صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان ودانشگاه های فاقد دانش

-

افغانستان ودانشگاه های فاقد دانش

به عقیده جامعه شناسان، یکی از پایه های اساسی سه گانه بستر توسعه درکنار شهرنشینی و جمعیت، آموزش و پرورش دانسته شده است. توسعه در جوامعی اتفاق افتاده است که از نظر آموزش و پرورش و متخصص شدن نیروهای انسانی به میزان قابل توجهی رشد کرده است. در غیر آن توسعه در فقدان نیروهای انسانی کافی متخصص، ماهر و آموزش دیده امکان پذیر نیست. تجارب در کشورهای که به پیشرفت دست یافته نشان می دهد که اولین قدم برای ترقی و خارج شدن از عقب ماندگی و توسعه نیافتگی اصلاحات و توجه ویژه به نظام آموزشی بوده است.

کشورهایی چون؛ جاپان، چین، کوریای جنوبی، سنگاپور، تایوان و... همه برای بهبود نظام آموزشی و تربیتی و پرورش کدرهای متخصص و تکنیسین دو راه در پیش گرفتند، نخست با فراهم کردن زمینه های آموزشی بهتر برای دانشجویان شان با کشورهای پیشرفته غربی روابط برقرار کردند و تعداد زیادی از نیروهای جوان خود را به دانشگاه ها و مراکز اکادمیک این کشور ها فرستادند، تا  بعد از فراگیری علوم و تکنولوژی جدید، به کشور برگشته هم در ادارات دولتی و شرکت ها به صورت بهینه کار کنند و هم جذب دانشگاه ها و مراکز علمی کشور شده و به حیث استاد مشغول تدریس شوند. دوم تغییرات و اصلاحات  گسترده در نظام های آموزشی و نصاب های درسی وارد کردند و گسترش دادند که با اجرای درست این سیاست ها توانستند در مدت بسیار کوتاه به موفقیت های بزرگی دست یابند.

هر چند افغانستان در سال­های اخیر زمینه های زیادی را برای تحصیل جوانان به خارج از کشور فراهم کرده و تعداد قابل توجهی از متخصصین و تحصیل کردگان افغان در خارج آموزش دیده و دوباره به وطن برگشته و مشغول خدمت شده اند اما در سیاست های اصلاحی نظام آموزشی در داخل ناکام بوده است. دانشگاه های کشور به شمول بسیاری از مراکز آموزش عالی خصوصی فاقد یک نصاب درسی کاربردی، نو و براساس معیارها و استندردهای جهانی بوده و توان و ظرفیت علمی کدرها و استادان  پایین و ضعیف است.

شماری از استادان نه توانایی علمی کافی دارند و نه هم آشنایی با زبان های مهم بین المللی مانند انگلیسی، فرانسوی، آلمانی وغیره که اکثر آثار علمی به این زبان ها نوشته می شوند. بدین سبب شماری از جزوه های درسی را که استادان برای شاگردان فراهم می کنند، مقالات ونوشته های بدون سند و غیر علمی است که از انترنت کاپی زده می شوند و یا هم از منابع فارسی که در کشورهای همسایه تآلیف یا ترجمه شده سود می جویند، استفاده از منابع فارسی که درایران به چاپ می رسند، با وجود این که پلی است میان مراکز اکادمیک افغانستان و کشورهای همسایه و از آن طریق با دنیای خارج، اما ضررها و تاثیرات منفی نیز در قبال داشته است.

اتکاء بیش از حد به منابع کشورهای همسایه نوعی هژمونی وغلبه فرهنگی را در پی داشته و درضمن سبب شده که انگیزه خلاقیت درافغان ها به شدت تضعیف شوند وازبرقراری ارتباطات مستقیم با مراکزعلمی غربی  وفراگیری آموزش زبان های بین المللی و ترجمه وتحقیق در مورد آثار آن هابازبمانند.به عبارت دیگرچنین شرایطی درتنبل نهگداشتن افغان ها کمک کرده است.ازمشکلات دیگر جنبه عمومی بودن علوم درمراکزاکادمیک است. در اکثر دانشگاه های افغانستان رشته های علمی غیرتخصصی و بسیار عمومی است، مثلا در دانشگاه کابل فلسفه وجامعه شناسی در یک دانشکده با هم  تدریس می شوند، درحالی که هم فلسفه و هم جامعه شناسی خود به چندین رشته جداگانه دیگر تقسیم می شوند. وهررشته وسعت خاص خود را دارد، تدریس همزمان فلسفه وجامعه شناسی سبب تشتت وپراگندگی ذهنی شاگرد شده وسرانجام از میزان تخصص وحرفوی بودن او به شدت می کاهد و یک دانش آموخته فلسفه وجامعه شناسی درنهایت نمی فهمد که وی متخصص کدام رشته است فلسفه یا جامعه شناسی؟ این طبقه بندی در گذشته رایج بود و الآن که جهان بیش از هر زمان دیگر تخصصی شده، فراگیری فلسفه وجامعه شناسی که شامل دریایی از علوم می شوند از توان یک شخص بیرون است و پافشاری برآن نوعی هدر دادن انرژی و توان یک محصل خواهد بود. ازطرف دیگر در نصاب درسی دانشگاه های کشور اولویت بندی علوم و مضامین با توجه به نیازهای جامعه صورت نمی گیرد.

