صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آگاهی تاریخی مبنای درگیری ها در میان دانشجویان دانشگاه کابل

-

آگاهی تاریخی مبنای درگیری ها در میان دانشجویان دانشگاه کابل

شب دو شبنه رویداد میان دانشجویان دانشگاه کابل اتفاق افتاد که این رویداد قابل تامل است. این رویداد تمام تئوری های نوسازی و دگرگونی اجتماعی در کشور های جهان سوم مانند افغانستان را زیر سوال می برد. این نوشتار تلاش می کند در چارچوب تئوری های نوسازی رویداد مذکور را به بررسی بگیرد. توجه نگارنده به نفس رویداد است. سعی نمی شود نسبت به رویداد قضاوت ارزشی صورت گیرد.

رویداد شب گذشته میان دانشجویان اتفاق افتاده است. تاکید نوشتار مبتنی بر تبار و تبار گرایی است. در تئوری های نوسازی؛ تبارگرایی، قوم گرایی، قبیله گرایی، ناحیه گرایی، منطقه گرایی از شاخص های جوامع توسعه نیافته درک می گردد. اندیشمندان تئوری نوسازی معتقد است که این شاخص ها بر اثر نوسازی از میان می رود. سوالی که برای اندیشمندان نوسازی مطرح بود، این بود که چگونه می توان شاخص های فوق در کشور هیا جهان سوم و توسعه نیافته را از میان برداشت. این اندیشمندان شاخص های مانند افزایش سطح سواد، گسترش نهاد های آموزشی، کیفیت تحصیل، گسترش وسایل ارتباطات جمعی، گسترش اطلاعات و گسترش شهرنشینی ذکر می کند که این شاخص ها و مولفه ها منجر به کاهش تنش ها می شود. به عبارت دیگر، شاخص های مذکور عوامل زدودن منطقه گرایی، تبار گرایی، قوم گرایی، قبیله گرایی دانسته شده است.

اندیشمندان تئوری های نوسازی معتقد است که افزایش سطح سواد منجر به پذیرش ارزش های دموکراتیک مانند تساهل و تسامح می گردد. در نهایت ارزش های دموکراتیک جایگزین ارزش های سنتی می شود.این اندیشمندان در حقیقت معتقد بودند که نهاد های آموزشی گونه ای متفاوت اجتماعی شدن را ترویج می کند. ارزش های مطرح شده در نهاد های آموزشی منجر می شود که یک نوع تقابل میان ارزش های جدید و ارزش های سنتی به وجود بیاید. این تقابل دانشجویان را در حالت "انتخاب" قرار می دهد. انتخاب میان ارزش های سنتی و ارزش های جدید. در نهایت، اندیشمندان نوسازی با نگاه خوشبینانه بیان می دارد که دانشجویان ارزش های جدید نسبت به ارزش های سنتی ترجیح می دهد و ارزش های سنتی را کنار می گذارد.انتخاب ارزش های جدید تغییری در رفتار دانشجویان در سطح جامعه به وجود می آورد.ارزش های جدید معیار رفتاری انسان ها در سطح جامعه می شود.حال سوال اینجاست که چرا تحصیل و گسترش سواد همگانی منجر به تساهل و تسامح نشده است.

پاسخ به پرسش فوق دچار می نماید. اما با وجود سعی می شود با بررسی برخی مولفه ها به پرسش فوق پاسخ داده شود.

اول؛ نهاد های آموزشی و گسترش سطح سواد اگر آگاهی ما(افغانستانی ها) را در مورد ارزش های جدید بالا می برد باعث افزایش آگاهی تاریخی ما نیز می گردد. به باور نگارنده همین آگاهی از تاریخ منجر به این شود که ارزش های جدید در مواردی به حاشیه قرار بگیرد و آگاهی تاریخی مبنای رفتار های روزمره ما شود. تاریخ ما تاریخ ظلم و استبداد و طغیان گری های یک قوم بر قوم دیگر است. تاریخ ما فاجعه های هولناک در بطن خود دارد که تا هنوز در مورد آن کمتر پرداخته شده است و کمتر سعی شده است که تاریخ گذشته ما مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و مشکلات تاریخی میان گروه های مختلف اجتماعی حل گردد.به عنوان مثال؛ در تاریخ افغانستان برخی گروه های اجتماعی بر گروه های اجتماعی دیگر ظلم و ستم کردند. اکنون در مورد آن ظلم و ستم ها یا سکوت می شود و یا اینکه نگاه ارزشی می شود و طرفین خود را حق به جانب می دانند. همین مسئله، باعث تحریک نسل های جدید می شود. بنابراین تئوری های نوسازی کمتر به مقوله تاریخ جوامع جهان سوم و توسعه نیافته پرداخته است.بنابراین راه بیرون نه تحصیل و افزایش سطح آگاهی بلکه حل نمودن گذشته تاریخی و رویداد های تاریخی میان گروه های مختلف اجتماعی است.

