صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و الگوی های توسعه سیاسی

-

افغانستان و الگوی های توسعه سیاسی

از توسعه سیاسی تعاریف متفاوت ارائه شده است. برخی توسعه سیاسی را به معنی رشد کارکرد نهاد های سیاسی دانسته است. برخی اما توسعه سیاسی را به معنی گسترش و نهادینه شدن مکانیسم های دموکراسی و ارزش های آن دانسته است. توسعه سیاسی را هر چه بدانیم اما مکانیسم ها و الگو های متفاوت برای دست یابی به آن وجود دارد. به صورت کلان می توان سه الگو را برای دست یابی به توسعه یافتگی ذکر کرد. یا به عبارت دیگر، سه عنصر اساسی در به عنوان محرک های دست یابی به توسعه سیاسی وجود دارد که هر یک از محرک ها می تواند کشوری و جامعه ای را به توسعه یافتگی برساند. دولت، نخبگان و مردم از محرک های اساسی توسعه یافتگی شناخته می شود. در تاریخ ادبیات توسعه و نوسازی کشور های مختلف از محرک های سه گانه سود جسته است.

کشور های غربی مردم نقش برجسته و اساسی در توسعه یافتگی داشته اند. به عبارت دیگر، آگاهی مردم باعث فشار بر نخبگان و نهاد ها شده است. فشار های مردم از پایین سبب شد تا نخبگان سیاسی و نهاد ها طرح ها و برنامه های جهت توسعه یافتگی تدوین نماید. همراه با افزایش آگاهی مردم، نهاد های میانی که به آن جامعه مدنی گفته می شود نیز شکل گرفت و رشد و تقویت شد. جامعه مدنی به عنوان مکانیسم میانی عمل نمود. جامعه مدنی از طرفی خواست ها و تقاضا های مردم را به نهاد های حکومتی می رساند و از طرفی بیشترین فشار را از سوی حکومت متحمل می شد. تا مردم به صورت مستقیم از اعمال قدرت توسط نخبگان و نهاد های سیاسی ضربه نبیند.فشار مردم از طریق نهاد های جامعه مدنی یکی از الگو های توسعه یافتگی بوده است. پیدا است که نقش مردم در توسعه یافتگی برجسته تر از دیگر محرک های توسعه یافتگی می باشد. به عبارت دیگر، اساس و منشاء توسعه یافتگی مردم است. نخبگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کارگزاران خواست ها و آرزو های مردم می باشد. کشور های غربی از این طریق به توسعه یافتگی دست یافته اند.

کشور های جهان سوم یا از طریق دولت توسعه گرا و یا هم از طریق نخبگان سیاسی به توسعه به صورت کل و توسعه سیاسی به صورت خاص دست یافته اند.در کشور های جهان سوم از آنجا که مردم از سطح آگاهی پایین برخوردار است و از نقش خود و از ساختار سیاسی آگاهی ندارند لذا کمتر دست به کنش های سیاسی می زند که نهاد ها و نخبگان سیاسی را وادار به برنامه ها و طرح های نماید تا کشور به توسعه دست یابند.به همین خاطر در این کشور ها، توسعه یافتگی از طریق شکل گیری دولت توسعه گرا و نخبگان سیاسی توسعه گرا ممکن گردیده است.‏

افغانستان از کشور های جهان سوم و توسعه نیافته شناخته می شود. افغانستان چگونه می تواند به توسعه یافتگی دست یابد. کدام محرک های مذکور می تواند نقش اساسی و برجسته در توسعه یافتگی بازی نماید.‏ در بیش از یک دهه گذشته اتفاقات و رویداد های مهم و اساسی رخ داده است که می توان با توجه به آن رویداد ها محرک های توسعه یافتگی در افغانستان را تشخیص داد و بیان داشت که توسعه یافتگی چگونه ممکن می گردد.‏

