صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آیا رسانه های صوتی و تصویری می توانند در عرصه تعلیم و تربیه نقش مؤثر داشته باشند؟

-

آیا رسانه های صوتی و تصویری می توانند در عرصه تعلیم و تربیه نقش مؤثر داشته باشند؟

پيش از اينکه به نقش تلويزيون در کمک به روند تعليم و تربيه جوانان و نوجوانان بپردازيم، بهتر است مختصراً به نياز شديدي که جامعه افغانستان به عرصه تعليم و تربيه دارد و همچنين چگونگي فعاليت مؤسسات تعليمي و تربيه وي کشور اشاره اي داشته باشيم.

هرچند معارف افغانستان در چند سال اخير دستاوردها و پيشرفتهاي چشمگيري داشته؛ پذيرش بيش از شش و نيم ميليون شاگرد در مکاتب افغانستان در ذات خود «بزرگترين دستاورد» کشور در زمينه تعليم و تربيه محسوب ميگردد و حضور اين عده شاگرد در مکاتب افغانستان در تاريخ تعليم و تربيه اين کشور بي سابقه است، اما در عين حال بايد در نظر داشت که رشد ميزان تعليم و تربيه در يک کشور تنها در افزايش جلب و جذب کودکان به مکاتب خلاصه نمي گردد. حضور شاگرد در مکتب و صنف درسي يک مرحله به شمار رفته و مهمتر از آن؛ بارور ساختن اوقات شاگردان در داخل مکتب و زمينه سازي براي بارور نمودن آن در محيط خانه، مرحله مهمتر و مؤثرتر ميباشد.

وزارت تعليم و تربيه افغانستان ميتواند باتوجه به واقعيت زندگي نوجوانان و کودکان کشور؛ اعم از سطح اقتصاد، فرهنگ و عنعنات، باورهاي فکري و عقيدتي و سائر عرصه هاي زندگي مردم، براي تشويق و ترغيب شاگردان به تعليم و تربيه برنامه هاي فرادرسي را تهيه نموده و در اين زمينه فضا سازي نمايد. حتي ميتوان با روي دست گرفتن چنين برنامه هائي فرادرسي، به علاوه تشويق؛ در رشد سطح دانش و بينش شاگردان به گونه مستقيم نيز نقش آفريني نمود.

رسانه ها، به ويژه تلويزيونها، بهترين ابزار و مناسب ترين بستر براي چنين برنامه هائي مي باشند. نبود فضاهاي باز مناسب و کمبود مراکز عمومي باعث گرديده بيشتر نوجوانان حد اعظم اوقات فراغت خويش را با تماشا نمودن برنامه هاي تلويزيوني سپري کنند و اين درحالي است که با تأسف فراوان، نود فيصد برنامه هاي تلويزيوني را که با ذوق جوانان برابر باشد، برنامه هاي تفريحي محض و حتي گمراه کن و مشوش اذهان تشکيل ميدهد. اينجا است که نقش مسؤولين بلند پايه وزارت تعليم و تربيه در استفاده نمودن از چنين فرصتهائي در جهت دهي اذهان شاگردان مکاتب و مثمر نمودن اوقات فراغت آنان برجسته ميگردد. مسؤولين وزارت تعليم و تربيه ميتوانند به همکاري رسانه هاي کشور برنامه هاي آموزنده و در عين حال جذاب و سرگرم کننده اي را توليد و پخش نمايند و به اين ترتيب از يک طرف در تشويق رسانه ها به ابتکار عمل و بيرون آمدن از نقاب مقلد محض نقش مؤثري بازي کنند و مهمتر از آن اينکه توجه عام مردم، به ويژه جوانان را به اهميت و نياز شديد کشور به تمرکز روي روند تعليم و تربيه و رشد فکري جلب نمايند.

شايد بهانه بعضي ها در خصوص بي توجهي به چنين مواردي اين باشد که بگويند توليد چنين برنامه هائي هزينه هاي فراوان و تخصص ويژه اي تقاضا ميکند که فراتر از ميزان بودجه و توان وزارت تعليم و تربيه ميباشد، اما واقعيت اين است که ما براي راه اندازي چنين روند مثمر و توليد چنين برنامه هائي بيشتر از اينکه به هزينه هاي بلند نياز داشته باشيم، به ابتکار عمل و مسؤولين دلسوز و غمخوار نياز داريم. کمال در اين است که چگونه بتوانيم از همين هزينه هاي اندک، بيشترين استفاده را نمائيم و با راه اندازي پروژه هاي کوچک، راه را به سوي دستاورد هاي بزرگ بگشائيم.

