صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

همه باهم علیه تروریزم

-

همه باهم علیه تروریزم

در روزهاي اخير سطح خشونت ها و کشتار نه تنها در افغانستان و بعضي از کشورهاي منطقه هم چون سوريه و يمن و عراق و ترکيه افزايش يافته است، بلکه دامنه خشونت و کشتار مردم عادي به قاره اروپا نيز رسيده است و نيز گفته مي شود که قاره امريکا و نيويورک مهم ترين شهر امريکا و مقر سازمان ملل متحد نيز از بيم عمليات هاي تروريستي در نگراني و هشدار امنيتي قرار گرفته است. پس از حادثه يازهم سپتامبر، رويدادهاي خونين پاريس و سپس مالي تلخ ترين و تکان دهنده ترين رويدادهايي بوده اند که از سوي تروريست ها و گروه هاي افراطي چون داعش بوقوع پيوست. حال بايد پرسيد چه چيزي سبب اين همه خشونت گرديد؟ گروه هاي تروريستي چون داعش اين توانايي و قدرت را از کجا بدست آوردند که نه تنها در منطقه بلکه جهان را به هم آوردي بطلبد و هيچ هراسي از اين همآوردي نداشته باشد؟ اين همه هيمنه دولت هاي غربي و قدرت هاي بزرگ جهان با در دست داشتن امکانات نظامي فوق تصور و دستگاه هاي عظيم و پيچيده استخباراتي و امنيتي چرا در مهار کردن يک گروه يا گروه هاي تروريستي عاجز و ناتوان شده اند؟ آيا براستي ناتوان شده اند يا خود را به ناتواني زده اند؟ يا کوچک شمردن دشمن سبب شده است که چنين غافل گير گردند؟ سرچشمه هاي تروريسم کجاست؟ راه مقابله با آن چيست؟ چگونه بايد وارد اقدام شد؟ و...

هر چند عمل ترور و بکاربردن خشونت از سوي فرد يا افرادي نسبت به ديگري يا ديگران (حکومت يا اشخاص و نهادها) از زمان هاي دور وجود داشته است و پديده اي بي سابقه اي نبوده است؛ اما هرگز تاريخ بشر به ياد ندارد که عمليات هاي خشونت بار و تروريستي با اين شدت و قساوت و گستردگي و پيچيدگي که در سال ها و روزهاي اخير اتفاق افتاده است، به وقوع پيوسته باشد. بنابراين يکي ازمهم ترين اتفاق هاي جهان بشري و دنياي سياست اين است که واژگان و مفهوم ترور و تروريست به شکل بسيار گسترده و جدي وارد ادبيات اجتماعي و سياسي ملل و کشورها گرديده است. امروز واژگان ترور و تروريسم حتا براي کودکان پنج ساله هم قابل فهم و نگران کننده به نظر مي رسد.

