صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تفکیک میان تندروان و مردم عادی مبنای حفظ ثبات و امنیت

-

تفکیک میان تندروان و مردم عادی مبنای حفظ ثبات و امنیت

یکی از مهمترین و اساسی ترین دغدغه برای کشور های مختلف در عصر کنونی؛ مسئله نظم، ثبات و امنیت/ناامنی است. به لحاظ تاریخی اهمیت یافتن این مسئله بر می گردد به قرون هجده میلادی. از آن زمان به بعد تمام کشور ها در صدد حفظ نظم، ثبات و امنیت جان و مال شهروندان و قلمرو خود از تعرض قدرت های بیرونی بوده است. اهمیت این مسئله به اندازه بود که برای مدت های طولانی مکتب واقع گرایی به عنوان پارادایم مسلط بر سیاست و روابط کشور ها در سطح نظام بین الملل حاکم بوده است. برای مکتب واقع گرایی یا رئالیسم بهینه سازی قدرت سخت افزاری و حفظ نظم و امنیت الویت درجه اول را داشت. اساسا جستجو و کسب قدرت در مکتب واقع گرایی به خاطر حفظ امنیت و تامین منافع ملی(منافع ملی ممکن تامین امنیت و حفظ نظم تعریف می گردید) صورت می گیرد.

در عین حال، امنیت/ناامنی به عنوان موضوع اساسی فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی در آمد. به گونه‏ای که فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی مدرن نقطه آغاز خود را امنیت/ناامنی قرار داد. به عنوان مثال؛ هابز و جان لاک به عنوان دو فیلسوف دوران مدرن امنیت/ناامنی را نقطه آغاز اندیشه و سیستم فکری خود قرار داد. در اندیشه این دو؛ سامان سیاسی تمهیدی برای ناامنی و شرارت ارائه شد. غایت حکومت از نظر این دو اندیشمند سیاسی تامین امنیت و حفظ جان و مال مردم تلقی شد.

امنیت/ ناامنی در دوران مدرن به اندازه برجسته و اهمیت یافت که خیلی ها آن را مفهوم و عامل تفکیک کننده میان فلسفه سیاسی کلاسیک و فلسفه سیاسی مدرن قلمداد نمودند. در فلسفه سیاسی کلاسیک، امنیت/ناامنی در حاشیه قرار داشت. آنچه در محور فلسفه سیاسی کلاسیک قرار داشت؛ فضیلت بود. مفاهیم مانند شجاعت، خویشتن داری و ... بر مفهوم امنیت/ناامنی ارجحیت داشت. به همین خاطر، در فلسفه سیاسی کلاسیک کمتر توجه به این مفهوم شده است. مرکزیت مفهوم امنیت/ناامنی، نظم و ثبات در فلسفه سیاسی تنها در دوران مدرن ممکن گردید. دولت مدرن و سازکار ها و مکانیسم های مختلف تعبیه شده در آن، تنها با محوریت مفاهیم مذکور معنی می یابد. همان طور که بیان نمودم در دوران مدرن تامین امنیت، حفظ نظم و ثبات سیاسی غایت دولت دانسته می شد. اگر چه در دوران متأخر نقد های جدی بر آن وارد شد اما این نقد ها از اهمیت آن نکاست. یعنی امنیت/ناامنی همچنان برای دولت ها اولویت و اهمیت دارد.

اگر بخواهیم مسئله امنیت/ناامنی را در افغانستان مورد بررسی قرار دهیم به این سوال مواجه می گردیم که چرا در افغانستان امنیت/ناامنی مورد تأمل جدی قرار نگرفته است. افغانستان که از آوان شکل گیری تا کنون بی ثبات و ناامن بوده است. از زمان شکل گیری افغانستان توسط احمد شاه ابدالی تا اکنون ما تجربه‏ای از ثبات، نظم و امنیت به مفهوم واقعی کلمه نداشته‏ایم. طبعا این سوال مطرح می شود که چرا نخبگان سیاسی کشور توجه به مسئله امنیت نمی کند. سربریدن ها و انفجار و انتحار چرا احساس و وجدان نخبگان سیاسی و رهبران سیاسی بر نمی انگیزد. رویداد دیروز در جلال آباد تکان دهنده بود. 30 انسان بی گناه کشته شد و بیش از صد نفر دیگر زخمی شدند. چهار تن از بی گناهان از مردم مالستان سر برده شد. این رویداد ها چرا باعث تحریک احساسات و منشأ رفتار و کنش های رهبران سیاسی نمی شود.

