صفحه نخست » مقالات » منزلت«منافع ملی»در سیاست کشور
منزلت«منافع ملی»در سیاست کشور
- حبیب صبوری خسروشاهی
رويدادهاي اخير کشور بارديگر شکنندگي وضعيت کلي کشور و نظام سياسي را آشکار ساخت. هم چنين اين رويدادها نشان داد که ما در چه شرايط سخت و تعيين کننده اي قرار گرفته ايم. دست هاي بيروني و عوامل داخلي، زمينه ها و بسترهاي تهديد را کاملا هويدا گردانيد. اگر اندک تامل بخرج دهيم از همان نقطه هاي تهديد و خطر راه هاي بيرون رفت نيز آشکار مي گردد. بدون شک در اين ميان هزاران علل و زمينه هاي گوناگون را مي توان فهرست نمود. از دخالت هاي بيروني و جنگ استخباراتي تا فساد اداري و معامله گري مقام هاي بالا و پايين در موقف هاي اداري و امنيتي و ...؛ ولي در اين ميان يک نکته بسيار کليدي و اساسي نيز مشخص گرديد. اين نکته کليدي در واقع رسيدن و يابيدن همه نقطه قوت و ضعف ها را در گرو خود دارد. اگر اين نکته کليدي مشخص گردد، درک گردد و به آن توسل جسته شود بدون شک بر بسياري از مسايل ديگر و مشکلات موجود غلبه خواهيم يافت. اگر اين نکته کليدي پنهان بماند و يا درک نگردد هر تلاش و کوشش ديگر فقط نقش تسکين دهنده بودن را براي چندروزي خواهد داشت. اين نقطه کليدي «منافع ملي» است.
منافع ملي هدف اصلي همه کشورها در سياست خارجي و تحکيم آنها در عرصه داخلي ميباشد. اندک مروري و مطالعه گذرا بر چگونگي سياست گذاري و تعاملهاي داخلي و خارجي کشورها و دولتها نشان از آن دارد که هدف نهايي همه سياست گزاريها و فعاليتها در راستاي تامين و تحقق منافع ملي کشور است. اما به ميزاني که اين اصطلاح حايز اهميت بوده و مورد توجه ميباشد در بسياري از موارد به همان اندازه داراي ابهام و پيچيدگي زيادي است که تعريف و رعايت آن را مشکل ميسازد.
در يک تعريف ساده و ابتدايي ميتوان گفت که منافع ملي هدايت کننده اصلي سياست کشورها ميباشد، افزايش قدرت و گسترش آن جهت کسب منافع ملي چراغ راهنماي سياست خارجي دولتها است، حکومتها در پي افزايش قدرت سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در عرصه داخلي و خارجي ميباشند و در اين راه به ابزارها و شيوههاي متفاوتي متوسل ميشوند ودر روابط و مناسبات خود با ديگر کشورها به اشکال گوناگوني رفتار ميکنند. بدين منظور کشورها و دولت ها به شيوه هاي متنوع رفتار سياسي مانند عدم تعهد، انزوا و بي طرفي ، اتحاد وائتلاف با ديگران براي رسيدن به مقاصد و اهداف ملي دست مي زنند تا در شرايط متغير و سياسي بين المللي ايفاي نقش کنند.
ناگفته نبايد گذاشت که منافع از ديدگاه گروه هاي مختلف فکري متفاوت تعريف و توصيف مي شود که پرداختن به اين بخش از بحث نظري و عملي خارج از فرصت و ظرفيت نوشتار کنوني است. اما نکته مهم در اينجا است با توجه به تعريف و توضيح داده شده پيرامون موضوع، اينک « منافع ملي « در عرصه سياست کشور ما از چه منزلت و جايگاهي برخوردار است؟ آيا مفهومي بنام منافع ملي در جامعه و سياست ما مطرح مي باشد؟ محور اين منافع ملي چيست؟ تا چه اندازه درباره مفهوم منافع ملي اشتراک وجود دارد و توانسته است نظرها و ديدگاه ها و عمل جريان هاي سياسي و اجتماعي کشور را بر محور خود هماهنگ و هم سوي گرداند؟ اگر پاسخ چنين پرسش هايي مثبت است ريشه نابساماني و تصميم گيري ها و عمل هاي پراکنده و نامنسجم که در بسياري موارد به نفع دشمنان بيروني و مخالفين برانداز داخلي تمام شده است، در کجاست؟
اگر اين ايده را بخواهيم مصداقي تر بيان نماييم اين خواهد بود که پس از اعلام حکومت وحدت ملي اعتراض ها و نگراني ها و نارضايتيهاي بسياري که در عرصه سياست و اداره کشور نمايان گرديد چه توجيهي دارد؟ پوشيده نيست اعلام مواضعي که در ارتباط با مسايل ياد شده صورت گرفت در مواردي حتا تا مرز تهديد به ناامني، بگونه اي که دشمنان نظام سياسي از آن سود ميبرند، نيز مطرح گرديد. چرا چنين است؟ آيا کساني که چنين تصميمهايي را اتخاذ ميکنند نسبت به پيامدهاي آن آگاه هستند؟ آيا کساني که ناراض هستند و نارضايتي خود را با تهديدهاي امنيتي که منافع ملي را با خطر مواجه ميسازند، ميدانند که زيان کننده نهايي ممکن است خود شان باشد؟ آيا درک نميکنند که از هم پاشيدگي نظام سياسي و فرو رفتن کشور در جنگهاي داخلي براي هيچ طرفي سودي دربر نخواهد داشت؟ و...
