صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۱۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جهاني شدن؛ تحول در مفهوم منافع ملي و رویکرد افغانستان

-

جهاني شدن؛ تحول در مفهوم منافع ملي و رویکرد افغانستان

جهاني شدن يكي از مفاهيم مطرح علوم سياسي به ويژه روابط بين الملل در زمانة ماست. جهاني شدن وضعيتِی است كه تحول مهم و بنيادينِ را در همة عرصه ها و زمينه ها پديد آورده است. از اين مفهوم يا وضعيت، معاني و برداشت هاي نسبتا متفاوتِ مطرح گرديده است. برخي جهاني شدن را به معناي فشرده شدن زمان و مكان مي دانند، چون كه از اثر گسترش تكنولوژي، فاصله ها به شدت كاهش يافته و انسان كه در شرق جهان زندگي مي نمايد، به خوبي مي داند كه در غرب جهان چه اتفاقي افتاده و  به صورت عمومي وضعيت در چه سطح است. و برخي هاي ديگر جهاني شدن را به معناي عالمگير شدن مسايل محلي مي دانند، بدين معنا كه تا به حال مسايل محلي به ويژه فرهنگ هاي محلي فرصت تبارز نداشته و به جهانيان معرفي نشده بودند، اما در حال حاضر با پيشرفت هاي تكنولوژيك كه به دست آمده است، همه در زمرة مسايل جهاني است و همة باشندگان جهان مي دانند كه چه خرده فرهنگ هاي موجود است و داراي چه ويژگي هاي فرهنگي اند.

به هر حال جهاني شدن وضعيت است كه همة جهان را به همديگر وصل كرده است. مناطق دور افتادة كه يكي در شرق و ديگري در غرب جهان موقعيت دارد، اما آنچنان بهم نزديك شده و از رويدادها و رخ دادهاي همديگر مي دانند كه انگار، در يك دهكدة كوچك واقع شده اند. امروز ما به عنوان شهروندان افغانستان از وضعيت در همة كشورهاي جهان مطلع هستيم و آنها نيز از وضعيت كشور ما آگاه هستند. ما مي دانيم كه شيوة زندگي در غرب و ديگر كشورهاي شرقي چگونه است و آنها نيز در مورد شيوة زندگي و بايدها و نبايدهاي فرهنگي ما مي دانند.

رويكردها نسبت به جهاني شدن

به صورت كلي دو نوع رويكرد نسبت به جهاني شدن مطرح است. ليبراليست ها با ديد خوش بينانه به اين وضعيت نگريسته و آن را مي ستايند، اما ماركسيست ها با ديد بدبينانه و تئوري توطئه بدان نگريسته و آن را دسيسه اي جديد، جهت تحكيم سلطه اي سرمايه داري و كشورهاي كه در اين وضعيت بازيگران اصلي هستند، مي دانند. پس، از نظر ليبرال ها جهاني شدن يك وضعيت طبيعي است كه به صورت غير ارادي پديد آمده است، اما از نظر ماركسيست ها اين وضعيت جهاني شدن نيست، بلكه جهاني سازي است، غير ارادي نيست بلكه ارادي است كه از طرف كشورهاي سرمايه داري به ويژه قدرت هژموني ساخته و پرداخته شده و از اين دريچه مي خواهد پايه هاي سلطه اش را بنيادي تر و عميق تر نمايد.

 به هر صورت ما هوادار يكی از این رويكردها نمي شويم كه اين وضعيت را سرانجام جهاني شدن يا جهاني سازي بدانيم، بلكه بر اين نكته تاكيد مي نماييم كه فرايند جهاني شدن چه جهاني شدن به تعبير ليبرال ها باشد و چه جهاني سازي به تعبير ماركسيست ها باشد، يك وضعيت فني، سياسي، اقتصادي و فرهنگي است كه در سطح جهان پديد آمده است. با توجه به عام و فراگير بودن این فرايند، تمامي عرصه ها و زمينه ها تحت تاثير قرار گرفته و متحول شده است.

  در حوزة علوم سياسي مفاهيم اين دانش را متحول كرده و معناهاي جديدی بخشيده است. دولت، حاكميت، امنيت، قدرت، منافع و..... معناهاي متفاوت نسبت به وضعيت پيشاجهاني شدن يافته اند. این نگارش در پی تاثیر جهانی شدن بر مفهوم منافع ملی و تحول معنایی آن خواهد بود.

 منافع ملی مانند دیگر مفاهیم علوم سیاسی دچار بحران معناست. بدین معنا که در پیوند با تعریف آن توافق نظری بین دانشمندان و متخصصین علوم سیاسی دیده نمی شود. اما به صورت کلی می توان گفت که منافع ملی دارای سه مولفة مهم است که مصداق های این مولفه ها در همة کشورها متفاوت خواهد بود.