  • اول؛ یکی از مهمترین مسئله این است که امنیت تا هنوز برای ما اهمیت و اولویت ندارد. بخش از مسئله بر می گردد به اینکه ما قادر به ارتباط با دنیای جدید نبوده ایم. همان طور که گفتیم امنیت/ناامنی مبنای شکل گیری حکومت و دولت مدرن بوده است، برای ما امنیت/ناامنی این کارایی را ندارد. هم به لحاظ نظری و تئوریک و هم به لحاظ عملی درک این مسئله برای ما سخت و دشوار بوده است. درک این مسئله منوط است به دانش مدرن. می توان گفت که ما بهره ای از دانش مدرن نداریم. دانش مدرن پیش نیاز درک و فهم اهمیت امنیت، ثبات و نظم است. اگر چه رهبران سیاسی ما در غرب و در کانون شکل گیری دولت مدرن تحصیل نموده است اما به خاطر ساختار ذهنی جهان سومی تا هنوز قادر به درک این مسئله نشده است. اهمیت یافتن امنیت، ثبات و نظم تا اندازه زیاد منوط و وابسته به وجود این پیش نیاز است. ما باید بتوانیم قبل از همه ابزار فهم و درک آن را فراهم کنیم. از همین جهت، نهاد های تحصیلات عالی و وزارت معارف اهمیت بسزایی دارد.
  • دوم؛ قبیله و عناصر آن بر ساختار ذهن و روان ما حاکمیت دارد. تحکم این ساختار بر اذهان ما باعث شده است که ما کمتر توجه اساسی به این مسئله نمایم. همه مردم به نوعی از اقتصاد جنگی سود می برند. مواد مخدر به عنوان محصول اصلی جنگ در جنوب کشور مطرح می باشد. این محصولی است که اکثریت مردم از آن سود می برد. بدون جنگ، امکان کشت، قاچاق مواد مخدر در جنوب ممکن نیست. به همین خاطر، مردم عادی و صلح طلب حاضر به تفکیک نیست. این کار باید از سوی دولت صورت گیرد. دولت به عنوان یک سازمان که خشونت مشروع را در دست دارد باید قلمرو حاکمیت خود را گسترش دهد و تمام جنوب را تحت حاکمیت خود در آورد. راه حل اصلی هم همین است. در وضعیت کنونی و به خصوص در فصل بهار و تابستان امکان هر گونه مبارزه با گروه های تندرو سخت و دشوار است. زیرا، آن ها در عین حال که طالب است و با نیرو های امنیتی کشور مبارزه می کند، همچنان دهقان نیز هست. در وقت که زورش بکشد، تفنگ بر شانه دارد و موقعی که فشار می آید، بیل خود را روی شانه می گذارد و به کار دهقانی خود مصروف می شود. از آنجایی که تفکیک میان مردم عادی و گروه طالبان دیگر گروه های تندرو وجود ندارد، مبارزه دشوار می نماید. در صورتی که نیرو های امینتی کشور آن ها بزند، متهم به کشتن انسان های بی گناه می شود.

هر گونه مبارزه بدون تفکیک میان مردم عادی و گروه های تندرو منجر به شکست است. در چنین شرایطی، دولت نباید انتظار داشته باشد به زودی در کشور نظم و ثبات به وجود آید و مردم در صلح و آرامش زندگی کند. در حال حاضر، گروه های تندرو بدون کدام هراس جدی از سوی حکومت در برابر مردم بی گناه و نیرو های امنیتی مبارزه می کند و بدون اینکه از سوی حکومت مورد تنبیه قرار گیرد. حکومت قادر به تنبیه نیست زیرا، قادر به شناسایی آن ها از مردم عادی نیست. کاری که حکومت می تواند این است که حکومت با همکاری مردم این تفکیک را به وجود آورد و بعد از تفکیک میان مردم عادی و گروه های تندرو مبارزه جدی را شروع نماید. یا بر مردم فشار آورد که در صورتی گروه های تندرو را در منطقه خود پناه دهد مورد بازخواست قرار می گیرد. این گونه وضعیت امنیتی بهبود می یابد.

دیدگاه شما