صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۱۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نگاه سازمانی به ارتش

-

نگاه سازمانی به ارتش

امنیت نظامی مهمترین مولفة امنیت ملی در تمامی کشور ها به ویژه، کشورهایِ جهان سومی و درحال توسعه است. گرچند امنیت ملی تنها محصور به امنیت نظامی نیست، اما مهمترین مولفة امنیت ملی می تواند تلقی گردد. به عبارت دیگر، قدرت ملی روح کالبد امنیت ملی است و امنیت نظامی نیز، به عنوان اصلی ترین عنصر قدرت ملی محسوب می شود(ربیعی، 1387، ص140)  در واقع عنصر نظامی گری، معیار نهایی محسوب می گردد که به وسیله ای آن، میزان کلی پُتانسیل اقتدار وتوان(حفظ) امنیت ملی، سنجیده شده و مورد قضاوت قرار می گیرد (همان). از میان ابعاد امنیت ملی امنیت نظامی محسوس ترین بُعد امنیت ملی است که به خوبی قابل حس است. زیرا امنیت نظامی شامل تمام آحاد یک جامعه شده و همه را مورد تهدید قرار خواهد داد. امروزه دولت- کشورها، اعم از دولت هایِ توسعه یافته و صنعتی و غیر صنعتی و توسعه نیافته، مبالغ هنگفتی را برای ارتش و قوای مسلح خود هزینه نموده و تا هنوز ارتش هایِ بزرگ و چند صد هزار نفریِ را حفظ کرده اند. اما دیگر در عصر کنونی خیلی بعید به نظر می رسد که ارتش هایِ بزرگ و مجهز دوکشور، درمیدان نبرد و جنگ، سرنوشت پیروزی ویا شکست را مشخص نمایند. این امر، برخی ها را براین مسئله واداشته است که در عصر کنونی وجود نهاد پرهزینه ای بنام ارتش را بی فایده و غیر ضروری بدانند. به نظر اینها، با اختراع بمب اتمی و سپس بمب هیدروژنی با آثار تخریب بسیار بالا و وحشتناک وهمچنین ایجاد تسلیحات شیمیایی ومیکروبی ودیگر تسلیحات کشتار جمعی،  در صورت تجهیز جوامع به این گونه تسلیحات، به نیروهایِ نظامی جهت ایمنی و حراست از خطرهایِ خارجی نیازی نخواهد بود (ادیبی سده، 1387، ص245). علی رغم اینها به نظر می رسد که عنصر نظامی، تاچشم انداز قابل تصور به عنوان یک عنصر حیاتی در میزان قدرت ملی نقش آفرینی می کند (ربیعی، پیشین، ص141).

به نظر می رسد مناسب ترین تعریف از امنیت نظامی، تعریف رابرت ماندل است.  وی، امنيت نظامي را اينگونه تعريف مي كند: «ميزان قابليت نيروهایِ مسلح يك كشور براي حفاظت ازحكومت ومردم درمقابل تهدیدهایِ قهرآميز» (ماندل، 1387، ص67). تهدید نظامی عمدتا از جانب خارج بریک کشور تحمیل می گردد. لذا باید، یک کشور از توانایی نظامی خوبی بر خور دار باشد، تا بتواند، در مقابل تهدیدات خارجی از خود دفاع نماید.

افغانستان در طول تاریخ سیاسی خود، دچار بی ثباتی هایِ سیاسی زیادی بوده است، بگونه ای که بیشتر عمرش در جنگ و نا امنی گذشته است. افغانستان گه گاهی دارای ارتش قدرتمندی بوده است که بنابه گفتة برخی، از ارتش کشورهایِ همسایه قدرتمندتر و توانمندتر بوده است، اما از اثر بی ثباتیهایِ سیاسی متأسفانه فروپاشیده و کاملا از بین رفته است.

ارتش سازمانی است تام وکامل، دارای سلسله مراتب و نظم و انضباط بافرماندهی مسلط (ادیبی سده، پیشین، ص246). ارتش ملی سازمانی است که می توان گفت، از آغاز زندگی اجتماعی بشر به طور دایمی وجود اشته است. زمانی که زندگی بشر به صورت قبیله ی و تبارگرایانه بود، رئیس قبیله، یک جمع مسلح را در اختیار داشت که تحت فرماندهی وی از منافع قبیله دفاع می نمودند. زمانی که از تجمع قبیله ها و یا تسلط یک قبیله بر سایر قبایل، امپراطوری هایِ بزرگ و قدرتمند به وجود آمد، شخص امپراطور یک ارتش بزرگی را در اختیار داشت که از منافع امپراطوری بزرگ دفاع می نمودند. اما بعد از کنفرانس صلح وستفالیا و زاده شدن دولت ملی در عرصه‏ی جغرافیایی سیاسی جهان، تمامی پدیده ها پسوند ملی را به خود گرفته و محدود به یک سرزمین و دولت- کشور مشخص شدند. بعد از افول تدریجی نظام هایِ سلطنتی و استبدادی، اکنون ارتش ملی در دولت- کشورها به یک نهاد بی طرف از نظر سیاسی تبدیل شده است و وظیفه ای دفاع در برابر تهاجمات بیرونی، جرایم سازمان یافته و قدرتمند داخلی، دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی را بر عهده دارد.