تروريزم، پديده‌اي است محصول علل مختلف که از وضعيت‌هاي گوناگون سرچشمه مي گيرد. اما در کليت مي توان اشاره داشت که تروريسم معلول نقض حقوق انساني و نبود شرايط صلح دوامدار و شرايط تبعيض آميز و آشفته مي باشد. همين تروريزم که معلول چنان شرايطي است، خود نقض کننده بسياري از حقوق اساسي بشري فردي و همگاني گرديده همه عرصه ها و ساحه هاي انساني و بشري را در معرض تهديد قرار مي‌دهد. تروريسم افزون بر معاني و گفتماني که به او ارتباط دارد، متضمن هراس و وحشت عمومي است که استفاده از آن حتي در ذهن نيز نوعي واکنش رواني مبتني بر انزجار و تنفر را به دنبال دارد. اين حس غالب و عمومي، در واقع نشان دهنده تمايل روحي بشر به آرامش و پرهيز از خشونت است . عموم مردم، تروريزم را به عنوان روشي خشونت‌آميز شناخته‌اند که براي ايجاد فضاي رعب و وحشت به منظور نيل به اهداف سياسي از طريق توسل به زور نسبت به گروه يا دولت مورد نظر براي تن دادن به اهداف و مقاصد مهاجمان به کار گرفته مي شود .به هرروي هر تعريفي و مفهومي را که از تروريزم داشته باشيم، در يک نکته توافق وجود دارد که تروريزم تهديدي جدي براي زندگي بشر و صلح جهاني به شمار مي‌آيد؛ تهديدي که داراي مباني عميق و مصاديق گسترده بوده که به طور روزافزون نيز بر دامنه و پيچيدگي آن افزوده مي‌شود. بنابراين شاخصه‌هاي عمده اي که براي تروريزم بر اساس تعريف و بيان يادشده و تجاربي که طي اين چند سال در مبارزه عليه تروريزم بدست آمده و کارکردهاي تروريست ها نيز آن را تاييد نموده است مي ‌توان به اختصار برشمرد: تروريزم، پديده‌اي جهاني است. اين جهاني بودن، مبيّن آن است که تروريزم ريشه‌هاي عميق داشته و بروز و ظهور آن نه امري سطحي و مبتني بر انگيزه‌هاي موقتي يا فردي و پراکنده، بلکه متأثر از اختلال در ساختار جوامع انساني است؛ با اين حال به نظر مي ‌رسد تروريزم متأثر از دوران هاي بي‌عدالتي و تبعيض نيز خود را سيراب نموده است. ديگر اين که هر تعريفي از تروريزم ارائه گردد در اين مسئله اتفاق جمعي در ميان ملل و دولت ها وجود دارد که تروريزم، فرايندي مذموم و مطرود در همه فرهنگ‌ ها و اديان و آموزه‌هاي اخلاقي است. در فرهنگ کشور ما و نيز آموزه هاي ديني ما همين نگاه مورد تأکيد است. هم چنين بايد افزود که تروريزم، داراي علل متعدد بوده وريشه  اصلي‌ آن را مي‌ توان بي‌عدالتي در جهان دانست. در شرايطي که مديريت امور جهاني را برخي قدرت‌ هاي فرامرزي در انحصار خود گرفته و حقوق ديگر ملت‌ها را پاي مال ‌کنند، يا آن دسته از دولت هاي که با تماميت خواهي مانع از توسعه اجتماعي و سياسي گرديده و موجب محروم شدن طبقات گوناگون جامعه بسود يک قشر و گروه خاص گردند ، استفاده از روش خشن و ترساندن به منزله ابزاري براي تضمين اين بي‌عدالتي ها رخ مي ‌نماياند. بدين جهت و در همين بايد افزود که بدون در نظر گرفتن چند بعدي بودن عوامل تروريزم ، نمي‌توان با تمرکز بر تنها يک علت يا عامل، موفق به شکست و نابودي تروريزم گرديد.

بدين جهت در امر مبارزه با تروريزم بايد گفت همانگونه که تروريزم مرز نمي شناسد و پديده اي است جهاني ، رهبري و مديريت مبارزه با تروريزم نيز بايد جهاني باشد. همه جهانيان و مللي که از آن در آسيب و رنج هستند، بايد در مديريت و رهبري مبارزه با تروريزم سهم فعال داشته باشند. مبارزه با تروريزم را نمي توان فقط با تکيه بر يک انديشه سياسي يا ترجيح منافع يک يا چند حکومت و بازي گر بين المللي به پيش برد. بدون شک، نگراني‌هاي جهاني، رهبري و مشارکت جهاني را مي‌ طلبد و همه افراد و اقشاري که از تروريسم رنج مي‌ برند، بايد در اين مبارزه سهيم باشند. در موجه بودن اين ديدگاه تجربه اقداماتي که به نام جامعه بين‌المللي طي سال هاي گذشته عليه تروريسم صورت گرفته است و ناکام مانده است، نشان داد که هنوز هم نگرش و روش درباره تروريزم و مبارزه با آن ناقص و يک جانبه مي باشد. به همين جهت با وجود اين که تمام تلاش ها در راستاي مبارزه با تروريزم بکار بسته شده است دست آورد لازم و موفقي را به همراه  نداشته است.

بنابراين تصويب قطعنامه ‹ضد داعش› فرانسه در شوراي امنيت تصويب در راستاي مبارزه با تروريزم يک موفقيت چشم گير دانسته مي شود اما مي توان اين نقد را بر آن وارد ساخت که متاسفانه اين اجماع فقط در مورد خاصي از تروريزم يعني گروه داعش صورت گرفته است. يعني ساير ابعاد و گروه هاي تروريستي در اين قطعنامه هدف قرار داده نشده اسند. اين مسئله احتمال دارد در دراز مدت چالش هايي را بر انگيزد. به هرروي همين اقدام ابتدايي خود شايد سبب گردد که کشور هاي جهان با توجه به تجارب بدست آمده روند مبارزه با تروريزم را بعنوان يک عامل جهاني خشونت و خونريزي تکامل بخشيده و بر ساير ابعاد و زواياي آن نيز در آينده چاره سازي صورت گيرد.

دیدگاه شما