صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۲۰ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

شکل گیری دولت مقتدر اساس نظم واحد و جامعه با ثبات است

-

شکل گیری دولت مقتدر اساس نظم واحد و جامعه با ثبات است

یکی از پروژه های غربی ها در افغانستان دولت سازی بود. دولت سازی و یا ساخت یک دولت مدرن ریشه طولانی در افغانستان دارد. حد اقل از زمان امیر عبدالرحمن خان این پروژه آغاز شد. پروژه دولت سازی اما، در هیچ برهه تاریخی به اتمام رسیده است. نه امیر عبدالرحمن خان موفق به ساخت دولت مدرن شد و نه حاکمان بعد از او. در دوران جدید که غربی ها این پروژه را به پیش می بردند نیز، ما موفق به ساخت دولت مدرن نشدیم. چه چالش های فراروی ساخت دولت مقتدر در افغانستان وجود دارد. ضرورت شکل گیری دولت مقتدر و با ثبات چیست. این نوشتار در صدد آن است به این دو سوال پاسخ دهد. با پاسخ به این سوال ها در حقیقت می خواهد حکومت بعدی را متوجه اهمیت ساخت دولت مدرن سازد.

دولت مدرن اشاره با ساختار و واحد اداری دارد که در یک سرزمین دارای مرز های تعریف شده، بر جمعیت آن با دستگاه حکومت بر آن حاکمیت دارد.ساخت دولت با مشخصه های مذکور در کشور های مختلف به صورت متفاوت به پیش برده شده است. در کشور های غربی به خصوص کشورهای غربی قاره اروپا و آمریکایی شمالی دولت مدرن با ائتلاف فودال ها با طبقه جدید سرمایه دار ممکن گردید. در عین حال، کشاورزان برای فروش محصولات خود نیازمند بازار بورژوا ها نیز بود.ائتلاف این ها منجر به این شد که یک ساختار شکل بگیرد که این ساختار نظم واحد و توافق شده را مدیریت نماید.در برخی کشور های دیگر اما، پروژه دولت سازی به گونه ای دیگر به پیش برده شده است.در برخی کشور ها، بورژوازی شکل نگرفته بود و دهقاهان به عنوان گروه های انقلابی عمل نمودند و با یک انقلاب گروه های دیگر را از سر راه برداشتند و نظم و ساختار دگرگونه تعریف نمودند. مانند شوروی سابق. اگر چه پروژه دولت سازی به گونه های مختلف دنبال شده است و خیلی از کشور ها به دولت مدرن و مقتدر دست یافته است. حال سوال در مورد افغانستان مطرح است که چرا دولت مدرن شکل نگرفت.