اگر هدف مندي و احساس مسؤوليت وجود داشته باشد، ميتوان با همين هزينه هاي اندک و در همين شرائط نا هموار کشور، جرقه انقلاب بزرگ تعليمي و تربيتي را زد و فراموش نه کنيم که بيشترين نياز مردم مان در حال حاضر در مقايسه با ساير مشکلاتي که با آن دست و پنجه نرم ميکنيم، مسأله رشد و جهت دهي مناسب عرصه تعليم و تربيه ميباشد.

بدون شک يکي از دستاوردهاي بزرگ دولت افغانستان پس از حاکميت طالبان؛ گسترش سريع فعاليت هاي رسانه اي ميباشد. دولت جديد افغانستان در 15 سال و چهار دوره فعاليت اش تا کنون تلاش نموده بيشتر از هر عرصه اي ديگري از عرصه هاي زندگي اجتماعي مردم، رسانه ها را تقويت نموده و آن را با معيارهاي بين المللي سازگار نمايد. اين تلاشهاي دولت هرچند در برخي از بخشهاي فعاليت رسانه اي موفقيت آميز بوده و دستاوردهائي نيز در پي دارد؛ چنانچه بخشهاي خبري، گزارشهائي که از محل حوادث تهيه ميشود، گزارشهاي تحليلي، ميزگردهائي که براي تحليل مسائل سياسي داير ميگردد، پوششهاي ويژه خبري وغيره... اينها مواردي است که رسانه هاي افغانستان در آن سير صعودي و قابل توجهي داشته و ميتواند از جمله دست آوردهاي دولت در عرصه مطبوعات کشور به حساب آيد.

اما پرسش اصلي که در اين خصوص مطرح ميباشد اين است که چرا رسانه هاي افغانستان تنها در همين چند مورد به خصوص، که اکثراً عرصه سياسي ميباشد، مهارت بيشتر پيدا نموده و در سائر عرصه ها؛ يا هيچ گونه فعاليت چشم گيري وجود ندارد و يا اگر هم وجود دارد، عموماً فعاليت هاي تقليدي و نسخه برداري از رسانه هاي بيروني بوده و هيچ ابتکار عملي که برخاسته از واقعيت ها و نيازهاي عيني جامعه افغاني باشد در آن به چشم نمي خورد؟ مانند سيل عظيمي از موسيقيها، فيلمها، سريالها و سائر برنامه هاي اجتماعي.

روشن است که با توجه به اهميت و نقش بسيار بزرگي که رسانه ها در جهت دهي افکار عامه پيدا نموده، قطعاً از توجه و حمايت همه جانبه دولتها برخوردار ميباشد و دولت مردان از اين ستون جديد قدرت براي تحکيم حاکميت خود استفاده اعظمي ميکنند. بناءً ساده انديشي خواهد بود اگر گمان کنيم که فعاليت رسانه ها به گونه خود جوش و با توجه به نيازهاي مردم صعود و نزول ميکند، بلکه واقعيت اين است که اين منافع دولتها و سياستهاي حکومت ها است که جهت فعاليتهاي رسانه اي را مشخص نموده و آن را با توجه به سياستهاي هر دولت و حکومت، در عرصه هاي گوناگون تقويت و يا تضعيف ميکند.

پرسش اصلي اين است که چرا رسانه هاي افغانستان، به ويژه تلويزيونها، در چند سال اخيري که در برخي از عرصه ها درخشش قابل توجهي داشته، از نقش مؤثري که در عرصه تعليم و تربيه ميتواند بازي کند تا حدود زيادي غافل مانده و چنانکه بايد و شايد، مؤثر واقع نه گرديده؟ و اينکه چگونه ميتواند از تلويزيون به عنوان يکي از پرطرف دار ترين بخش رسانه ها، در روند تعليم و تربيه درست نوجوانان و کودکان بهره برد، بدون اين که چيزي از پرطرف دار بودن و جذاب بودن آن در ميان توده هاي جامعه کاسته شود؟

رسانه ها، به ويژه تلويزيون ميتوانند در روند رو به رشد تعليم و تربيه کشور نقش فوق العاده مؤثري را بازي نموده و افکار عامه و به خصوص نوجوانان و کودکان را در اين عرصه سمت و سوي درست و کارا دهند. تلويزيون يكي از وسايل ارتباط جمعي است كه از قدرت زيادي در عرصه ارتباط اجتماعي برخوردار است و به خانه‌هايي كه نوجوانان و كودكان كم‌ سن و سال در آنها زندگي مي‌كنند، به سرعت نفوذ مي¬ كند. حضور گسترده تلويزيون از نظر كمّي در منازل، داشتن تصوير، وجود شبكه‌هاي متعدد براي پخش برنامه‌هاي متنوع، سهل‌الوصول و ارزان بودن آن نسبت به برخي از وسايل ارتباط جمعي ديگر، به تلويزيون در ميان وسايل ارتباط جمعي موقعيت ممتازي بخشيده كه از اين جهت، نظر محققان را به خود جلب كرده است.

