صفحه نخست » مقالات » بحران انتخاباتی، آفت کشنده دموکراسی
بحران انتخاباتی، آفت کشنده دموکراسی
- حبیب صبوری خسروشاهی
شکل گیری فضای سیاسی جدید درکشورپس از سقوط طالبان، این آرزو و نوید را در جامعه بوجود آورد که روند سیاسی در کشور بخصوص در عرصه تصمیم گیری های کلان و ملی بر معیارها و شاخصه های نوین جهان سیاست و مدنیت تحقق خواهد یافت. تصویب قانون اساسی جدید و گنجانیدن انتخابی بودن رئیس جمهور این آرزو و امید را بیش از پیش تقویت بخشید.
به همین جهت نیز در مدت تقریبا سیزده سال گذشته تا کنون سه انتخابات ریاست جمهوری و دو انتخابات پارلمانی را پشت سرنهاده ایم. اما واقعیت داستان آنست که در طی این چند دوره انتخابات های برگزار شده متاسفانه با مسایل و بحران هایی روبرو شده ایم که شعله آن آرزو ها و امیدها را ضعیف ساخته و تهدید به خاموشی شدن می نماید. مسئله ریشه یابی بحران های انتخاباتی یک امر جدی است که نخبگان جامعه و سیاستمداران بایست آن را در اولویت قرار داده و به دقت به بررسی آن بپردازند. اینک در این سطور نیز سعی می گردد نظر و گذری اجمالی به آن پرد اخته شود.
یکی از ارکان تحقق دموکراسی پایدار، رعایت حق مشارکت سیاسی شهروندان بوده و انتخابات نیز ابزار تحقق این امر مهم است. این حق که خود جزیی از حق مشارکت سیاسی مردم و بخش عمدهای از فرآیند انتخابات را شامل میگردد، به قدری حایز اهمیت است که با فرض عدم وجود آن یا اعمال ناقص آن، نمیتوان انتظار تحقق یک انتخابات سالم و در نتیجه یک دموکراسی پایدار را داشت. اما این امر در کشور ما تاکنون چگونه تحقق یافته است و چه مسیر و روندی را پشت سرنهاده است؟ ریشه های ناکامی روند انتخابات بعنوان یکی از نمادهای دموکراسی در کشورچیست؟
ارزیابی ها نشان می دهد که ناتوانی مدیریتی در پروسههای انتخاباتی یکی از علل عمده ای بشمار میرود که باعث شده این پروسه ملی گرفتار بدنامی شود. انتخابات در سطح جهان یکی از پدیدههای اعتماد آفرین محسوب میشود، چون این پروسه باعث میشود تا زمینه مشارکت مردم در اداره دولت فراهم گردد. انتخابی شدن شماری از سمتها، در یک کشور و گزینش افراد برای سمتهای انتخاباتی، به این انگیزه صورت میگیرد که زمینه برای مشارکت مردم هرچند بهصورت غیرمستقیم، در مدیریت سیاسی و اجرایی کشور فراهم گردد. اما متاسفانه در جامعه ما با انتخابات بهگونهای برخورد صورت گرفته است که این پروسه کمکم ارزش و جایگاه واقعی خود را از دست میدهد و بدل به یک ابزار فریب و نیرنگ سیاسی می شود. چنانچه در انتخابات ریاستجمهوری کشور که در سال ۱۳۸۸ برگزار شد، پروسه انتخابات با تقلب و تخطی همراه شد؛ اینک در سومین انتخابات ریاستجمهوری بازهم دیده میشود که این پروسه ملی با همان چالش های بدنام تقلب و دست برد به آراء مردم همراه است. چنانچه جناحی از تیم های انتخاباتی مدعی است که تخطیهای سازمانیافته در انتخابات صورت گرفته است. در ادامه این وضعیت برخی از مراجع اصلی و ذیصلاح در کمیسیون انتخابات نیز مورد اتهام قرار گرفته است. حال پیش از داوری در باب این ادعاها، سخن برسراین است که چنین موضوعاتی سبب شده است تا افکار عمومی نسبت به پروسه انتخابات و نهادهای مربوط به آن بهعنوان یک پروسه دموکراتیک بدگمان شده و اعتبار آن سقوط نماید.
