سلطه كشورهاي استعماري حاکم بر كشورهاي اسلامي، به عنوان عامل بيروني مهم در دستيابي اين كشورها به توسعه، از دغدغه‌هاي مهم اكثر اين انديشمندان بوده است.

4ــ تأكيد بر بيداري اسلامي در كشورهاي مسلمان از طريق ارتقاي آگاهي و احياي تفكر ديني نشان‌دهنده توجه آن‌ها به تاثير توده مردم مسلمان و اهميت بيداري آن‌ها به عنوان ركني اساسي در دستيابي به توسعه مي‌باشد. از سوي ديگر رخداد اين بيداري اسلامي در كليه كشورهاي مسلمان‌نشين عامل مهمي در برقراري وحدت و همدلي در بين اين كشورها و افزايش توان آن‌ها براي دستيابي به توسعه خواهد بود.

5ــ مقوله آزادي نيز كه در بخش توسعه سياسي نسبت به ساير مقوله‌‌ها از تأكيد بيشتري برخوردار است نشان‌ از آن دارد كه انديشمندان مسلمان همواره به بازدارندگي استبداد در كشورهاي اسلامي به عنوان عاملي دروني براي دستيابي به توسعه توجه داشته و تأكيد ورزيده‌اند. بنابراين ملاحظه مي‌شود كه از نگاه انديشمندان مسلمان شيوه حكومت و اداره كشور به عنوان عامل دروني و نوع تعامل و تأثيرگذاري كشورهاي خارجي به عنوان عامل بيروني هر دو در دستيابي كشورهاي اسلامي به توسعه تاثير اساسي دارند.

6ــ در بُعد توسعه اجتماعي عدالت اجتماعي بيش از ساير عامل‌‌ها مورد توجه انديشمندان مسلمان قرار گرفته است. اين امر نشان از آن دارد كه توزيع عادلانه امكانات و فرصت‌هاي حاصل از پيشرفت و توسعه كشور از نگاه انديشمندان در بين توده مردم يكي از عامل‌‌هاي مهم دستيابي به توسعه واقعي به شمار مي‌رود و تحقق عدالت اجتماعي در توزيع برون‌دادهاي توسعه در فقرزدايي در جوامع اسلامي نقش مهمي خواهد داشت.

7ــ در بعد توسعه اجتماعي، توجه به ترويج فرهنگ كار و كوشش توسط انديشمندان مسلمان و مطرح شدن كار به مثابه ارزش بيانگر آن است كه اين انديشمندان كم‌كاري و بي‌توجهي به تلاش و كوشش در اين دنيا را از سوي پاره‌اي از مسلمانان تعليم فرهنگي اشتباهي مي‌دانند. آنان بر كار هر چه بيشتر در اين دنيا به عنوان تعليمي ديني در اسلام بسيار تأكيد کرده‌اند.

8ــ در بُعد توسعه اقتصادي انديشمندان ياد شده بيشتر بر روي توليد بيشتر و صرفه‌جويي در مصرف تأكيد کرده‌اند. مروري بر اجزاي فرهنگي توسعه اقتصادي نشان مي‌دهد كه انديشمندان مسلمان هرگز به ابعاد دنيوي و رفاه مادي بي‌توجه نبوده و بر توليد و آباداني در اين دنيا و بهره‌جويي از طبيعت تأكيد کرده، ولي همواره براي فعاليت‌هاي مادي جهت و هدف معنوي را در نظر داشته و همواره رفاه مادي را در پناه معنويت خواستار بوده‌اند.

9ــ تأكيد بر نوانديشي ديني از سوي اين انديشمندان نشان مي‌دهد كه تحجّر و سنت‌گرايي افراطي در جوامع اسلامي و بازتوليد نکردن آموزه‌هاي ديني مطابق شرايط امروزي همواره در نظر اين انديشمندان مانع مهمي در راه دستيابي به توسعه قلمداد شده است. توليد علم همراه تأكيد بر ايمان، از يك‌سو، و همراه دانستن تربيت با آموزش، از سوي ديگر، نشانه آن است كه همواره اين انديشمندان درصدد بوده‌اند براي آموزش و علم اهداف و جهت معنوي قائل شوند تا علم و آموزش تعليم داده شده تضمين‌كننده توسعه با محوريت آخرت باشد.

در مجموع مي‌توان چنين گفت كه مهم‌‌ترين اجزاي فرهنگي لازم براي دستيابي به توسعه مطلوب از نگاه انديشمندان مسلمان داراي چند ويژگي اساسي است: حكومت‌هاي جوامع اسلامي بايد همواره در حوزة بيروني درصدد باشند استقلال كشور و وحدت بين كشورهاي مسلمان‌نشين را، در سايه بيداري اسلامي حفظ کنند و در حوزة دروني با پرهيز از استبداد، تضمين‌كنندة آزادي‌هاي مشروع در جوامع اسلامي باشند. از سوي ديگر نظام اجتماعي و وجدان جمعي بايد به سمت ايجاد بستر تحقق عدالت اجتماعي، تقويت هويت و ترويج فرهنگ كار به مثابة ارزش اجتماعي باشد. نظام آموزشي كشورهاي اسلامي در عرصة تفكر و انديشه‌ورزي بايد بر نوانديشي ديني در مراكز آموزشي علوم ديني و اسلامي (حوزه‌هاي علميه)، از يك‌سو، و بر توليد علم در مراكز دانشگاهي، از ديگر سو، تأکيد داشته باشد. هر چند تربيت و آموزش عمومي به عنوان عامل مؤثر در تربيت توده مردم، كه نقش مهمي در تحقق عملي توسعه دارند، داراي ارزش شايان توجهي مي‌باشد. به علاوه هرگونه نوانديشي ديني و توليد علمي و آموزش عمومي بايد در بستري از ايمان تحقق يابد.

انديشمندان مسلمان بر ابعاد غيرمادي توسعه بيشتر از صاحب‌نظران علوم توسعه تأكيد ورزيده، هر چند به ابعاد مادي توسعه هم بي‌توجه نبوده‌اند. از سوي ديگر انديشمندان مسلمان بر ابعاد جمعي توسعه نيز بيشتر از ابعاد فردي آن تأكيد کرده‌اند. (نگاهداري، توسعه فرهنگي از نگاه انديشمندان اسلامي)

از فرهنگ تا توسعه

واژه توسعه بعد از جنگ جهاني دوم به صورت عبارتي فراگيردر ابعاد مختلف،اقتصادي،اجتماعي،سياسي و فرهنگي که هريک از اين جنبه هاي علمي نگاه عميقي به حوزه تخصصي خود در جامعه دارد؛ به کار رفته است.در واقع اين پديده يک مفهوم چندبُعدي و پيچيده است، و همراه با رگه هاي ارزشي با مفاهيم «ترقي و تکامل- تغيير،تحول و دگرگوني- رشد، بهبود، نوسازي و...» همراه است. براين اساس مي توان همانند مايکل تودارو بر اين باور بود که « توسعه را بايد جريان چند بعدي دانست.

دیدگاه شما