دوم؛ مهمترین مسئله در چگونگی کارکرد ها و عملکرد های نهاد های آموزشی است. در نهاد های آموزشی به صورت عینی و ملموس قوم گرایی، قبیله گرایی و منطقه گرایی بازتولید می شود. نسبت به رویداد های تاریخی نگاه ارزشی صورت می گیرد. قوم و قبیله ای نسبت به قوم و قبیله ای دیگر برتری داده می شود. شاید بتوان گفت که تمام کارگزاران نهاد های آموزشی نگاه قوم و قبیله گرایانه نسبت به آموزش و بالا بردن ظرفیت انسانی دارد.این نوع نگاه بیش از آن که منجر به نهادینه سازی و فهم ارزش های جدید گردد بیشتر ارزش های سنتی، قومی و قبیله ای را دامن می زند.بنابراین نفس تحصیل و گسترش سواد منجر به زدودن قوم گرایی و قبیله گرایی نمی گردد بلکه عملکرد کارگزاران نهاد های آموزشی تعیین کننده تر است. کارگزاران نهاد های آموزشی رفتار تبعیض آمیز و متعصبانه انجام دهد همین رفتار ها در دانشجویان شکل می گیرد و رفتار آن ها را تعیین می کند. این مسئله تا حدودی در تئوری های نوسازی و دگرگونی اجتماعی مورد غفلت قرار گرفته است. آن ها تنها بر نفس آموزش و گسترش سواد تاکید کرده بود. در حالی که چگونگی کارکرد نهاد ها تعیین کننده است.

سوم؛ مهمترین مولفه در عبور از دنیای سنت رفتار نخبگان سیاسی ماست. توافق نخبگان در گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن یک اصل است. این در حالی است که در سطح نخبگان ما نیز، رفتار ها مبنای قومی و قبیله ای دارد. جناح بندی های انتخاباتی به بهترین وجه ممکن رفتار نخبگان سیاسی را نشان می دهد. اگر چه رفتار های خارج از چارچوب و قوم و قبیله وجود دارد اما، اکثریت نخبگان رفتار قومی و قبیله ای دارد. رفتار های نخبگان سیاسی جهت دهنده رفتار های توده مردم و از جمله دانشجویان است. دانشجویان رفتار های قومی و قبیله ای را از نخبگان سیاسی به عاریت می گیرد.بنابراین، یکی از دلایل درگیری میان دانشجویان از دو تبار بر می گردد به رفتار های قوم گرایانه و قبیله گرایانه نخبگان سیاسی.تا زمانی که رفتار های نخبگان ما ملی نگردد انتظار رفتار ملی از توده مردم و دانشجویان بی اساس و بی بنیاد است.زیرا، رفتار نخبگان سیاسی در مواردی خلاف ارزش های دموکراتیک و جدید است. ارزش های که بیش از آن که منجر به گسترش ارزش های دموکراتیک و نهادینه شدن دموکراسی گردد بیشتر منجر به فعال شدن شکاف ها و گسترش تنش ها در بطن جامعه می گردد.

بنابراین تئوری های نوسازی و دگرگونی اجتماعی با رفتار های که در کشور های جهان صورت می گیرد، قادر به پاسخگویی نیست. تنها آموزش قادر به عبور ما از وضعیت کنونی نیست. حل مشکلات تاریخی اولویت اساسی ماست. بهبود عملکرد نهاد های آموزشی و زدودن رفتار های تیعیض گرایانه و متعصبانه می تواند عبور ما را تسهیل بخشد. در کنار این مسئله، رفتار های نخبگان به خاطر تعیین کنندگی رفتار دیگران جدی تر است.

دیدگاه شما