صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۱۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

خودکامگی قانونمداری را بر نمی تابد!

-

خودکامگی قانونمداری را بر نمی تابد!

درد اصلی و ریشه تمام نابسامانی های کشورهای جهان سوم ، بویژه افغانستان ، درخودکامگی است. " خودکامگی " در جامعه ما تنها در دایره صفات و خصوصیات فردی قرار نمی گیرد؛ بلکه " خودکامگی " در جوهره و ذات جامعه ما به مثابه یک فرهنگ ریشه دار و تاریخی " نهادینه " شده است. فرهنگ خودکامگی چتر نامیمون خود را بر تمامی ابعاد حیات جمعی و فردی ما پوشانیده است. از دین مداری تا سیاست مداری در جامعه ما ، خود را از " فرهنگ خودکامگی " تغذیه می نمایند. فرهنگ خودکامگی در جامعه ما سبب گردیده است که تمام صفات و ویژگی های نیک و رشد دهنده کمرنگ و یا ملوث گردند، در مقابل رذالت ها و نامردمی ها در سطح جامعه شیوع یافته است.

نهادینه شدن " فرهنگ خودکامگی " زیان های جبران ناپذیری را برای جامعه ما ببار آورده است. این پدیده غیر انسانی در نخستین مرحله افراد جامعه ما را از صورت و ماهیت " انسانی " مسخ نموده است. به آنان ویژگی چندگانگی ، نفاق و چند چهره بودن داده است. در چنین فرهنگ منحط و جامعه آلوده ای نه تنها افراد از یکدیگر شناخت قابل اعتماد ندارند ، بلکه هر فرد در شناخت خود " خودشناسی " تردید داشته و ناکام است. باورها ، رفتارها و منش های جمعی و فردی هرگز براساس یک الگوی تعریف شده و قابل اعتماد استوار نیست. آنچه در این حیطه تغلب دارد بوقلمون صفتی و نفاق است. افرادی با ظاهری موجه و ادعاهای بلند و نشانه های روشن به یکباره بدل به چهره های کریه المنظر و دون صفتی می گردند که بخاطر منافع آنی و پست ، همه مقدسات و ارزشهای انسانی و دینی را بدون کم ترین دغدغه و نگرانی قربانی می سازند. برای آنان دست یافتن به هدف ،توسل به هرشیوه و وسیله ای درست و نادرست قابل توجیه می باشد. در پندار آنان خدا و شیطان در کنار هم اند. پاکی و پلیدی یکی است. ارزش خدمت و خیانت یکی است. خادم و خائن تفاوتی ندارند. به هرسوی که به رکوع روند و درپیشگاه هرقدرتی پیشانی برخاک بسایند و سجده نمایند جایز بوده و عبادت شمرده می شود. در وراء همه این ها آنچه مهم شمرده می شود اینست که به "هدف " خود دست یابند و خود را بر قله فتح و پیروزی برسانند.

در عرصه اجتماعی نیز فرهنگ خودکامگی کمتر از آسیب های یاد شده ، زیان نمی رساند. در دایره اجتماع نیز فرهنگ خودکامگی " شخصیت " ،" هویت " و " آینده " اجتماع را دگرگون ، استحاله و منحط می سازد. خودکامگی در دایره اجتماع اگر نهادینه شده باشد باید یقین نمود که استعداد ،ظرفیت و انگیزه رشد و پیشرفت ، تحول و تغییر را نابود ساخته و با آن سرستیز دارد. این واقعیت تلخ و ناگوار را در سیمای زندگی سیاه و مرگ بار جوامع استبدادزده می توان به وضاحت مشاهده کرد. ملموس ترین مثال زیان خودکامگی در اجتماع را می توان در جامعه افغانستان لمس نمود. اگر برای انحطاط و عقب ماندگی انسانی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی کشور دلایل و عوامل متعددی را می توان بر شمرد. قطعا یکی از عوامل و دلایل نخستین و عمده را " خودکامگی " و " استبداد" تاریخی و اجتماعی می توان یاد کرد. خودکامگی افسار گسیخته ، مهارناپذیر، فرا قانونی ، تمامیت خواه خود را هم در چهره شاهان و زمامداران خودسر و حاکمیت های مستبد بر جامعه نشان داده است و هم با نفوذ در بافت ها و لایه های مختلف جامعه بنام قوم ، زبان و مذهب و دین و... نیش زهرآلود و مرگ آور خود را بر پیکر جامعه ما فرو برده است.