بنابر این، ارتش یا سازمان نظامی سازمان دیوانسالاری است که به موجب قانون اساسی به طور دایمی تأسیس شده است و انواع خاصی از تسلیحات وتجهیزات نظامی را به طور انحصاری در اختیار داشته و موظف است، برای دفع یا بازداشتن دشمن، به طور کنترل شده ای خشونت یا نیروی زور را به کار گیرد (همان، ص248).

ارکان ارتش

ارتش سازمان نظامی منظمی است که از ارکان ذیل برخور دار است:

  • عنصر خشونت قانونی
  • دولتی، قانونی و دایمی بودن
  • مالکیت تسلیحات انحصاری
  • حفظ امنیت ملی (همان، ص249).

افغانستان نوین همه چیز را از آغاز شروع کرده است. بازسازی، حکومت داری، دولت سازی، ملت سازی و دهها موضوعاتی دیگر، از جمله، تشکیل یک ارتش قدرتمند که بتواند در برابر تهدیدات خارجی و داخلی ایستادگی نموده و از افغانستان دفاع نماید. ارتش ملی افغانستان، باید به آن اندازه توانمند و قدرتمند گردد که تمامی شهروندان این کشور احساس ایمنی و آرامش نموده و به این احساس دست یابند که در صورت هرگونه حمله و تهدید خارجی و یا داخلی، ارتش ملی می تواند از این میهن و مردم دفاع نماید و نمی گزارد که کشور توسط خارجی ها اشغال شده و حاکمیت ملی مخدوش گردد ویا باردیگر واپس گرایان داخلی مسلط شده و حکومت قرون وسطیی را در این کشور حاکم نمایند.

اما متأسفانه تا هنوز ارتش ملی به آن پیمانه قدرتمند و توانمند نشده وچالش هایِ گوناگونی را به همراه دارد. قرار بود تاسال 2012 م تعداد سربازان ارتش ملی به 275000 دوصدو هفتادو پنج هزار نفر برسد (www.rian.ru). و طبق برنامه ای دیگر، تاسال 2014 م تعداد سربازان ارتش ملی به 300000 سیصد هزار تن خواهد رسید ((www.avapress.com به نظر می رسد که هم مقامات نظامی افغانستان و هم تمویل کنندگان خارجی در طول یک دهه، بیشتر به بلند بردن کمیت نیروهایِ افغان توجه کرده اند. گرچند همگی از تلاش هایِ گسترده جهت تعلیم و تربیت نیروهایِ ارتش ملی گزارش می دهند، اما به نظر می رسد که تا هنوز به کیفیتی مطلوبی دست نیافته است. وزارت دفاع ملی کشور، از چالش هایِ سخن می زند که به گفته ی آنها هنوز ارتش ملی آماده ی یک جنگ منظم و پیشرفته نشده است وبرای اینکه بتواند همچو یک قابلیت هایِی را کسب کند، نیاز به تجهیزات مدرن دارد. سترژنرال عبدالرحیم وردک وزیر پیشین دفاع ملی تأکید کرده است، تجهیزات که فعلا اردوی کشور در اختیار دارد، برای یک جنگ غیر منظم و تهدیدات فعلی مؤثر است. وی می گوید که برای یک جنگ منظم ارتش، به طیارات شکاری، بم افگن و قوایی دافع هوایی، نیاز دارد (www.rian.ru).

بنابر این، ارتش ملی کشور هنوز به آن حد از توانمندی نرسیده است که به تهاجمات خارجی پاسخ داده و از کشور دفاع نماید. ضعف ارتش و عدم اطمینان مردم به قابلیت و توانمندی هایِ این نهاد برای دفاع در مقابل تهدیدات خارجی، امنیت ملی افغانستان را به شدت آسیب پذیر خواهد نمود. گرچند امروزه دیگر دور از انتظار است که یک کشور به منظور اشغال و تصرف کشور دیگر دست به حمله و تهاجم نظامی بزند، اما در کشورهایِ جهان سومی و در منطقه ای حساس و مورد رقابتی که افغانستان در آن موقعیت دارد، چندان دور از انتظار هم نیست. شاید کشورها به منظور اشغال و تصرف حمله نکنند، اما برای مقاصد و اهداف سیاسی ممکن است چالش هایِ را ایجاد  نمایند.

بنابر این ارتش ملی افغانستان، تا هنوز از توانمندی لازم جهت دفاع در برابر تهدیدات ملی برخور دار نیست. زمانی که ارتش ملی نمی تواند در جنگ منظم خود را تبارز دهد، به معنی این است که مردم به لحاظ ذهنی و روانی احساس ایمنی نمی نمایند. این ضعف، امنیت ملی کشور را آسیب پذیر خواهد ساخت. پس دولت  افغانستان باید در این زمینه توجه لازم داشته و توانمندی ارتش ملی کشور را از نظر کیفی در دستور کار قرار دهد.

دیدگاه شما