تلويزيون منبع مهمي در توليد ارزش هاي اجتماعي، ايدئولوژي ها و ديدگاه هاست. ظرفيت اين رسانه در انتقال سريع و ساده پيام هاي گوناگون و به ويژه پيامهاي تعليمي و تربيتي، استفاده از آن را براي طيف وسيعي از مخاطبان اعم از كوچک و بزرگ، فراهم كرده است.

محققين معتقدند كودكان بيش از ديگر مخاطبان از تلويزيون تأثير مي گيرند. چون ذهن كودک ساده و فاقد توانايي تجزيه و تحليل پيام هاي اين رسانه است. بنابر اين نياز است تا مسؤولين کشور به صورت عموم و مسؤولين نهادهاي تعليمي و تربيتي و همچنين مسؤولين رسانه ها به اين مسأله و حساسيت آن توجه ويژه نمايند و با توجه جدي و سرمايه گذاري لازم در اين عرصه نه گذارند افکار و استعدادهاي نسل بعدي کشور به هدر برود.

برخي از ابعاد تربيتي تلويزيون قرار ذيل است:

1- اعطاي بينش: يكي از ابعاد كاركرد تربيتي تلويزيون، القاي بينش هايي است كه از اين رسانه منعكس مي شوند. مخاطبان تلويزيون، در اثر استفاده از برنامه هاي آن به دانش ها و بينش هاي نشر شونده از تلويزيون دست پيدا مي كنند. گفته مي شود كه روند يادگيري و كسب معرفت از تلويزيون، در بيشتر وقت ها فارغ از قصد و نيت بيننده تحقق پيدا مي كند. افراد به ويژه كودكان، بيشتر برنامه هاي تلويزيون را همچون سرگرمي نگاه مي كنند، نه به قصد كسب دانش و معرفت. ولي در عين حال، روند كسب دانش و بينش از تلويزيون، به صورت ناخودآگاه به وقوع مي پيوندد.

كسب دانش و بينش مخاطبان از تلويزيون چه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه، نشانگر موقعيت مهم تلويزيون در اعطاي بينش هاي تازه به بينندگان يا تغيير اعتقادات آنان است. در مواردي كه رسانه تلويزيون، به القاي بينش هاي خاص، همچون رسالتي براي خودش بنگرد، عمق و گستره تأثير تلويزيون در اين جهت، بيش از موارد ديگر خواهد بود. امروزه تلويزيون هايي كه با اين هدف برنامه پخش مي كنند، رشدي فزاينده دارند.

2-  ايجاد تمايل: تأثير تربيتي تلويزيون بر افراد، بيشتر به صورت چند بعدي به وقوع مي پيوندد. يكي از ابعاد آن، تأثير برنامه هاي اين رسانه بر تمايلات مخاطبان است. محتواي تلويزيون، فضيلت هاي خاصي را به مخاطب القا مي كند كه مواردي از آن به صورت عقيده براي مخاطب درمي آيد. ترديدي نيست كه پيام هاي رسانه تلويزيون، در انتقال تمايلات خاص خنثي عمل نمي كند، بلكه دربردارنده تمايلات خاصي براي مخاطب است. از طرف ديگر، پيام هاي تلويزيون زماني تأثيرگذار است كه زمينه هاي رواني و اجتماعي آن براي مخاطب فراهم شود. بخش زيادي از برنامه هاي تلويزيون، سبک و سياق عاطفي و انگيزشي دارد. از اين رو، هميشه تلويزيون با تمايلات مخاطب درگير است. از آن جا كه بخش زيادي از مخاطبان تلويزيون كودكانند، تغيير تمايلات مخاطبان و ايجاد تمايلات تازه در آنان هم تشديد  مي شود و هم با سهولت انجام مي پذيرد.

3- معرفي الگوهاي رفتاري: تأثير تربيتي تلويزيون، تنها در بخش هاي فکري و تمايلات خلاصه نمي شود، بلكه در حيطه عمل هم، راه و روش خاصي را براي مخاطبانش عرضه و معرفي مي كند.

دیدگاه شما