صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۲۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

خشونت شمشیر دو دم علیه سنت و تجدد

-

خشونت شمشیر دو دم علیه سنت و تجدد

این روزها بار دیگر خشونت ها در کشور بالا گرفته است. روز گذشته اخباری که روی خروجی سایت های خبری قرار گرفت حکایت از کشته شدن پنجاه مخالف مسلح در ولایت غزنی، بازداشت دو ولسوال نام نهاد طالبان و شش فرمانده برجسته این گروه در تخار، حمله گروهی شش تروریست بر ساختمان مدیریت امنیت ملی نیمروز، کشته شدن شش پولیس و دو بزرگ قومی توسط طالبان در ولایت فاریاب، کشته شدن دو کودک در اثر انفجار ماین کار گذاری شده توسط طالبان در قندهار، و نهایتا حمله بر کاروان تدارکاتی ناتو در خاک پاکستان داشت. این میزان خشونت در طی بیست و چهار ساعت در یک کشور نشان از فاجعه عظیم دارد. این خشونت ها در کشوری رخ می دهد که چند روز قبل نزدیک به سه هزار تن در یکی از ولایت های این کشور در اثر رانش زمین یک جا زنده بگور شده اند و روز عزای ملی در این کشور است. این یعنی ابتدایی ترین اصول اخلاقی هم که همانا احترام به آسیب دیدگان و عزاداران این فاجعه عظیم است در این کشور رعایت نمی شود.

براستی با خشونت آفرینی و دهشت افکنی می توان از سنت پاسبانی کرد یا تجدد و ارزشهای مدرن را نهادینه کرد؟ یا اینکه برخلاف تصور خشونت شمشیر دو دمی است که هم سنت را از پای در می آورد و هم مانع نهادینه شدن ارزش های جدید می شود. در افغانستان به نظر می رسد هم دمکراسی با زور تانک و توپ و اف شانزده ها می خواهد نهادینه شود و هم اسلام و ارزش های دینی به زور ترور و انتحار و کشتار انسان می خواهد حفظ و تقویت شود. نتیجه هر دو رویکرد بسیار خطرناک و بنیان افکن است. آنچه که می تواند در نهادینه سازی ارزشهای اسلامی و مدرن در کشور کمک کند فهم، معرفت و دانایی است که این مهم در فضای خشونت و جنگ امکان پذیر نیست بنا براین هیچگونه فهمی نه از سنت و نه از تجدد در چنین فضای شکل نمی گیرد و هنگامی که فهمی نباشد نهادینه سازی ارزش ها هم به شکست می انجامد. اسکندر مقدونی شاگرد ارسطو فیلسوف بزرگ یونان سعی داشت با زور شمشیر دنیای پیرامون مقدونیه از آفریقا تا آسیا را یونانی و غربی بسازد اما سالها تلاش و جنگ و کشتارش نه تنها ره بجای نبرد که سلطنت و نظام برجای مانده از او نیز پس از مدتی متلاشی شده و به خورده حکومت های محلی آسیب پذیر در برابر ایران باستان تبدیل شد.

اسکندر در جهانگشایی هایش به استادش ارسطو گوش نداد و درحالیکه استادش مخالف این نوع ترویج ارزشهای یونانی در جهان آنروز بود، اسکندر مست از باده قدرت به کشتار و فاجعه آفرینی ها ادامه می داد. اما هزاران سال بعد در جنگ های صلیبی مورخان می نویسد سربازان و فرماندهان صلیبی و مسلمان گاهی چنان در مدح و تمجید و تحسین ارسطو و همینطو ومعرفی دقیق آثار و اندیشه های او بر همدیگر رقابت کرده و پیشی می گرفتند که به درگیری و نزاع می انجامید. براستی سر اینکه ارسطو اینگونه در میان پیروان دو آئین اسلام و مسیحیت بگونه ی نفوذ کرد که ده ها دانشمند در جهان مسیحیت بدلیل مخالفت با افکار ارسطو سوزانده شد و کندی و فارابی و ابن سینا و ابن رشد تا حکمای متاخر اسلامی همه وام دار اندیشه های ارسطو گشتند؛ چه می تواند باشد؟ ارسطو بر قلب ها، عقل ها و دل ها حکومت می کند و بنا براین قرن ها پس ازخودش پیروان دو آئینی که ارسطوبه هیچ کدام معتقد نبود اینگونه بر سر تبیین اندیشه های او باهم در میدان جنگ درگیر می شوند و از جنگ غافل می شوند. ولی اسکندر به تاریخ می پیوندد و جز نامی از او و برگ های از تاریخ لشکرکشی های بی حاصلش نیست.

