صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان فاقد طرح و برنامه با بودجه یک صدو چهار میلیارد دالر

-

افغانستان فاقد طرح و برنامه با بودجه یک صدو چهار میلیارد دالر

گزارش های اداره بازرسی عمومی آمریکا برای افغانستان در این اواخر جنجال های زیادی را به وجود آورده است. این اداره در مورد چگونگی مصرف بودجه در بخش های مختلف تحقیق و بررسی می کند. تا هنوز چندین گزارش از این نهاد در مورد افغانستان منتشر شده است اما تازه ترین گزارش این اداره در مورد میزان کمک ایالات متحده آمریکا به افغانستان و بررسی مقایسه ای این کمک با بودجه جرج مارشال برای 16 کشور اروپایی غربی است. براساس گزارش سیگار، ایالات متحده آمریکا از سال 2002 تا 30 جون 2013 میلادی در حدود یک صدو چهار میلیارد دالر به افغانستان کمک نموده است. این گزارش آورده است که ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی در حدود سیزده میلیارد و سه صد میلیون دالر بر اساس طرح جرج مارشال(وزیر خارجه آمریکا در زمان ترومن) به شانزده کشور اروپایی غربی به منظور بازسازی اقتصادی و کنترل بازار اروپایی غربی کمک نمود. کمک سیزده میلیاردی ایالات متحده آمریکا باعث شد که بازار اقتصادی اروپایی غربی رونق دوباره بگیرد و با اقتصادی آمریکا وصل گردد. در افغانستان اما، کمک های ایالات متحده آمریکا نتوانسته است دگرگونی لازم را به وجود آورد. اقتصادی افغانستان همچنان ورشکسته مانده است، سیاست مبتنی بر قبیله و سنت های قبیله دست نخورده باقی مانده است، اجتماع و فرهنگ تغییری اساسی به خود ندیده است. به صورت کلی ما در همه بخش ها به توسعه دست نیافتیم. مشکل اصلی و اساسی ما در چیست؟ با کمک 104 میلیاردی چرا نتوانستیم افغانستان را بازسازی نمایم. نوشتار کنونی در صدد بررسی و پاسخ همین مسئله است.

بررسی این مسئله تا حدودی نیازمند بررسی تاریخی است. ما نیازمند آنیم تا دوره جهاد و حکومت مجاهدین و در نهایت حکومت امارت اسلامی طالبان را به بررسی بگیریم. گروه های محافطه کار سنتی وقتی نیرو های شوروی در افغانستان را با کمک تسلیحاتی آمریکا و کشور های عربی شکست دادند، قدرت سیاسی را به دست گرفتند. انتظار می رفت که با گرفتن قدرت سیاسی گروه های جهادی طرح و برنامه مشخص برای شکل دهی یک حکومت فراگیر ارائه نماید. اما با خروج نیرو های شوروی مشخص شد که هیچ یک ازگروه های جهادی طرح و برنامه برای "بعد از جنگ" ندارد. ناگفته نباید گذشت که رهبران برخی گروه ها طرح و برنامه های مشخص داشتند اما از آنجایی که مربوط به گروه های اقلیت اجتماعی جامعه ما می شد، طرح و برنامه شان مورد استقبال قرار نگرفت. عدم طرح و برنامه برای شکل دهی حکومت واحد منجر به جنگ های خانمان سوز شد. جنگ ها میان گروه های جهادی منجر به تضعیف گروه های جهادی شد. در نهایت گروه جدید به نام گروه طالبان وارد افغانستان شد و قدرت سیاسی را به دست گرفت. این گروه نیز، بدون کدام طرح و برنامه برای توسعه افغانستان قدرت سیاسی را به دست گرفتند. می توان گفت که عقلانیت(ابزاری) سیاسی گروه طالبان و همچنین گروه های جهادی در پایین سطح ممکن قرار داشت.

نکته مهم و اساسی این جاست که بعد از سقوط حکومت امارت اسلامی طالبان گروه های جهادی دوباره روی کار آمد. گروه های که بعد از پیروزی جهاد طرح و نامه مشخص روی دست نداشتند. در دوره جدید نیز طرح مشخص برای مطرح بودجه روی دست نداشتند. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت ما در عرصه بازسازی وجود همین گروه ها در هرم قدرت باشد.