1 . حفظ بقا و موجودیت

2 . ارزش های حیاتی

3 . توسعة اقتصادی

بقا و موجودیت

در وضعیت سیاسی پیشاجهانی شدن، تهدیدهای که کشورها در برابر امنیت ملی احساس می نمودند، به صورت کلی ناظر بر تهدیدهای نظامی آنهم از سوی کشورهای بیرونی بود. از این رهگذر تلاش می نمودند، توانمندی های نظامی را تقویت کنند، تا در مقاطع حساس که از سوی مرزهای بیرونی مورد حمله قرار می گیرند دفاع نمایند.

اما در وضعیت سیاسی جهانی شدن، تنها تهدیدهای نظامی نیست که متوجه کشورها باشد، اتفاقا به شدت کم رنگ نیز گردیده است، بلکه تهدیدهای نرم افزاری عمدتا ناظر بر تهدیدهای فرهنگی امنیت ملی را تهدید می کند. در وضعیت سیاسی پیشاجهانی شدن، تنها امنیت جانی جوامع از سوی دشمنان شان مورد تهدید بود، اما حالا هویت ملی و فرهنگ که بدان شناخته شده و بر اساس بایدهای آن زیست می نمایند و به جهان معرفی شده اند، مورد تهدید قرار دارد. از این رهگذر در صورت که هویت ملی و فرهنگ یک جامعه مورد تهدید قرار گیرد، بقا و موجودیت آن جامعه در معرض تهدید قرار گرفته است.

ارزش های حیاتی

در وضعیت پیشاجهانی شدن، هر دولت ـ کشور یک سری بایدها و نبایدها و در نهایت ارزش های حیاتیِ داشت که تنها در چهارچوب مرزهای ملی معنا و مفهوم می یافت. بدین معنا که تنها در یک سرزمین و جامعة مشخص ویژگی حیاتی را داشت.

اما در وضعیت جهانی شدن، ارزش های حیاتیِ وجود دارد که مرزهای ملی و سرزمینی را در نوردیده و ماهیت فراملی یافته اند. از این رهگذر برخی ارزش های را مانند ارزش های حقوق بشری می توان یابید که در میان همة کشورها مشترک است و در صورت که در معرض تهدید قرار گیرد، گویا منافع ملی همة کشورها با تهدید مواجه شده است.

توسعه اقتصادی

رشد و توسعه اقتصادی برای همة کشورها به ویژه کشورهای جهان سومی یک امر حیاتی و بنیادی است. نمی توان گفت که کشورهای نسبتا پیشرفتة غربی به دنبال توسعه نیستند، اما عقب ماندگی کشورهای جهانی سومی باعث گردیده است که این دسته از کشورها توسعه اقتصادی را به گونه ای شدیدتر از دیگران دنبال نمایند. نیازمندی این کشورها به توسعه اقتصادی به پیمانة است که سیاست خارجی را به صورت کلی در این مسیر جهت داده است.

پس پرسش این است که افغانستان با کدام رویکرد و یا کدام نوع دید می تواند از بقا و موجودیت، ارزش های حیاتی حفاظت نموده و به توسعه اقتصادی دست یابد؟ آیا با اتخاذ سیاست انزوا و درون گرایی می توان به چنین هدف دست یافت؟ و آیا با دید صرفا نظامی می توان از امنیت ملی افغانستان دفاع کرد؟

به نظر می رسد که بر افغانستان پساطالبان است که علی رغم سیاست گذاریبارویکردهای سنتی و کلاسیک و اجرایی نمودن آنها، معنای جدید و نوین منافع ملی و دیگر مفاهیم سیاسی را نیز از نظر نیاندازد. علی رغم اینکه با تروریسم به عنوان یک جریان شورشی داخلی و منطقه ای با رویکرد سخت و نظامی می رزمد و احساس می کند که امنیت ملی کشور از این ناحیه مورد تهدید جدی قرار دارد، جنبه های نرم و تهدیدهای فرهنگی امنیتی را نیز فراموش ننماید. متاسفانه دیده می شود که در طول ده سال دولت افغانستان توجه چندان به امنیت فرهنگی نکرده و یا نمی تواند بکند. از این روی این نگارش ضمن حرمت نهادن و ارزش گذاری به برخی ارزش های که جنبه فراملی دارند، بر حفظ ارزش های حیاتی کشور و دفع تهدیدهای نرم و فرهنگی جهت حفظ بقا و موجودیت پا می فشارد.

به لحاظ توسعه اقتصادی نیز، با اتخاذ سیاست انزوا و گوشه نشینی و دوری از هرگونه معاملات اقتصادی با جهان نمی توان رشد کرد و به توسعه نسبی دست یافت، بلکه باید در درون اقتصادی جهانی دخیل گردید و در این لابلا در پی توسعة کشور بود.

دیدگاه شما