صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تعریف محتاطانة ما از استقلال سیاسی

-

تعریف محتاطانة ما از  استقلال سیاسی

برخی از واژه ها به صورت مکرر، سر زبان ها تکرار می شوند. ظاهرا معنایِ بُغرنج ندارند. همه در مکالمه ها و بگو مگوهای اجتماعی، منظور همدیگر را درک می کنند. آزادی، دموکراسی، عدالت، استقلال و..... از جمله واژه های هستند که به ظاهر آسان و ساده به نظر می رسند، اما زمانِ که کمر همت به تعریف آن ها ببندیم، با چالش های جدی مواجه می شویم. آزادی مورد بحث تمامی فیلسوفان و مکاتب فلسفی بوده ولی تا هنوز معنای مشخص در تمامی آثارها و دست نوشته از آن اراده نمی شود. زیرا برداشت های متفاوت و متعدد وجود دارد. عدالت از زمان یونان باستان و فیلسوفان و حکیمان چون سقراط، افلاطون و ارسطو مورد بحث بوده و تا هنوز مورد بحث است. و همین طور دموکراسی که جدیدا در فلسفه و اندیشة سیاسی غرب مطرح شده و در همه جا، هم در دنیای اندیشه و تئوری و هم در دنیای عمل و واقعیت، تبلور یافته است.

استقلال سیاسی از مدت ها قبل در اندیشة عالمان سیاست مطرح بوده و از آن جا در دستگاه های سیاسی نیز اهمیت پیدا کرده است. روز سه شنبه هفتة جاری، 28 اسد ماه، نودو پنجمین سال روز استقلال افغانستان بود. نودو پنج سال قبل، افغانستان در دوران حکمرانی و سلطنت امان الله خان، از وضعیت پیش آمدة سیاسی در سیاست بین الملل سود جسته و استقلال کشور را از بریتانیایی کبیر کسب کرد. این نگارش، به نوبت خود، سال روز استقلال افغانستان را به دولتمردان، بازیگران و جریان های سیاسی و تمامی مردم افغانستان مبارک باد گفته و آرزوی موفقیت کشور را دارد.

    استقلال سیاسی نیز، مانند مفاهیم مطرح شده، به ظاهر آسان و روشن می نماید، اما در باطن، بُغرنج، مبهم و دچار بحران معنایی است. استقلال، به وضعیت سیاسی اشارت دارد که دولت ـ کشورها بدون فشار خارجی حاکمیت ملی را در قلمرو تحت حاکمیت اش اِعمال تمثیل نماید. به عبارت دیگر، تصمیم گیرنده و مرجع نهایی در امور داخلی و خارجی باشد.

  اما آیا در وضعیت کنونی، که از جهانی شدن سخن زده می شود. گفته می شود که حاکمیت ملی به صورت مطلق نمی تواند اعمال گردد، بلکه مخدوش شده است.  دولت ـ کشورها مکلف و ناگزیر هستند که تحت تاثیر فضای بین المللی برخی مصالح را رعایت کرده و هم آهنگ با جهان و سیاست بین الملل گام بردارند. آیا در چنین وضعیت می شود از استقلال سیاسی مطلق و کامل سخن زد؟ این بحث در ارتباط با کشورهای جهان سومی و توسعه نیافته، بغرنج تر و پیچیده تر می گردد. آیا در کشورهای جهان سومی که توسعه نیافته بوده و سیاست خارجی شان بر اساس تئوری «جیمز روزنا» تحت تاثیر نظام بین الملل قرار دارد و وابستگی اقتصادی و تکنولوژیکی حادی به کشورهای توسعه یافته و قدرت های بزرگ جهانی دارد، چگونه می توان استقلال سیاسی را تعریف کرد؟ آیا در افغانستان کنونی ما، که در تمامی عرصه ها و زمینه ها وابسته به قدرت های غربی و نظام بین الملل هستیم، چگونه می شود استقلال سیاسی را تعریف و معنا کرد؟

به نظر می رسد که دولت ـ کشورهای جهان سومی و از جمله افغانستان، در زمینة تعریف از استقلال سیاسی و مفاهیم هم پای این دانش واژه ـ مانند حاکمیت ملی ـ محتاطانه گام برداشته و نوک قلم را بر روی کاغذ بکشد. اگر ما جهان سومی ها در پی تعریف مطلق و صد در صدی از استقلال سیاسی باشیم، آن گاه تمامی فرصت های سیاسی و اقتصادی از میان رفته و منافع ملی با تهدید مواجه خواهد شد. اگر ما در پی این باشیم که هیچ گونه تاثیرگذاری از نظام بین الملل و قدرت های جهانی نداشته باشیم، در حقیقت گام عقب گرد برداشته و ضربت محکمی بر پیکر منافع ملی زده ایم.