هرچند واضح است که با توجه به شرایطی حساس تاریخی، بافت های اجتماعی، فرهنگی ، ضعف حکومت و وجود فساد گسترده درجامعه افغانستان، پروژه اصلاحات کار ساده ای نیست، هر نوع حرکت واکنش های تندی را در قبال خواهد داشت، اما ازآن جایی که این امر بسیار مهم وحیاتی است و بهبود و ترقی افغانستان رابطه مستقیم با اصلاحات در نظام آموزشی دارد، دولت ناگزیر است به هر قیمتی در بهبود کیفیت دانشگاه ها به عنوان مراکز تولید علم و دانش و پرورش افراد متخصص بکوشد و راه حل هایی را در مورد طوری اتخاذ کند که به تدریج و به مرور زمان تغیرات و اصلاحات لازمه را بر دانشگاه ها اعمال کند.

راه حل های ذیل شاید دراین راستا مفید باشد:

  • یکم: دولت باید استادان جوان اما فاقد ظرفیت های مناسب علمی که توان وانرژی برای رشد دارند را یا به خارج برای ادامه تحصیل بفرستند یا در داخل زمینه را برای آن ها فراهم کنند تا دارای ظرفیت علمی  شوند. استادان پیر و کسانی که دیگرتوان تدریس را ندارند و به سن تقاعد رسیده اند اما از فساد موجود استفاده کرده  همچنان به تدریس مشغول اند را بازنشسته کنند و برای شان حقوق تقاعد بپردازند.
  • دوم: استادان و نخبه گان علمی جوان که دارای کارنامه ها و توان علمی بالا بوده و در دانشگاه های معتبر درس خوانده باشند و بنابر شرایط مختلف از مراکز اکادمیک دور مانده  و یا به دلیل مشکلاتی در قالب فرار مغزها از کشور فرار کرده اند دوباره به عنوان کدرهای علمی جدید جذب شوند.
  • سوم: با جذب کدرهای جدید علمی و تجدید سلسله ساختارهای دانشکده ها و رشته های علمی تجدید نظر اساسی در کریکولم یا نصاب درسی صورت گیرد، معیار ها باید براساس نیازها، شرایط و کاربرد علوم اولویت بندی شوند و تا حد امکان رشته های علمی تخصصی ترشوند تا میزان تخصص در افراد بالا رفته و در نتیجه کارامدی آن ها افزایش یابند.
  • چهارم: تا حد امکان از میزان وابستگی خود به فراورده های علمی کشورهای همسایه بکاهیم و سنت تولید، تحقیق وترجمه را در مراکزاکادمیک با توجه به جذب کدرهای جدید که توانایی های علمی بالا دارند را ایجاد وتقویت نماییم. با این کار هم ازنظرفرهنگی ، علمی ،خلاقیت وخود کفایی، کشور رشد خواهد کرد وهم از نظر تحقیقی، با انجام تحقیقات گسترده علمی سبب می شود که جامعه افغانستان از ابعاد مختلف شناسایی شود وبراساس آمار وارقام جدید دولت به آسانی می تواند برای انکشاف جامعه برنامه وپلان بریزد.بدون توجه به موارد فوق واهمیت ندادن  به مراکزعلمی و توسعه آن درکشور، راه دیگری برای پیشرفته وجود نخواهد داشت و دست یافتن به توسعه معجزه ای نیست که بدون درنظرگرفتن بسترهای آن، ازجمله تعلیم وتربیه به یکبارگی تحقق یابد.

دیدگاه شما