اول؛ مشارکت گسترده مردم در پای صندوق های رأی در چند انتخابات گذشته نشان داده است که مردم افغانستان خواهان انتقال قدرت از طریق مکانیسم های مدرن است. در سه انتخابات ریاست جمهوری و دو انتخابات شورای ملی مردم افغانستان نشان داده است که خواهان بازی نقش سیاسی شان می باشد. آن ها خواهان دموکراسی و ارزش های موجود در آن می باشد. بنابراین مردم با مشارکت و رفتار های منسجم خود نشان داده است که خواهان توسعه و دگرگونی در ساختار جامعه می باشد. مردم افغانستان اگر چه آگاهی زیاد از نقش سیاسی خود و ساختار سیاسی ندارد اما تجربه های سیاسی در بیش از یک دهه باعث شده است که مردم به صورت نسبی آگاهی از نقش خود و ساختار سیاسی خود پیدا نماید. با وجود مشارکت گسترده مردم در پای صندوق های رأی اما، جامعه مدنی در افغانستان رشد چندانی نکرده است. جامعه مدنی نه توانایی رساندن خواست ها و آرزو های مردم به نهاد های سیاسی را دارند و نه توانایی ضربه گیری حکومت از اعمال قدرت بر مردم را. بنابراین با رشد نهاد های جامعه مدنی احتمال آن وجود دارد که مردم افغانستان از طریق این نهاد ها نخبگان سیاسی و نهاد های سیاسی را وادارد تا برنامه ها و طرح های مشخص در راستای دگرگونی جامعه تدوین نماید.‏

در بیش از یک دهه نخبگان سیاسی نیز نشان داده است که خواهان دگرگونی در جامعه است. به همین خاطر در بیش از یک دهه هیچ یک از نخبگان سیاسی در برابر حکومت دموکراتیک و قانون اساسی قرار نگرفته است. همه نخبگان سیاسی به گونه ای از حکومت و قانون اساسی حمایت نموده است.‏ کنفرانس بن در حقیقت توافق نخبگان سیاسی برای آوردن دموکراسی در افغانستان بود. این بیانگر این است که نخبگان سیاسی ما خواهان دگرگونی ساختار سیاسی افغانستان است. بعد از کنفرانس بن همه نخبگان سیاسی خود را مجهز به ابزار های مدرن برای کسب قدرت سیاسی نمود. دیگر هیچ نخبه سیاسی دست به تفنگ و ابزار های خشونت آمیز نبرد. بنابراین کنفرانس بن و رفتار های سیاسی نخبگان بعد از آن را می توان چنین تفسیر کرد که نخبگان سیاسی ما خواهان دگرگونی و توسعه یافتگی می باشد.‏ اگر چه نخبگان سیاسی ما خواهان دگرگونی است اما دو مسئله باعث شده است که نخبگان سیاسی ما نتواند به صورت اساسی نقش بازی نماید. اول؛ نخبگان سیاسی ما توانایی ارائه برنامه جهت توسعه یافتگی کشور نداشت. دوم؛ نخبگان سیاسی ما از چگونگی عملکرد مکانیسم های جدید اطلاع نداشت. همین دو مسئله باعث شد که افغانستان در بیش از یک دهه گذشته به صورت کند به سمت توسعه حرکت نماید.

از آنجایی که ساختار سیاسی ما معیوب است و بیشتر به منجر به گسترش فساد و ... می شود بنابراین دست یابی به توسعه از طریق دولت ممکن نیست. بنابراین افغانستان می تواند با تلفیق دو الگوی نخست به توسعه یافتگی برسد. به عبارت دیگر، نقش مردم و اراده نخبگان سیاسی می تواند منجر به توسعه یافتگی شود.

در پایان باید گفت که افغانستان حد اقل در حوزه توسعه سیاسی می تواند از دو محرک برای توسعه یافتگی استفاده نماید.‏ مردم از آنجایی که در پای صندوق های رأی حضور گسترده پیدا کرده اند و در بیش از یک دهه تجربه سیاسی و آگاهی سیاسی کسب کرده اند می تواند نقش اساسی بازی نماید. همچنین نخبگان سیاسی با رفتار ها و کنش های خود نشان داده است که خواهان دگرگونی در جامعه است. در صورتی که نهاد های جامعه مدنی رشد و تقویت شود و این نهاد های بتواند کارکرد های خود را به صورت اساسی و جدی انجام دهد در آن صورت افغانستان به یک نقطه غیر قابل بازگشت خواهد رسید.‏

دیدگاه شما