صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تباهی مردم و بی سرنوشتی کشور، نتیجه سوء مدیریت!

-

تباهی مردم و بی سرنوشتی کشور، نتیجه سوء مدیریت!

هنوز داستان غم انگیز سی و یک اسیر دربند به پایان نرسیده است و هنوز خون های قربانیان تازه در بلخ و ننگرهار و خوست و... خشک نگردیده است که فاجعه ای تکان دهنده در بدخشان نفس ها را درسینه حبس و جان ها را به لب رسانیده و امید را از فردا گرفت. بر بنیاد گزارش ها شمار زیادی از نیروهای ارتش و پولیس ملی چند روز پیش، در یک کمین ‌خونین طالبان در ولایت بدخشان جان خود را از دست دادند. هرچند شمار دقیق جان باختگان تا هنوز گفته نشده است، اما آنچه مشخص می باشد که شمار قربانیان زیاد بوده و به شکل بسیار فجیع و تکان دهنده به قتل رسیده اند. کشتاری که در هیچ فرهنگ و مکتبی و آیینی چنان اجازه ای را نداده است که با اسرا چنان فجیعانه و تکان دهنده برخورد نموده و آنان را به شکل غیرانسانی بقتل برسانند. آنچه در رویداد اخیر بدخشان اتفاق افتاده است در واقع یک فاجعه تکان دهنده ای بوده است که نیات و ذات پلید و غیرانسانی طالبان و مخالفان را برای چندمین بار برملا ساخت.

اما بأسف انگیز تر از آن این است که برخی از مسئولین با خون سردی تمام وقوع این جنایت را با ساده انگاری نتیجه سوء مدیریت قلمداد کرده اند. اگر رویداد خونین اخیر بدخشان را از این زاویه مورد ارزیابی قرار دهیم نه تنها فاجعه بدخشان و کشته این سربازان تکان دهنده بوده و وقاحت مسئولینی که آن را نتیجه سوء مدیریت قلمداد کرده اند نشان می دهد بلکه افغانستان در طی سیزده سال تا هنوز قربانی همین سوء مدیریت گردیده است. اگر سخن آخر را در اول بتوان گفت خود همین اظهار نظر که کشته شدن سربازان اردوی ملی و پولیس ملی را نتیجه سوء مدیریت خوانده شده است؛ خود نشان از یک سوء مدیریت کلانتر و خطرناکتر دارد. زیرا این اظهار نظر برخی مسئولین نشان می دهد که آنان اساسا برای حفظ جان شهروندان و خصوصا سربازان و نیروهای امنیتی هیچ ارزش انسانی قایل نیستند. چنانچه این سلسله را ادامه دهیم مجموعه حکومت کنونی زیر پرسش قرار خواهد گرفت.

نگاهی گذرا به گزارش مربوط به این رویداد به اندازه ای تکان دهنده و فاجعه بار است که زبان و قلم از شرح آن عاجز است. در این رویداد ما با مسئله  روبروهستیم: اول طالبان و مخالفین مسلح که سربازان اسیر را به شکل فجیع به شهادت می رسانند؛ دوم فرماندهان و مسئولینی هستند که در شرایط بحرانی و جنگی منطقه نظامی را رها نموده و سربازان را در برابر دشمن به حال خود گذاشته و خود احتمالا در پی کسب امتیاز و مقام به کابل آمده و در سرک های کابل گردش می کنند. پی گیری این مسئله نشان می دهد که در این حکومت هیچ گونه مسئولیت پذیری و نظام و پرسشی وجود ندارد. وقتی در سیستم امنیتی و نظامی این گونه بی مسئولیتی و سوء مدیریتی حاکم باشد چه توقع می توان داشت که آینده کشور برمدار حکومتداری خوب قرار گیرد؟ گزارش های نشرشده حکایت از این دارد که این رویداد فاجعه‌بار در نتیجه سوءمدیریت و مسئولیت ناپذیری فرماندهان نیروهای امنیتی در بدخشان بوقوع پیوسته است. به تعبیر دیگر این رویداد فاجعه بار از وجود فساد‌های کلان و بی نظمی تکان دهنده در سیستم اردوی ملی و نظام امنیتی کشور خبر می دهد. گزارش‌ها حاکی از آن است که فرمانده واحد ارتش ملی در بدخشان و هم‌چنان فرمانده پولیس ولایت، در روز حادثه سر کارشان نبودند. این منابع گفته‌اند که هر دو فرمانده، در روز حادثه در کابل بسر می بردند. حال آن که ولایتی که در درجه بالا و مرز خطر تهدید امنیتی قرار  دارد باید همیشه در حال آماده باش بوده و فرماندهان آن لحظه ای از مراقبت منطقه و رسیدگی به نیروهای امنیتی غفلت و کوتاهی نورزند. اما با کمال بی شرمی و مسئولیت ناپذیری فرماندهان یادشده منطقه را به امان خدا رها نموده و خود به کابل آمدند. بنابراین دشمن چگونه از چنین فرصت مناسب برای کمین کردن و ضربه زدن به نیروهای امنیتی کشور استفاده ننماید؟ واقعیت مسئله باید طی یک تحقیق جدی روش گردد. نکته مهمی که در اینجا به آدرس رئیس جمهور باید گفت این است که جناب رئیس جمهور قوماندان اعلای قوای مسلح کشور می باشد. این موقف و جایگاه و صلاحیت را قانون اساسی به وی داده است. اگر در مرحله اول فرماندهان خطاکار باید در برابر وقوع چنین فاجعه ای باید پاسخ بدهند در مرحله دوم باید رئیس جمهور به مردم روشن سازد که در اردوی ملی و پولیس ملی چه میگذرد؟ چرا چنین وقایعی بارها تکرار شده است؟ چرا فکری برای سامان دادن به وضعیت ازهم پاشیده نیروهای امنیتی بکاربسته نمی شود؟ آیا آن اردوی قوی دشمن شکن و ساختار مستحکمی که مدعی اش بودید همین بود؟

در پایان باید بار دیگر بر این نکته تاکید کرد که نه تنها حادثه دلخراش و جانسوز بدخشان نتیجه سوء مدیریت می باشد بلکه اساسا ادامه بحران و فرورفتن بیشتر کشور و جامعه در منجلاب بحران نتیجه سوء مدیریت کلان اداره است. افغانستان هم اکنون در وضعیت بسیار خطرناک و در لبه پرتگاه هولناک قرار گرفته است. با این وصف و وضعیتی که هم اکنون با آن سردچار گردیده ایم باید گفت تا زمانی که اصلاحات در روش و سیستم مدیریتی بوجود نیاید و برایند اصلاحات در ادارات و سازمان های آن حاکم نگردد افغانستان هم چنان دربحران باقی خواهد ماند. بنابراین امروز اگر در کشور فساد و بی قانون حاکم است، اگر فقر و بیکاری گلوی مردم را هرروز بیش از پیش می فشارد، اگر ناامنی و کشتار و خشونت روز بروز افزایش می یابد، اگر اعتبار و حیثیت افغانستان در سطح منطقه و جهان از دست می رود، اگر جرایم جنایی و دزدی در شهرها و مناطق مختلف کشور در حال افزایش است، اگر مردم اعتمادی به حکومت ندارند، اگر جامعه از آینده قطع امید کرده اند و فقط به فکر سپری کردن زندگی روزمره خود هستند و... همه نتیجه سوء مدیریتی کلانی است که امروز کشور و جامعه ما به آن مبتلا گردیده است.

دیدگاه شما