صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تقسیم بندی قدرت و گروه های قومی در افغانستان

-

تقسیم بندی قدرت و گروه های قومی در افغانستان

کشمکش های نژادی و قومی همیشه در زندگی سیاسی و تکوین اضمحلال دولت ها نقش داشته اند. فتح سرزمین قومی به وسیله قومی دیگر یکی از عوامل تشکیل دولت ها بوده است. در تاریخ اندیشه های اجتماعی و سیاسی اندیشه برتری نژادی و قومی از اندیشه های بسیار کهن و رایج است. درگیری ها و منازعات نژاد ها و اقوام مختلف در طول تاریخ اندیشمندان را نیز به سمت خود کشانده است و در مورد آن نظریه پردازی نموده است. ارسطو استدلال می کرد که برخی از نژاد ها ذاتا سرور و برخی دیگر ذاتا برده اند. برخی از اندیشمندان فرانسوی حتی ریشه های طبقات اجتماعی را به قوم و نژاد رسانده است. با این حال زدو بند های نژادی و قومی در طول تاریخ وجود داشته است. در کشور های که اقوام و نژاد های مختلف را در درون خود جای داده است درگیری ها و منازعات بیشتر از دیگر کشور ها است.

با این حال در کشور های که دولت مطلقه و در نهایت دولت مدرن زودتر شکل گرفت منازعات قومی فروکش کرد. زیرا دولت ها قدرت های پراکنده را از سطح جامعه جمع نموده و در انحصار خود در آورد. گروه قومی و نژادی زیر سیطره دولت ملی در آمده از قدرت آن اطاعت نموده و تصمیم و قضاوت آن را در مورد منازعات پذیرفته است و یا پذیرفتانده اند. امروزه اما زدوبند های قومی در صف بندی ها و گروه بندی های انتخاباتی خود را نمایان می سازد. در گذشته اگر به صورت علنی و به صورت غیر مسالمت آمیز وارد منازعه و درگیری می شدند امروزه در چارچوب قانون به صف بندی می پردازد.

با این مقدمه در صدد آن هستیم که نقش اقوام در سیاست افغانستان در بیش از یک دهه را مورد بررسی قرار دهیم و در نهایت صف بندی های قومی در انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی را مورد بررسی قرار دهیم.

افغانستان جامعه‏ای است که به لحاظ قومی، فرهنگی، زبانی و تا حدودی دینی متکثر است. مدل مدیریت جامعه نیز بر اساس سهم گیری قومی است. اگر چه بعد از سال 2001 میلادی تحولات و دگرگونی های زیادی به وجود آمده است اما؛ تقسیم قدرت و مدیریت جامعه بر اساس توافق نانوشته میان گروه های مختلف براساس قوم، قبیله و ... صورت می گیرد. برخورد ها در سطح خرد در میان شهروندان نیز ناشی از تسلط نگاه قومی، فرهنگی، دینی و زبانی است. هویت کلان و فراگیر که تمام مردم افغانستان بتواند بر مبنای آن خود را تعریف نماید، وجود ندارد بلکه انسان افغانی بیشتر در چارچوب قوم، قبیله، دین و فرهنگ هویت خود را تعریف می نماید.

به صورت مشخص در کنفرانس بن آلمان دو گروه وارد سیاست افغانستان شدند. گروه مجاهدین و گروه تکنوکرات ها. مجاهدین گروهی بودند که سال ها علیه قشون سرخ شوروی مبارزه نمودند و جنگیدند و بعد از آن میان خود به خاطر اندیشه برتری بینی قومی و نژادی و تا حدودی مذهبی جنگیدند. این گروه بخش از قدرت سیاسی را از آن خود نمودند. گروه دیگر اما تحصیل کردگان خارج بودند که تلاش داشتند با ارائه طرح جدید افغانستان را از بحران موجود برهاند. با وجود اینکه قدرت میان این دو گروه تقسیم شد اما این گروه ها خود در درون گروه های قومی قرار گرفتند. یعنی در نهایت گروه های قومی تکنوکرات ها را در میان خود حل نمودند.