طرح چنان پرسشهايي در واقع علاوه بر برون داد واقعيتهاي آشکار و پنهان در سطوح مختلف جامعه و سياست کشور، مهجور بودن يا کمرنگ بودن نقش وحدت ملي را در کشور و در سياست و جامعه ما تبارز ميدهد. در تبيين موضوع همانطور که گفته شد منافع ملي اصطلاح پرخريداري است که دستکم در حوزه سياست بر ساير مفاهيم چيره است و ساير واژگان وتعبيرات به تبع آن قامت راست ميکنند. اما در جامعه ما به رغم کاربرد وافر اين اصطلاح به ويژه پس از مرحله نوين سياسي و خصوصا دولت وحدت ملي، متاسفانه بسياري از کساني که آن را به کار ميبرند، ديد روشن و تعريف خاصي از آن ندارند. از جانب ديگر اهميت شکل گيري مفهوم منافع ملي براي مردم ما به دليل از هم گسيختگيهاي تاريخي و اجتماعي و نياز به همگرايي از جايگاه برجسته اي برخوردار است. زيرا در همه کشورها براي ايجاد ساختاري تحت عنوان منافع ملي، تلاشهاي فراوان و طراحيهاي معقولي صورت ميگيرد که با مديريت نخبگان سياسي و هدايت نيروهاي انساني فرهيخته ممکن ميشود.
به هر روي بصورت خلاصه ميتوان گفت، منافع ملي عبارت است از هدفهاي بنياديني که کشورها و ملتها و مردم و دولتها در تحصيل آن در صحنه بين الملل هستند. در نتيجه نخسيتن وظيفه طراحان و بازيگران سياست چه در حوزه داخلي و چه در حوزه خارجي آن است که منافع ملي را مشخص نمايند، و آنها را به ترتيب اهميتي که دارند در زنجيره هدفهاي سياست خارجي رده بندي نموده و بر اساس آن عمل نمايند. هرچند درباره حفظ و تامين منافع ملي گفته شده است که اين مفهوم در فرايند زمان ممکن است تغيير نمايد، اما در غالب کشورها اين منافع وترتيب آن به صورت زير پذيرفته شده است: حفظ تماميت ارضي کشورها و وحدت کشور، و در مواردي نظام سياسي در اولويت منافع ملي قرار دارد. تمامي هدفهاي ديگر به تبع آن مشخص ميشوند.
بنابراين به رغم تلاشهاي تاريخي گذشته و برنامههاي يک دهه اي اخير که معطوف به نهادينه کردن ارزشهاي ملي و منافع ملي و سايرمفاهيم ملي بکار رفته است متاسفانه هنوز اين تلاشها و برنامهها در ذهن و قاعده جامعه و افراد نهادينه نگرديده است. حتا نخبگان سياسي و تصميم گيرنده که ادعاهاي گزاف و ارزشي مفاهيم ملي را مطرح نموده و در عقب آن قرار دارند سعي دارند به اهداف سياسي و اجتماعي و اقتصادي خود از اهرم قوميت و سمت گرايي که تهديدکننده هويت و منافع ملي است بصورت ابزاري کار بگيرند. يکي از نمونههاي آن در شرايط کنوني و پس از تشکيل حکومت وحدت ملي است که هم طراحان اين ساختار سياسي و هم مخالفان و ناراضيان آن سعي دارند از اهرمهاي قومي و سمتي براي تحکيم موقعيت خويش استفاده نمايند و يا ايده و تفکر ملي را بگوشه انزوا رانده اند. به معناي ديگر آنان تاکنون اگر سخن از منافع ملي بر زبان رانده اند، چيزي جز منافع قومي و سمتي و در نهايت شخصي را در نظر نداشته اند. بنابراين شرط اساسي عبور از بحران و دست يافتن به جامعه اي توسعه يافته و مستحکم و مرفه آنست که مرزبنديهاي داخلي و خارجي خود را صادقانه تعريف و بدان تعهد داشته باشيم که مجموع اين بايستهها در مفهوم بلند و وسيع « منافع ملي» نهفته است.
دیدگاه شما