تجربه شکست استعمار در اروپایی سازی و انگلیسی سازی جهان نیز در برابر دیدگان ما قرار دارد. نه امان الله خان در افغانستان و نه آتاترک در ترکیه و نه رضا شاه پهلوی در ایران هیچ کدام نتوانستند با زور سر نیزه و تفنگ ملت های شان را غربی و اروپایی بسازند. سلطان محمود غزنوی با زور سرنیزه و کشتار بدنبال مسلمان کردن تمام هند بود اما فقط آنانی مسلمان شدند که توانستند از راه تعلیم و دانستن مبانی و اصول اسلامی به این دین گرویدند و انانکه از ترس اظهار مسلمانی کردند به دین خود بازگشتند. از این تجربه ها در تاریخ فراوان است وارثان قدرت چنگیز خان مغول وقتی با قدرت علمی و دانایی خواجه نصیر الدین طوسی مواجه شدند و با فرهنگ غنی اسلامی در گیر شدند سلطان خدابنده شاه مغول خود پیشگام در ترویج ارزشهای اسلامی شد. با زور سرنیزه نه می توان دنیا را چینی کرد نه هندی و نه آفریقایی و نه اروپایی یا آمریکایی، جهان متکثر و متنوع ما واقعیتی است انکار ناپذیر و تنها آنانی می توانند بیشترین پیروان و طرفدارانی را در جهان داشته باشند که با منطق استوار و نظام دانایی اصیل وارد گفتگو و تعامل با سایر ملت ها و فرهنگ ها گردند.

راه این تعامل که در سایه آن می توان به ترویج ارزشهای مورد نظر خود و حفظ و تقویت آن همت کرد در فضای خشونت وجنگ و ترور و انتحار و کشتار امکان پذیر نیست. درافغانستان تجربه امانی، احزاب خلق و پرچم، مجاهدین و طالبان همه و همه گویای این حقیقت است که با زور و فشار و سر نیزه نمی توان مردمی را وادار به پذیرش عقاید باورها و ارزشهای مورد نظر خود کرد. تنها زمانی می توان سنت را بدرستی فهم و ترویج کرد یا تجدد را آنگونه که هست فهم کرد که فضای بحث، گفتگو، تحقیق، تامل و تفحص در مسائل مختلف بصورت ژرف و عمیق امکان پذیر گردد. مراکز علمی و تحقیقی توسعه یابد دانشمندان پژوهشگران و محققان آثار شان را عرضه کنند و در یک فضای فکری باز و عادلانه این اندیشه ها مورد نقد وارزیابی قرار بگیرد اینگونه است که می توان به داشتن یک جامعه ی با ثبات و استوار امیدوار بود. طالبان با خشونت آفرینی های خود تنها به هدر دادن انرژی و توان خود در یک چرخه بی حاصل کمک می کند و اگر کسانی به دنبال ترویج دمکراسی با زور وخشونت باشند نیز اب در هاون می کوبند. خشونت شمشیر دو دمی است که علیه هر دو جریان عمل می کند.

اگر کسانی که این روزها فتوای ترور و انتحار و خشونت می دهند بتوانند در یک فضای باز و سالم به پرسش ها و شبهات نسل جوان همدلانه جواب بدهند خود بخود خیل عظیم از جوانان عقاید آنانر را می پذیرند اما دست زدن به خشونت و دهشت دقیقا نتیجه معکوس دارد و به نابودی ظرفیت ها و امکان های دفاع و تقویت سنت می انجامد. در جبهه مقابل نیز چنین است دمکراسی تا زمانیکه بدرستی فهم نشود و امکان های آن با توجه به سنت دیرپای این دیار سنجیده نشود راه به دهی نمی برد. بنا براین خشونت راهی نیست که بتوان به نتیجه بخش بودن آن امیدوار بود بلکه باید طرف های درگیر سعی کنند به مبارزه نرم رو بیاورند مبارزه نرم در یک فضای باز علمی و پژوهشی است که می تواند اهداف مورد نظر دو طرف را تامین کند. جنگ خشونت هزار سال در اروپا نتوانست هیچ فرقه ای مسیحی را بر فرقه ای دیگر غالب سازد اما فضای باز گفتگو و نقد  و تفاهم دوران مدرن باعث شد هم آموزه های دینی عمق بیشتری بیابد و سنت به این طریق حفظ شود و هم مسیر توسعه و پیشرفت هموار تر گردد.

دیدگاه شما