صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نوسازی روانی، کلیدی برقفل توسعه نیافتگی درافغانستان

-

نوسازی روانی، کلیدی برقفل توسعه نیافتگی درافغانستان

نوسازی روانی، یکی از اساسی ترین مفاهیم در ادبیات توسعه و دیدگاه نوسازی است.تاکید جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی، دراین بخش بیشتربرفرد وحالت های روانی افراد است.این ها معتقداند که نوسازی روانی وفردی شرط اولیه تحقق نوسازی وتوسعه درسطوح اجتماعی پهن دامنه تراست. نوسازی روانی را این گونه تعریف کرده است: "مفهومی است که به فرایندهای تغییر درسطوح ارزش ها، سبک شناختی، ویژگی های شناختی وغیره اطلاق می شود که درسایه تجاربی چون اقامت درشهر،رفتن به مدرسه،تماس با رسانه های جمعی واستخدام دربنگاه های مدرن به دست می آیدوخود منجربه رفتارهایی می شود که دال برتوسعه اقتصادی وسیاسی جامعه است." بنوعزیزی،1374:13)

تاکید اساسی نوسازی روانی برتغییرارزش ها، هنجارها، جهان بینی ها و معرفت شناسی افراد دریک جامعه است. به باور طرفداران این مکتب تازمانی که تغییرات اساسی وبنیادی در طرزعقاید و نگاه یک فرد درجامعه نسبت به محیط پیرامون و واقعیت های موجود رخ ندهد، توسعه امکان پذیرنیست، شخصی که دریک محیط بسته وبدوراز تحولاتی که در سایرکشورها رخ داده حیات به سرمی برد و نگاهش به پیرامون بسته به سنت های بازدارنده ارزش های جدید و عقاید ماورایی باشد، وآماد پذیرش ارزش ها،شیوه های زندگی مدرن وتکنولوژی ازنظرروانی نباشد، محال است، بتوان به توسعه درکل آن جامعه دست یافت. راه های گونانی وجود دارد که مسیرهای رسیدن به توسعه روانی را امکان پذیر می کند، که مهمترین آن ها عبارت است از شهرنشینی، بالارفتن میزان سواد، گسترش رسانه های جمعی ، کاردرشرکت ها وکارخانه های مدرن، تماس با جوامع پیشرفته وغیره که زمینه های تحرک روانی افراد را فراهم می سازند. یکی از مهمترین تحقیقاتی که دراین زمنیه انجام شده است، تحقیق میدانی دانل لردرشش کشورخاورمیانه شامل ترکیه، لبنان، ایران، اردن،مصروسوریه است.

دراین تحقیق برعناصر سواد،شهرنشینی، وسایل ارتباط جمعی، وهمدلی تاکید شده است و پروفیسور لرنردر تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که کشورها ومناطقی که ازسواد،شهری شدن، وسایل ارتباط جمعی وتحصیلات بیشتربرخورداربوده است، بیشترین وبالاترین اندیشه نوگرایی را داشته است و برعکس افراد سنتی که فاقد هریک از متغیر های فوق بوده ،دارای پایینترین  درجه اندیشه نوگرایی بوده است. اقای لرنرازتجارب وتحقیقات خود دریکی از روستاهای ترکیه به نام بالغات درهشت کیلومتری آنکارا یاد می کند که چطوردربین سال های 1950 تا 1954 بعدازآن که با پیروزی یکی از احزاب درانتخابات ترکیه وعده ای را که درهنگام مبارزات انتخاباتی به این منطقه داده بودند وبه آن عمل کردند و این روستای بسته را به شهروصل کردند و سرک، خدمات شهری مانند ملی بس، تاسیس مکاتب و.. ساختند، چهره این روستا، شیوه های  زندگی،دیدگاه ها و جهان بینی آن ها متحول شده است.

تحقیقات لرنر در خاورمیانه، با وجود انتقاداتی که برآن وارد است، کمک بزرگی است برای فرایند توسعه ونوسازی  درکشورهای جهان سوم به ویژه کشورهایی که از نظرفرهنگی و پیشینه تاریخی مثل افغانستان با این کشورها وجوه مشترک دارند.به هرحال، تحقیقات تجربی لرنرنشان داده بود که ترکیه ولبنان از بالاترین میزان اندیشه نوگرایی برخوردار بودند و اردن و ایران درپایین ترین حد. لرنر براین باوراست که عناصری باید از بیرون وارد جامعه سنتی شود تا حرکت را به سوی تجدد وتوسعه فراهم کنند. که در ترکیه و لبنان بیشتراز چهارکشوردیگراین زمینه های روانی فراهم شده است.