بنابر این، دولت های جهان سومی و از جمله افغانستانِ به شدت وابسته به کشورهای خارجی، نباید به دنبال تعریف سلبی از استقلال سیاسی باشد. در این صورت، هر گونه تاثیرگذاری بیرونی از سوی نهادهای بین المللی، قدرت های جهانی و منطقه ای و به صورت عموم نظام بین الملل را بر نمی تابد. آشکار ترین پیامد این طرزدید، حاشیه نشینی سیاسی و راکد ماندن و حتی عقب گرد آهنگ بازسازی و نوسازی اقتصادی است. در این صورت، افغانستان آسیب جدی را به لحاظ سیاسی، بزرگ ترین آسیب را به لحاظ اقتصادی ولطمة بزرگِ رابه لحاظ امنیت و ثبات  و مسایل راهبردی خواهد دید.

اما اگر ما به دنبال تعریف ایجابی از استقلال باشیم. استقلال کشور را به رشد و توسعة اقتصادی، دولت سازی، ملت سازی و حضور در معادلات سیاسی منطقه ای و جهانی معنا کنیم، در این صورت، منافع ملی تامین گردیده و به سمت افغانستان قدرتمند و دارای جایگاه برجسته و وزین در سیاست بین الملل قدم می نهیم. این طرزدید، برخی تاثیرگذاری ها از قدرت های جهانی و منطقه ای و به صورت کلی از نظام بین الملل را تایید کرده و مهر صحه می زند، اما در نهایت در راستای منافع ملی خواهد بود.

به هر صورت، تعریف مطلق از استقلال سیاسی، قطع کمک های مادی و مالی به ارتش، روند ارائه خدمات بهداشتی و روند بازسازی و نوسازی را در پی خواهد داشت. زیرا منطق سیاسی این است که در فضای همکاری مالی و سیاسی با کشورهای خارجی، بایستی برخی نقطه نظرات آن ها را در نظر گرفته و از چشم نیانداخت. همکاری های مالی کاش به صورت دوجانبه و متقابل می بود. در این صورت می شد اندکی استقلال طلبانه تر صحبت کرده و موضع گیری نمود. اما اکنون همکاری ما با جهان یک جانبه است.

   اما اگر جهت ساخت و تقویت ارتش، پولیس، جذب کمک های مالی خارجی جهت بازسازی و نوسازی اقتصادی و به صورت کلی حفظ نظام و فضای جدید پدید آمده، تعریف نسبی از استقلال را مطرح نماییم، به منافع ملی دست یافته و در درازمدت به کشور غنی و بی نیاز از کمک های خارجی تبدیل خواهیم شد. نباید فراموش کرد که پس از جنگ جهانی دوم نه تنها یک کشور اروپایی بلکه همة کشورهای اروپایی به لحاظ اقتصادی وضعیت بهتر از ما را نداشتند. بریتانیا، آلمان، فرانسه و کشورهای آسیایی چون جاپان و کوریایی جنونی همه نیازمند کمک های مالی امریکا بودند. امروز دیده می شود که همة آن ها به غول های صنعتی و قدرت های کلان سیاسی در سطح منطقه ای باختر و خاور تبدیل شده اند.

   به هر صورت، آن گونه که در گذشته ها شاهان و سلاطین استقلال سیاسی را معنا می کردند. آن گونه که در حال حاضر کشورهای توسعه یافته و خودکفای غربی معنا می کنند و حتی آن گونه که کشورهای جهان سومی دیگر از استقلال تعیین مراد می کنند، نباید ما مانند آن ها معنا کنیم. زیرا که وضعیت ما به مراتب متفاوت تر از آن هاست.

دیدگاه شما