  • اول؛ افغانستان به لحاظ ساختار اجتماعی چند قومی است. در آغاز شکل گیری افغانستان یک گروه قومی منابع قدرت و ابزار های اعمال قدرت را در اختیار داشته است. گروه های دیگر در حاشیه قرار گرفته است. گروه حاکم تنها به حاشیه نشینی گروه های دیگر اکتفا نکرده است بلکه گروه های دیگر را سرکوب نیز نموده است. این وضعیت در طول تاریخ افغانستان ادامه داشته است. این وضعیت شکاف های مختلف اجتماعی را به وجود آورد. شکاف های قومی و قبیله ای. منازعات بر محور شکاف های قومی و قبیله ای به وجود آمد. دولت مدرن نیازمند عبور از قوم و قبیله و تعریف ساختار های جدید اجتماعی است. پر رنگ شدن شکاف های قومی و قبیله ای یکی از موانع جدی فراروی دولت سازی در افغانستان بوده است. زیرا، قوم و قبیله مانع شکل گیری ساختار جدید در افغانستان شده است. حکومت های گذشته نقش برجسته در فعال سازی شکاف ها و یا فعال نگه داشتن شکاف های قومی و قبیله ای داشته است.
  • دوم؛ برای شکل گیری دولت مدرن توافق گروه های اجتماعی ضروری است. بدین معنی که گروه های مختلف اجتماعی توافق کند که یک ساختار و نظم واحدی را شکل دهد و از ساختار و نظم موجود تبعیت نماید.پیش شرط این مهم وجود یک تاریخ مشترک و ارزش های مشترک می باشد. این در حالی است که در افغانستان هیچ گروه قومی احساس وجود تاریخ مشترک با دیگر گروه اجتماعی نمی کند.به عنوان مثال؛ پشتون ها تاریخ دگرگونه با هزاره ها و تاجیک ها و ازبیک ها دارد. همین طور هر یک از گروه های دیگر با همدیگر.برخی گروه های اجتماعی در تاریخ افغانستان سرکوب و قتل عام شده است. این مسئله به غیر از قوم سرکوب شده هیچ قوم دیگر قبول ندارد. ارزش های مشترک ما نیز تحت پرسش است. ارزش های مشترک مانند دین در برابر ارزش های قبیله ای قرار گرفته است و کمرنگ شده است و یا اینکه دین کنار رفته است و مسائل مذهبی به وجود آمده است.بنابراین نبود تاریخ مشترک و ارزش های مشترک مانع شکل گیری یک توافق مشترک بر سر شکل دهی دولت مقتدر شده است.
  • سوم؛ شکل گیری دولت مدرن تا حدودی همراه بوده است با رشد حد اقل اقتصادی و شکل گیری طبقه سرمایه دار و طبقه متوسط. اقتصاد ما در طول تاریخ مبتنی بر چپاول و غارت و وابستگی به کشور های دیگر بوده است. غارت و چپاول و وابستگی فرصت شکل گیری طبقه را از ما گرفته است.

حال باری شکل دهی دولت مدرن و مقتدر نیازمند برداشتن موانع موجود و به وجود آوردن پیش شرط های شکل گیری دولت مدرن می باشیم.حکومت بعدی باید توجه به این مسئله نماید.

اما چه ضرورت به شکل گیری دولت مدرن و مقتدر داریم. به باور نویسنده این سطور دولت مقتدر ضمانت وجود یک نظم واحد است. بر عکس، نبود یک دولت مقتدر باعث می شود که نه تنها نظم وجود نداشته باشد بلکه کشور تقسیم به جزیره های مختلف شود و در هر جزیره نظم متفاوت وجود داشته باشد و یا در همه جزایر بی نظمی حاکم باشد.در وضعیت کنونی ما نظم متفاوت در شهر های متفاوت داریم. نظم که در مزار شریف حاکم است در قندهار نیست و برعکس. در گذشته ها ما شاهد بی نظمی در سراسر کشور بوده ایم.

رشد گروه های مخالف مسلح به خاطر ضعیف بودن واحد مرکزی و یا دولت مرکزی است. به همین خاطر، گروه های مخالف و شورشی در هر گوشه و کنار به راحتی و آسانی نظم عمومی را به هم می زند. در صورت که دولت مقتدر وجود داشته باشد، ساختار ها تعریف شده باشد و نظم بر مبنای قوانین تعریف گردد دیگر فرصت مخالفت برای گروه های دیگر باقی نمی ماند. بنابراین شکل گیری دولت مقتدر به خاطر شکل دهی نظم واحد یک ضرورت است. ناگفته نباید گذاشت که دولت سازی بدون پروژه ملت سازی به بن بست مواجه می شود. زیرا، آگاهی مردم تا حدودی زیادی افزایش یافته است. آگاهی مردم خطری برای نظمی است که در آن مردم سهم نداشته باشد.

بنابراین، پروژه دولت سازی موفق نخواهد شد تا زمانی که تنش های قومی و قبیله ای کم گردد و گروه های جدید مانند طبقه متوسط و ... جای قبیله و قوم را بگیرد.در کنار این مسئله نیازمند آنیم که تاریخ مشترک برای خود تعریف نمایم. تاریخی که مورد قبول همه گروه های قومی باشد. در مورد رویداد های تلخ گذشته باید اعتراف صورت گیرد و در عین حال، بخشش از سوی طرف مقابل باشد.تا زمانی که این دگرگونی به وجود نیاید دولت مدرن شکل نمی گیرد و گروه های مخالف مسلح دولت همچنان فعال خواهد ماند.

دیدگاه شما