یکی از بزگترین چالش ها فرا راه توسعه درافغانستان عدم توجه به توسعه روانی بوده است.پیش ازآن که به مظاهر و جنبه های دیگرتوسه توجه شود، لازم است کارگزاران توسعه در این کشوربه این فکر باشند که زمینه های روانی برای پذیرش ارزش های جدید را درجامعه فراهم سازند، عناصر ومؤلفه های که سبب تحرک روانی افراد جامعه می شوند، باید تاسیس وتقویت شوند. از مهمترین مؤلفه ها یکی هم رشد سواد است. تاسیس مکاتب و گسترش مراکزعلمی خود به خود باعث توسعه افکار، جهان بینی، سنجشگری ومنطق پذیری افراد می شوند. تبدیل شدن افغانستان به لانه تروریزم، افراط گرایی و طالبانیزم، ارتباط مستقیم به میزان سواد افراد جامعه دارد. تغییرارزش ها، هنجارها و عقاید متحجرو مزخرف بدون باسواد کردن افراد جامعه با هیچ چیزی دیگری قابل حل نیست. مؤلفه دومی که برای نوسازی روانی مهم است، توسعه ارتباطات ورسانه های جمعی است که تا حدودی دراین قسمت کارهایی انجام شده اما کارهای بیشتری می خواهد تا ازاین طریق برافکاروشیوه های زندگی مردم تاثیربگذارد. رسانه های جمعی به مثابه پل ارتباطی میان دولت و ملت و نیز بین جامعه وسایرجهان است که در توسعه وگسترش جهان بینی و تقلید و یاد گیری از دیگران کمک می کند.

سومین مؤلفه ی که برای نوسازی روانی مهم است، شهرنشینی است. مهاجرت افراد از روستا به شهر، شیوه ها و عملکردهای زندگی آن هارا تغییرمی دهند، شهر به مثابه چهارراهی تقاطع افکاروارزش های متفاوت، باعث دیگرگونی ارزش های کهنه و توسعه ارزش ها وهنجارهای جدیددرافراد می شود ونیزجایی است که کارخانه ها، موسسات، نهاد های آموزشی مجهزو پیشرفته درآن وجود دارد ومحیط کارافراد اززمین های کشاورزی به کارخانه تغییرمی یابد، همه این عوامل که تنها درشهرامکان پذیر است، ازنظرروانی افراد را متقاعد می کند که اندیشه های جدید را بپذیرند. چهارمین مؤلفه توسعه روانی تعامل و تماس فرهنگی با کشورهای پیشرفته ومتمدن است.جاپان وچین درشرق دور از جمله کشورهایی بودند که سال های سال دربرابر تهاجم بیگانه ها مقاومت نموده وتا قرون هجده ونوزده به شدت از مرزهای خود محافظت می کردند و درروح جامعه شان نوعی بیگانه هراسی وخودبرتربینی نهادینه شده بودند.

اما با تهاجم کشورهای اروپایی و امریکا این سدها شکسته شدند و مرزهای این دوکشوربه اجبار برروی تمدن جدید باز شدند. اروپایی ها، درمناطق ساحلی و برخی شهرهای این کشورها مراکزتجاری ساختند، به ترویج ارزش های جدید پرداختند، و کم کم چینی ها و جاپانی ها را وارد این معاملات کردند، این کاردرتغییر نگرش وجهان بینی آن ها فوق العاده مهم واقع شد، آن ها بسیاری از عقاید و ارزش های شان را مورد تردید قراردادند و جهان بینی شان را براساس واقعیات موجود از نوتعریف کردند و اقدام به فراگیری ارزش های مدرن کردند و سبب شد که هرکدام در کمتر از نیم قرن تبدیل به پیشرفته ترین کشورهای جهان شوند.

هرچند برای دست یافتن به  توسعه مدل واحدی تجویز نمی شود وتک خطی بودن توسعه با توجه به شرایط فرهنگی ، اجتماعی و تاریخی هرکشورمورد تردید است. اما یک نکته دربین جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی مورد توافق است که قفل توسعه نیافتگی تنها با کلید نوسازی روانی قابل باز شدن است. کشورها و جوامعی که بدون آمادگی روانی به سراغ تمدن جدید رفته اند همگی ناکام مانده اند افغانستان از جمله همین کشورهای ناکام است که تاهنوز به رویای توسعه یافتکی دست نیافته است، دوباریکی درزمان شاه امان الله و یک بارهم درزمان حزب دیموکراتیک خلق تلاش شد تا کشورمدرنیزه شود اما با فقدان توسعه روانی این پروسه ناکام ماند وبعدازآن هرازگاهی بحث از مدرنیته به میان می آید، باعکس العمل ها و حساسیت های زیادی روبرومی شود. فعالیت های گروه های افراطی وطالبان رابطه تنگاتنگی با افکارمنجمد وایستای جامعه ما دارد. عدم توسعه روانی سبب شده که خیلی از ارزش های حیاتی درجامعه مورد بی مهری قراربگیرد و برعکس از سنت ها و هنجاری تبعیت شود که نتایج منفی به دنبال دارد.برای آب شدن این افکار منجمد به عواملی نیازاست که دردینامیسم و تحرک روانی جامعه نقش اساسی داشته باشد، تا بدین طریق به توسعه دست پیدا کنیم.

دیدگاه شما