شرایط پیش آمده سبب گردیده است که برخی از مقام ها و کشورهای خارجی برای حل چالش های انتخاباتی وارد میدان گردند. ورود خارجی ها برای حل بحران انتخاباتی کشور در واقع صدمه بسیار جدی به اعتبار و حیثیت کشور و نهادهای مربوطه و حکومت می باشد. چنانچه هم اکنون نمایندگی سازمان ملل متحد در کشور، هیات ناظران اتحادیه اروپا برای انتخابات افغانستان و شماری از سناتوران و مراجع سیاسی ایالات متحده امریکا و برخی دیگر از منابع بینالمللی ظاهرا برای حل این معضل در کشور بسر برده تا با دخالت در امور انتخابات مشکل ایجاد شده را حلوفصل نمایند. بنابراین وضعیت یاد شده نشان می دهد که توانمندی و ظرفیت مدیریت انتخابات در کشور هنوز ایجاد نگردیده و از سویی دیگر سیاستمداران کشور نیز متاسفانه با موضوع انتخابات که یک پروسه ملی و متعلق به مردم میباشد، برخورد سودجویانه و منفعتگرایانه می نمایند. برایند همه این مسایل سقوط اعتبار و اهمیت انتخابات و نهادهای مربوط به آن در ذهن افکار عمومی می باشد. آنچه که وضعیت جاری را بیش از پیش نگران کننده می سازد و احتمالا پیامدهای بسیار ناگواری را برای آینده کشور نظام سیاسی بدنبال خواهد داشت این است که این ایده اندک اندک شکل می گیرد که اساسا ظرفیت و شایستگی لازم برای بهرهمندی از روند انتخابات بهعنوان یک پروسه دموکراتیک در جهت گردش و جابهجایی قدرت برای مردم وجود ندارد و هنوز ایجاد نشده است. بنابراین بهترین گزینه برای استقرار ثبات و تامین امنیت و مدیریت کشور نظام ها و روش های غیر دموکراتیک می باشد.
همانطور که هم در عنوان و هم در متن اشاره گردید روند دموکراسی در کشور به دلیل بحران انتخاباتی با چالش های نگران کننده روبرو می باشد. بحران های انتخاباتی که پی هم عرض اندام نموده اند در واقع ناقوس مرگ دموکراسی را در کشور بصدا در آورده اند. این دقیقا همان چیزی است که مخالفین دموکراسی و افراطیون بدنبال آن هستند. هم چنین در زمینه علل و زمینه های چنین بحرانی می توان مواردی بی شماری را بر شمرد؛ اما در مرحله نخست به صراحت می توان گفت که در ایجاد این وضعیت، سیاستمداران و دولتمردان و افراد مسوول در نهادهای انتخاباتی مقصر دانسته می شوند. به بیان روشنتر این مسوولان امور بودهاند که پروسه انتخابات را در کشور به بدنامی کشاندهاند و مردم را نسبت به این پروسه ملی بیاعتماد نمودهاند. زیرا مردم ما نقش خود را در برگزاری همه انتخابات ها به خوبی ادا کرده اند و در شرایط بسیار سخت و آمیخته با تهدیدهای جدی بهصورت گسترده و پرشور در این پروسه اشتراک ورزیده اند. چنانچه حضور گسترده و وسیع مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال روان بیانگر این واقعیت است که مردم افغانستان راه خود را برگزیده اند وحق انتخابات را نیز ادا کردهاند. بدین جهت می توان گفت که بحران های انتخاباتی بعنوان یک میراث شوم سیاسی سایه و حضور خود را در همه عرصه های دولت داری و بویژه در روند پروسه ملی انتخابات به مثابه یک آفت کشنده برجای گذاشته است.
دیدگاه شما