اشتباه است اما اگر بپنداریم که تنها گروه های مجاهدین به عنوان مانع دگرگونی و توسعه در دوره جدید عمل نمودند. بروکرات های تحصیل کرده غرب نیز به همان میزان مانع دگرگونی جامعه ما شد. این تحصیل کردگان غربی نه درک و فهم از حکومت و حکومت داری داشتند و نه مشکلات مردم را درک می توانستند. آن ها یا مانند گروه های جهادی طرح و برنامه برای بازسازی افغانستان نداشتند و یا اینکه طرح و برنامه های شان هیچ ربط و نسبت با مشکلات و نداشتند.

عوامل مذکور بیشتر جنبه فردی دارد. یعنی رهبران جهادی و افرادی که از غرب برگشته بودند، طرح و برنامه مشخص برای مصرف بودجه نداشتند. در کنار این نگاه فردگرایانه می توان به این مسئله نگاه کل گرایانه نیز نمود. نگاهی کلی به ماهیت سیاست در افغانستان می تواند پرده از ناکارآمدی و بد کارکردی ما نمایان کند.واقعیت این است که سیاست ما ماهیت قبیله دارد. در نگاه قبیله ای آنچه اساسی و مهم می نماید منافع رهبران قبیله و در نهایت خود قبیله می باشد.‏ این نوع نگاه باعث می شود که کشور به صورت جزیره های دور افتاده از هم درک گردد که هر جزیره در عین حال که منافع متضاد با جزیره(قبیله) دیگر دارد، دشمن نیز درک می گردد.در عین حال، ماهیت قبیله ای سیاست منجر به این شده است که ما هیچ گاه نگاه استراتژیک به مسائل نداشته باشیم. نگاه قبیله نگاه نزدیک است. نگاه بازسازی در عین ویرانی است. شاید بتوان گفت که یکی از دلایل اساسی و جدی عدم دگرگونی همین سیاست قبیله ما در طول بیش از یک دهه بوده است.

بازتاب سیاست قبیله نهاد های موجود در جامعه ماست. نهاد های که بیش از آنکه برای کلیت جامعه افغانی برنامه و طرح بریزد برای جزیره ها و قبیله های مختلف طرح و برنامه می ریزد.  نهاد ها اگر چه به ظاهر ملی تلقی می گردد اما نهاد ها بهترین و عینی ترین بازتاب ساختار قبیله ای قدرت و سیاست در جامعه افغانستان می باشد.

اشتباه است اما اگر بپنداریم که تمام مشکلات بر می گردد به جامعه افغانستان. نوع نگاه غربی ها تا حدودی زیادی باعث عدم توسعه جامعه افغانستان شد. از سال 2002 تا سال 2009 ایالات متحده آمریکا و همپیمانان شان نگاه امنیتی به افغانستان داشتند. بیشترین مصرف را روی نهاد های امنیتی افغانستان نمود. در سال های بعد روی ایجاد حکومت داری خوب، سهولت در سرمایه گذاری کار صورت گرفت.‏ با همه این ها می توان گفت که نگاه امنیتی ایالات متحده آمریکا به قضیه افغانستان یکی از دلایل عدم توسعه یافتگی افغانستان می باشد.

در کنار نگاه امنیتی، جامعه جهانی کمتر روی زیربنا های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان کار کرد. بیشترین بخش بودجه از سوی نهاد های بین المللی به مصرف رسیده است اما کمتر موردی دیده می شود که روی کار زیربنا صورت بگیرد.

در پایان باید متذکر شد دلیل اصلی درست مصرف نشدن بودجه نه نهاد های بین المللی و خارجی بلکه دلیل اصلی بی ظرفیتی و ناتوانی خود ماست. اشتباه است اگر انتظار داشته باشیم که کشور های دیگر به خاطر توسعه یافتگی ما بیش از ما کار کند. وقتی خود ما طرح و برنامه نداشته باشیم، انتقاد از دیگران نیز معقول نیست. ما باید اشتباه سیزده سال گذشته خود را بپذیریم و تلاش نمایم خلاء های موجود را با مطالعه دقیق پر نمایم. تا نگاه انتقادی به کارکرد حکومت و نهاد های مختلف در سیزده سال گذشته نداشته باشیم، امکان دگرگونی و دست یابی به توسعه و یا بهبود کارآیی نهاد ها ممکن نیست.

دیدگاه شما