خطاست اما؛ اگر بپذیریم که افغانستان با کنفرانس بن از وابستگی های قومی خود جدا شدند. کنفرانس بن با زیر بنای گروه های قومی بنا شدند و تنها توانستند زدو بند های قومی را کاهش دهند. زدوبند های قومی با توافق نانوشته و تقسیم قدرت سیاسی بر اساس میزان نفوذ اقوام کاهش یافت. در صورت که این توافق در هر زمان زیر سوال برده شود ممکن منازعات قومی دوباره از سر گرفته شود.

با این حال در کنفرانس بن و بعد از آن گروه های جهادی نقش پر رنگ تر داشته اند. پر رنگی آن ها را می توان در ماده سوم قانون اساسی مشاهده نمود. در ماده سوم قانون اساسی آمده است که "تمام قوانین و مقررات باید مطابق به احکام شریعیت اسلامی باشد".  یعنی از گروه های جهادی با با گرایش های قومی توانستند بر تکنوکرات ها غلبه نماید. اگر چه تکنوکرات های بعد از کنفرانس بن در چارچوب دولت حضور پررنگ داشتند اما همه آن ها در لانه های قومی و قبیله ای خود خزیدند و رفتار و کنش های معطوف به منافع قوم و قبیله از خود بروز دادند. این مسائل را حتی می توان در سیاست ها و جهت دهی پروژه ها به خوبی مشاهده کرد. میلیارد ها دالر در مناطق سرمایه گذاری شد که آن مناطق نیرو های مخالف مسلح دولت حضور داشت و مانع اجرای پروژه می شد و یا هم تخریب می کرد. در مناطق امن اما هیچ کاری زیربنایی صورت نگرفت. ریشه این ها را می توان در اندیشه قومی و قبیله ای افراد حاکم جستجو نمود.

با این حال به نظر می رسد که نخبگان گروه های قومی برای بهینه سازی قدرت سیاسی خود دست به ائتلاف های سیاسی زده اند. ائتلاف های که تا اکنون شکل گرفته است بیشتر بیانگر همان جبهه شمال و جنوب گذشته است. این صف بندی بدون شک از جهت های خطرناک به نظر می رسد. هر یک از ائتلاف ها در صورت که در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود و به گروه دیگر سهم ندهد بدون شک وضعیت نابسامان خواهد شد. این صف بندی ها توافق نانوشته در کنفرانس بن آلمان را زیر سوال می برد. به نظر نگارنده همان توافق نانوشته باعث شده است بود که منازعات قومی بخفتد. در صورت که این توافق به هم بریزد، احتمال می رود که منازعات و درگیری های قومی دوباره سر بگیرد.

آنچه نگرانی ها را بیشتر می کند ضعف دولت است. دولت تا هنوز قادر نیست در تمام ولایات و بر تمام جمعیت افغانستان حاکمیت خود را اعمال نماید. از طرف شهروندان افغانستان شعور سیاسی شان به آن اندازه نرسیده اند که گروه های قومی خود را رها نموده و به یک اجتماع کلان بپیوندد و یک ملت واحد را تشکیل بدهد.

بدون شک رشد سیاست معطوف به قوم و قبیله با اصول و ارزش های دموکراسی و حقوق بشر سازگاری ندارد و رشد آن ها می تواند دستاورد های یک دهه گذشته را از بین ببرد. در شرایط کنونی تنها چیزی که می تواند ما را نجات دهد و در دام منازعات قومی نیاندازد شعور سیاسی نخبگان گروه های قومی است. این نخبگان اگر در چارچوب قانون اساسی عمل نماید و در صورت پیروزی به گروه های قومی دیگر نیز سهم بدهد احتمال منازعات قومی به صفر می رسد اما در صورت که یک گروه قومی به گروه های قومی دیگر سهم ندهد بدون شک احتمال درگیری و منازعات قومی بالا می رود.

در نهایت باید گفت که ما نیازمند حفظ توافق نانوشته در کنفرانس بن آلمان می باشیم. قدرت سیاسی با بر اساس نفوذ اقوام تقسیم گردد. و یا افراد که در رأس قدرت سیاسی قرار می گیرد بدون وابستگی قومی سیاست های عادلانه و متوازنه در سراسر کشور اعمال نماید. همین دو راه می تواند ما را از دام منازعات قومی برهاند.

دیدگاه شما