به صراحت می توان گفت که اساس و زیربنای ساختاراجتماعی و سیاسی و بنیان خصلت های فردی در جامعه ما " خودکامگی " است. این خودکامگی است که رنگ تغلب و برتری جویانه خود را هم بر باورهای دینی و مذهبی تحمیل نموده است. مگر غیر از این است که زمامداران خودکامه و حاکمیت های مستبد همیشه از فتاوای دینی و القابی چون خادم دین ، ظل الله ، امیرالموءمنین ،اولوالامر و... سوء استفاده نموده اند ؛ و هم روند رشد سیاسی و اجتماعی کشور را با مانع قطور و عبور ناپذیر مواجه ساخته اند. در عرصه سیاست اگر استبداد و خودکامگی بصورت عریان کارساز و به مصلحت شان نبوده است ، خود را در پشت شعارهای مشروطه ، جمهوری و دموکراسی مخفی ساخته است. مشروطه ،جمهوری و دموکراسی تا آنجایی مطلوب خودکامگان بوده است که به منافع و بقاء آنان تهدید محسوب نگردد. دهه ناکام قانون اساسی ،جمهوری شاهانه داودخان و دموکراسی آقای کرزی غیر از این است؟ دموکراسی و قانون اساسی و قانون مداری تا هنگامی مطلوب و باید به اجرا گذاشته شود که نوک پیکان آن متوجه مردم و دیگران باشد ، اما اگر این قانون و قانونمداری موجب محدودیت ، کنترل و حسابدهی زمامداران و حاکمیت گردد باید استحاله گردیده و تفسیرهای غلط از آن داده شود و یا باید در طاقچه فراموشی گذاشته شود!مگر برخوردی که هم اکنون با قانون اساسی صورت می گیرد غیر از آن چیزی است که ذکر گردید؟ اگر حرص خودکامگی جوانه نزده است چرا در باره تمدید دوران بسر آمده ریاست جمهوری این قدر به شیوه های ناصواب توسل جسته می شود؟ مگر آنانیکه امروز در تلاش بقای قدرت خویش اند ، تا دیروز از نظام مردم سالار، قانونمند و حکومت مشروع سخن نمی گفتند؟ چرا امروز در عرصه عمل پای شان هم چون فکر شان می لنگد؟ چرا در برابر اعتراض های صورت گرفته چهره شان بر افروخته و خشم گین می گردند؟ بدون شک سیاست و زمامداری که متعهد و معتقد به اصول انسانی سیاست و حکومت نباشد ، و خودکامگی بر تمامی شریان ها و جریان های وجودی اش مستولی شده باشد ،رفتار و منشی اینگونه چندان هم دور از انتظار نخواهد بود؟

به همینگونه " خودکامگی " با ایجاد انسداد در بستر تحولات اجتماعی افغانستان سبب گردید که از رشد اجتماعی و اقتصادی جلوگیری بعمل آورده و مانع از ظهور شکل های جدیدی از بافت اجتماعی که تجلی تفاهم و وحدت ملی کشور باشد ، گردید. زیرا که خود کامگان بخوبی میدانستند و می دانند که چنین تغییرات اساسی و زیر بنایی در کشور موجب خواهد شد که بنای کاخ آرزوهای انحصار طلبانه و خود کامه شان فرو ریزد.به همین دلیل در هر دوره ای با شعارها و ترفند های مختلف ، پنهان و آشکار به مسئله قومیت و زبان ، منطقه و سمت دامن زده اند. حتی تلاش بخرج داده اند که نظام سیاسی دموکراسی راکه بر اصول حقوق شهروندی استوار است ، از آن یک کاپی ناخوانا و تیره تبعیض و برتری جویی قومی و زبانی ارائه دهند و تاکنون نیز متاسفانه کشور و جامعه را به چنین مصیبت های انحطاط آور دچار و گرفتار ساخته اند.

بنابر این پر واضح است که خوکامگی با مسئله قانونمداری هرگز سرسازش نداشته ، ندارد و نخواهد داشت. آنان به قیمت نابودی یک ملت ، برباد رفتن سرمایه های اقتصادی و اجتماعی یک کشور هم تلاش دارند که سیطره و حاکمیت خودکامه خود را با عناوین فریبنده و به مصرف رساندن پول های هنگفت و بکار گرفتن از برخی عناصر و چهره های سازشکار ، منفعت طلب و ضعیف النفس دوام بخشند. تا زمانی که مجموع نیروهای سیاسی و اجتماعی در این راستا هوشیار نگردیده و این هوشیاری را به فعلیت نرسانند چنین تهدیدها و نگرانی هایی بصورت جدی وجود خواهد داشت. 

دیدگاه شما